مروری بر کتاب «افسانه توسعه: اقتصادهای ناکارآمد قرن بیستویکم»
پایان توهم توسعه
به نظر میرسد دیگر از خوشبینی و نوید توسعه سریع خبری نیست و تصویر لوکس بلوارهای شیک و مردمان متوسط در حال خرید به سرعت با خیابانهای شلوغ و انبوه مردمان شتابزده در جستوجوی قوت لایموت در حال عوضشدن است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
به نظر میرسد دیگر از خوشبینی و نوید توسعه سریع خبری نیست و تصویر لوکس بلوارهای شیک و مردمان متوسط در حال خرید به سرعت با خیابانهای شلوغ و انبوه مردمان شتابزده در جستوجوی قوت لایموت در حال عوضشدن است. در حالی که نظریهپردازان توسعه تصور میکردند که توسعه اقتصادى و اجتماعى فرایندى ذاتى، براى همه دولتهاى ملى است و فقط لازم است نظریه و سیاستهاى درست به کار بسته شوند تا کشورهاى فقیر شروع به ایجاد ثروت کنند و به جوامعى با سطح زندگى بالا، تبدیل شوند، اسؤالدو دِ ریورو دیپلمات و سفیر سابق پرو در سازمان ملل متحد که سابقه کار در بانک جهانی را نیز در کارنامه خود دارد، در کتاب افسانه توسعه معتقد است بهزودى بسیارى از کشورهاى بهاصطلاح «در حال توسعه»، که دستخوش انفجار جمعیت شهرىاند تا حدى به علت نبودِ یک بازار ملى و یک بازار بینالمللى، شروع به نشاندادن علائم ناکارآمدى اقتصادى خواهند کرد و با فقر، بیکارى، تبهکاری و فروپاشی رویارو خواهند شد.
از نگاه اسؤالدو دِ ریورو اکثریت بزرگى از این کشورها، به علت فقر علمى و فنى، در یک وضعیت عدم توسعه واقعى گرفتار شدهاند. آنها، به مدت چندین دهه، کوشیدهاند با استفاده از انواع الگوها و ایدئولوژىها توسعه یابند اما هیچ موفقیتى در کاهش فقر خود به دست نیاوردهاند. آنها، پس از گذشت بیش از دوازده سال، با ایثار و تسلیم همچنان به پیروى از آیین صندوق بینالمللى پول و بانک جهانى ادامه مىدهند و به امید پیوستن به بازار جهانى، همهگونه امتیازى به اشرافسالارى فراملیتى واگذار مىکنند. ولى، آثارى از سرمایهگذارى و فناورى ظاهر نشده است و فقدان فناورى مدرن از رقابت و افزایش درآمدِ آنها جلوگیرى مىکند. چون آنها نمىتوانند با درآمد اندکى که از صادرات (کالاهاى اساسى و کالاهایى با محتواى فناورى پایین) به دست مىآورند معجزه کنند و نیازهاى فزاینده جمعیت انفجارى شهرنشین خود را برآورده سازند، بنابراین هیچ گزینهاى ندارند جز بیشتر غرقشدن در بدهى. تاریخ اقتصادى کشورهاى بهاصطلاح در حال توسعه چیزى بیش از یک سلسله بدهىهاى رو به رشد و ورشکستگىها نیست.
اسؤالدو دِ ریورو تصریح میکند، واقعیت این است که در سى سال گذشته فقط دو کشور کوچک، کره جنوبى و تایوان، توانستهاند از جوامع کشاورزى به جوامع صنعتى با فناورى پیشرفته مبدل شوند. آنها بر فقر عمومى غلبه کردهاند و سطح زندگى را بالا بردهاند که یک طبقه متوسط نیرومند ایجاد کنند. با این حال، تحول از جامعه کشاورزى به صنعتى در این دو کشور در سطوح فرهنگى، علمى و اجتماعى و دموکراتیک بسیار پایینترى از اروپا و ایالات متحده صورت پذیرفت. دو سرزمین دیگر، که متخصصانِ توسعه آنها را کشورهاى تازه صنعتىشده نامیدهاند، هنگکنگ و سنگاپور، نیز به سطح زندگى دموکراسىهاى توسعهیافته سرمایهدارى نزدیک شدهاند. ایندو، دولتهاى ملى محسوب نمىشوند بلکه دولت-شهرهایى کوچکاند. توسعه آنها با مشکلات بزرگى مواجه نشد که سرزمینهاى وسیعتر در ارتقاى سطح زندگى داشتند - مثل اکثر کشورهاى توسعهنیافته، با انفجار جمعیت دائم و غیرقابل توقف.
