مهاجرت در روزگار عسرت
ما در روزگاری زندگی میکنیم که بیشتر آدمهای اطرافمان دو دستهاند: یا مهاجرت میکنند یا به مهاجرت فکر میکنند. جوانان، حتی تحصیلکردگان، به دلیل اقتصاد تورمی، کاهش قدرت خرید و حرکت کشور به سوی فقر، آیندهای روشن برای خود متصور نیستند و طبیعی است که رستگاری خویش را در جایی دیگر و با مهاجرت جستوجو کنند.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
علی مرسلی
ما در روزگاری زندگی میکنیم که بیشتر آدمهای اطرافمان دو دستهاند: یا مهاجرت میکنند یا به مهاجرت فکر میکنند. جوانان، حتی تحصیلکردگان، به دلیل اقتصاد تورمی، کاهش قدرت خرید و حرکت کشور به سوی فقر، آیندهای روشن برای خود متصور نیستند و طبیعی است که رستگاری خویش را در جایی دیگر و با مهاجرت جستوجو کنند. شرایط اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی امروز چندان خوشایند نیست، اما این روزگار عُسر بیسابقه هم نیست؛ سرزمین ما در گذشته نیز چنین احوالی را از سر گذرانده و از آن عبور کرده است.
نزدیکترین دورهای که به ذهن میرسد، همان حدود ۱۵۰ سال میان سقوط ایلخانیان و برآمدن و استقرار صفویان است.
این همان روزگاری است که حافظ میگوید:
زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفت
سخت روزی، بوالعجب حالی، پریشان عالمی
و حتی آرزو میکند که تیمور گورکانی بر شیراز حاکم شود تا شاید اوضاع سامان گیرد:
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم...
خود حافظ نیز در مقاطعی مشتاق مهاجرت بود؛ چنانکه روایت کردهاند از دربار هند پذیرش فولفاند گرفت و تا خرید بلیت کشتی هند هم پیش رفت، اما در نهایت منصرف شد:
چه آسان مینمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این توفان به صد گوهر نمیارزد
با این همه، تا ۱۵۰ سال پس از حافظ هم اوضاع چندان تفاوتی نکرد؛ شاعران و حکیمان ایرانی در جستوجوی مهاجرت بودند و دربار ترکان گورکانی در هند همواره پذیرای شاعران فارسیزبان بود.
عرفی شیرازی، یک قرن و نیم بعد از حافظ، در روزگار شاه طهماسب صفوی -زمانی که ایران تازه به نظمی رسیده بود- به هند مهاجرت کرد و به شاعری برجسته در آنجا بدل شد. در همان زمان، شاعرانی همچون فیض دکنی و صائب تبریزی نیز راهی هند شدند. موج مهاجرت ادامه یافت و تا دو قرن بعد، شمار بسیاری از ساکنان نیمه جنوبی ایران رهسپار سواحل جنوبی خلیج فارس، شرق آفریقا و جزیره زنگبار شدند.
مهمترین انگیزه این مهاجرتها، همچون برای عرفی شیرازی، مالی بود. اما عرفی فقط ۳۶ سال زیست و در هند درگذشت. گویی سرنوشت و مرگ زودهنگامش را خود پیشتر چنین بازتاب داده است:
هرگاه که چشم من و عرفی به هم افتاد
در هم نگرستیم و گرستیم و گذشتیم...
این بیت عرفی وصف حال بسیاری از کسانی است که به سبب دشواریهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ناچار به ترک خانه و دیار میشوند؛ و با خود نهتنها اندوه سرنوشت شخصیشان، بلکه غم سرزمینشان را نیز میبرند.
و چه کسی میداند مرگش در کدام سرزمین فرا خواهد رسید؟ (سوره لقمان، آیه ۳۴).
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.