نبرد خاموش با روان جمعی ایرانیان
نگاهی به عملیات فرار از زندان
جنگی خاموش، ذهنها را هدف گرفته است. یک مرکز پژوهشی در کانادا فاش کرده اسرائیل با استفاده از شبکه پیشرفتهای از ابزارهای هوش مصنوعی، در حال تولید تصویر، صدا و ویدئوهای جعلی است تا از طریق انتشار شایعهها و اخبار ساختگی، احساس فروپاشی و بیثباتی را در ایران القا کند.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
جنگی خاموش، ذهنها را هدف گرفته است. یک مرکز پژوهشی در کانادا فاش کرده اسرائیل با استفاده از شبکه پیشرفتهای از ابزارهای هوش مصنوعی، در حال تولید تصویر، صدا و ویدئوهای جعلی است تا از طریق انتشار شایعهها و اخبار ساختگی، احساس فروپاشی و بیثباتی را در ایران القا کند.
این عملیات طی دو سال گذشته، با هدف تضعیف روحیه جمعی ایرانیان و تحریک به شورش سازمانیافته دنبال شده است. پادزهر چنین جنگ روانی فراگیری، آن است که رسانههای جریان اصلی کشور، بهویژه سازمان صداوسیما، از پیله انحصار و شخصمحوری بیرون آیند و با بازسازی اعتماد عمومی و تقویت مخاطبمحوری، این نقشه پیچیده را خنثی کنند. هدف این است که تصویر بحران در فضای عمومی ایران شکل بگیرد تا ذهن جامعه مستعد واکنش هیجانی شود. پژوهشگران مؤسسه «سیتیزن لب»، اسم این شبکه را «فرار از زندان» گذاشتهاند و بر پایه شواهد فنی و محتوایی، آن را به اسرائیل نسبت دادهاند.
اسرائیل در این عملیات، مدلی تازه از نبرد را آزمایش کرده است. فناوری هوش مصنوعی به این کشور امکان داده است با هزینهای اندک و نیرویی محدود، روایتهای جعلی اما اقناعکننده بسازد و آنها را در قالب تصویر و صدا به مخاطب ایرانی تزریق کند. مرز میان حقیقت و جعل بسیار باریک شده است و ویدئوهایی که واقعیت ندارند، میتوانند احساس ناامنی و خشم را بهسرعت در جامعه گسترش دهند و اعتماد عمومی را بشکنند. در تحلیل گزارش سیتیزن لب آمده است عملیات فرار از زندان با چهار لایه طراحی شده بود. در لایه شناختی، روایتهایی ساخته شد تا خشم و بیاعتمادی در مردم تحریک شود. در لایه رسانهای، محتوا همزمان به چند زبان منتشر شد تا بر افکار عمومی جهانی اثر بگذارد و اقدامات اسرائیل مشروع جلوه کند. لایه تقویتی هم شامل بهرهگیری از حسابهای واقعی با فالوئر بالا بود که بازنشر هدفمند را ممکن و منشأ اصلی محتوا را پنهان میکرد. همزمان، لایه سیاسی عملیات با اقدامات نظامی هماهنگ شد تا فشار چندوجهی بر تصمیمگیران ایران ایجاد شود. به بیان ساده، اسرائیل در این کارزار نوعی همافزایی
اطلاعاتی-نظامی را آزمایش کرد که میتواند به الگوی اصلی نبردهای منطقهای آینده تبدیل شود. این عملیات در ظاهر ساده است، اما در عمق، طراحی پیچیدهای دارد. انتشار محتواها اغلب با تحولات نظامی یا سیاسی منطقه هماهنگ میشد. برای نمونه، در جنگ 12روزه، همزمان با حمله هوایی به تهران، فیلمی در فضای مجازی پخش کردند که انفجار کامل سردر زندان اوین را نشان میداد. این فیلم با الگوریتمهای هوش مصنوعی ساخته شده بود، اما در همان چند ساعت نخست انتشار، فضای عمومی کشور تحت تأثیر قرار گرفت و کاربران بسیاری آن را بازنشر کردند. اسرائیل به دنبال دروغسازی صرف نیست و هدفش برهمزدن نظام ادراکی جامعه است. دشمن میکوشد احساس بیپناهی و بیاعتمادی را القا کند؛ بهویژه زمانی که رسانههای رسمی از بحرانها تصویر روشنی ارائه نمیدهند، از همین خلأ بهره میگیرد. وقتی مردم حس کنند رسانه ملی واقعیت را کامل و صادقانه منتقل