اسؤالدو دِ ریورو شاخصهای موردنظر متخصصان افسانه توسعه را ناکارآمد میداند: متخصصان افسانه توسعه که همهچیز را اندازهگیرى مىکنند، عملا تصورى کمّى از جهان دارند. آنها هیچ توجهى به فرایندهاى کیفى تاریخى و فرهنگى، به پیشرفت غیرخطى جامعه و به دیدگاه اخلاقى نمىکنند و حتى تأثیرات محیطزیستى را نادیده مىگیرند. آنها رشد اقتصادى را بهغلط توسعه مدرنیته سرمایهدارى، که در کشورهاى فقیر وجود ندارد، تعبیر مىکنند. آنها، با چنین دیدگاهى، اقتصاد را فقط به صورت پدیدههایى فرعى نظیر رشد تولید ناخالص ملى، عملکرد صادرات یا رفتار بازار سهام درک مىکنند و به ناتوانىهاى عمیق و کیفىِ فرهنگى، اجتماعى، محیطى و ساختارى که حاکى از ناکارآمدى دولتهاى ملىِ توسعهنیافته در هزاره جدید است توجه نمىکنند.
اسؤالدو دِ ریورو توصیه میکند براى اینکه طرفداران توسعه از این مسئله آگاه بشوند، باید درجه ادغام علمى-فناورى این کشورها را در اقتصاد جهانى به حساب آورند. علاوه بر این، آنها باید از یک طرف، توازن مادى و اجتماعى بین نرخ رشد جمعیت شهرى، و از طرف دیگر، ذخیره آتى منابع مادى حیاتى موردنیازِ انسجام اجتماعى و یک زندگى متمدن -از قبیل غذا، انرژى و آب- را بررسى کنند. زیرا تنها با این نوع بینش، پیداکردن «ویروسهاى ناکارآمدى» امکانپذیر خواهد بود، ویروسهایى که بسیارى از کشورهایى را که فعلا بهغلط کشورهاى «در حال توسعه» نامیده مىشوند آلوده ساخته است.
اسؤالدو دِ ریورو هشدار میدهد، اگر جمعیتهاى شهرى بولیوى، هند، مغرب یا نیجریه به رشد ادامه دهند و از تولید مواد غذایى، انرژى و آب سبقت بگیرند، نتیجه فقر بیشتر، به دلیل فشار شدید جمعیت بر این سه منبع مهم، خواهد بود. انفجار جمعیت شهرى به زمینهاى کشاورزى تجاوز خواهد کرد، و به این ترتیب فقدان امنیت غذایى حادتر خواهد شد. در شهرها، با آب کم یا آلوده، بیمارىهاى همهگیر شیوع خواهد یافت. مردم براى یافتن انرژى درختها را قطع خواهند کرد که این امر موجب فرسایش خاک و حتى اُفت بیشتر تولید مواد غذایى خواهد شد. با انفجار جمعیت شهرى و کمبود غذا و انرژى و آب، هیچ امیدى براى رسیدن به توسعه نمىتواند وجود داشته باشد. بدون آب، ملت غذا نخواهد داشت و اگر کودکان دچار سوءتغذیه باشند هیچ مدرسهاى فایده نخواهد داشت؛ بدون انرژى و آب هیچ کارخانهاى تولید بالا نخواهد داشت و بدون غذا، آب و انرژى کافى هیچ خانوادهاى نمىتواند زندگى سالم داشته باشد. فقر، بیمارى و بیکارى دائمى خواهند شد، تبهکارى افزایش خواهد یافت و بافت اجتماعىِ بسیارى از کشورهاى فقیر حتى بیشازپیش از هم خواهد پاشید.
جمعبندی اسؤالدو دِ ریورو این پاراگراف درخشان است: امروز، پس از پنجاه سال کاربرد نظریهها و سیاستهاى گوناگون توسعه، درآمد سرانه واقعى در بیش از هفتاد کشور در حال توسعه کمتر از آن است که بیست سال قبل بود. از جمعیتى در حدود پنج میلیارد در دنیاى توسعهنیافته، نزدیک به سه میلیارد نفر فقط با روزى دو یا سه دلار زندگى مىکنند و 3/1 میلیارد دیگر در فقر شدید که دیگر نمىتوانند خود را تغذیه کنند، با کمتر از یک دلار در روز ادامه حیات مىدهند. این واقعیت فراخوانى است به کنارگذاشتن افسانه توسعه و جایگزینکردن برنامه دستنیافتنى ثروت ملل با برنامهاى براى بقاى ملتها. امروز، تثبیت رشد جمعیت شهرنشین و افزایش عرضه آب، انرژى و غذا، اقدامى سرنوشتساز است. رسیدن به این موازنه اجتماعى و مادى با هیچ ایدئولوژى مرتبط نیست. بنابراین، ایجاد یک «پیمان بقا» در میان همه رهبران سیاسى در هریک از کشورهاى فقیر که در آنجا علائم هشداردهنده دیده مىشوند باید امکانپذیر باشد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.