نمیکند، سریع به روایتهای بیرونی پناه میبرند و به این ترتیب ذهن جامعه، دروازه خود را میگشاید. در چنین نبردی، نخستین سنگر دفاعی، رسانههای داخلیاند. صداوسیما اگر بتواند روایت را از زبان مردم و نه از موضع قدرت و حاکمیت بیان کند، بخش مهمی از امنیت روانی جامعه را بازسازی خواهد کرد. رسانه ملی باید از ساختار خشک و دستوری فاصله بگیرد و به گفتوگوی واقعی با مخاطب بازگردد. اعتماد، محصول صداقت و پیوستگی است، نه محصول انحصار. هرقدر صدای رسانه رسمی متکثر شود و روایتهای گوناگون را در دل خود جای دهد، اثر عملیات روانی دشمن کمتر خواهد شد. درعینحال، شناخت علمی و دقیق از شیوههای جنگ روانی نوین ضروری است. هوش مصنوعی اکنون هم در تولید تصویر و ویدئو و هم در تقلید سبک نوشتار، تحلیل احساسات کاربران و جهتدهی خودکار به موجهای خبری استفاده میشود. اسرائیل با ترکیب این فناوریها، فضای مجازی را به میدان جنگی نرم تبدیل کرده که در آن مرز میان کاربر واقعی و عامل ساختگی تقریبا محو شده است.
پاسخ مؤثر به چنین تهدیدی، نیازمند همکاری منسجم میان مراکز رسانهای، پژوهشی و امنیتی است. تجربه نشان داده است عملیات روانی زمانی موفق میشود که جامعه هدف از درون دچار شکاف ارتباطی باشد. بازسازی اعتماد میان مردم و رسانههای رسمی، در واقع همان بستن منفذی است که دشمن از آن وارد میشود. اگر مردم احساس کنند صدای خود را در رسانه ملی میشنوند و بازتاب روایتهای گوناگون را در آن میبینند، دیگر فریب تصویرهای جعلی و اخبار ساختگی را نخواهند خورد. در جنگ روانی کلاسیک، رسانهها و عملیات تبلیغاتی به نیرو و بودجه عظیم نیاز داشتند، اما با ظهور ابزارهای هوش مصنوعی، این معادله تغییر کرده است. یک تیم کوچک میتواند هزاران پُست، تصویر و ویدئو بسازد که ظاهری طبیعی و انسانی دارند. گزارش سیتیزن لب نشان میدهد حسابهای برنامه «فرار از زندان»، علاوه بر تولید تصاویر و ویدئوهای جعلی، حتی کامنتها و پاسخهای کاربران واقعی را شبیهسازی میکنند تا فضای گفتوگو واقعیتر به نظر برسد. بررسی شبکهنگاری اجتماعی این عملیات نشان داده است هرچند تعامل ارگانیک کاربران با محتوای این حسابها زیاد نبوده، اما برخی از پستها بیش از ۵۰ هزار بازدید داشته و بخشی از آنها از طریق تبلیغات پولی تقویت شدهاند. این عملیاتها بخشی از راهبرد بزرگتر اسرائیل است که هدفش تغییر ادراک، تضعیف انسجام روانی و بیاعتمادکردن مردم به ساختار رسمی اطلاعرسانی ایران است. واقعیت این است که هیچ عملیات روانی نمیتواند در جامعه اثرگذار باشد، مگر آنکه بستر ذهنی لازم از پیش فراهم شده باشد. در سالهای اخیر، بخشی از جامعه احساس کرده رسانههای داخلی -ازجمله صداوسیما- یا واقعیتها را سانسور میکنند یا آنگونه که مردم تجربه میکنند، آنها را روایت نمیکنند. اسرائیل دقیقا از همین نقطه ضعف بهره برده است. وقتی یک کاربر، ویدئوی جعلی را میبیند و پاسخی شفاف، سریع و صادقانه از رسانه ملی دریافت نمیکند، ذهن او روایت دشمن را باورپذیرتر مییابد. در چنین شرایطی، حتی تکذیبهای رسمی گاه نتیجه معکوس دارد و روایت جعلی را تقویت میکند. بنابراین پادزهر واقعی عملیات روانی گسترده، بازسازی اعتماد میان مردم و رسانههای داخلی است. بازگرداندن صداقت، شفافیت و مخاطبمحوری به رسانه ملی، عاملی بازدارنده برای هر حمله روانی آینده خواهد بود. جنگ واقعی امروز، نبرد برای جلب توجه و اعتماد است.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.