«فرجامشناسی غربی» یاکوب تاوبس منتشر شد ماهیت تاریخ
اندیشه انقلاب و امید به تحولی بنیادین در تاریخ از کجا نشئت میگیرد؟ یاکوب تاوبس، فیلسوف دین و اندیشمند برجسته قرن بیستم، در کتاب جریانساز «فرجامشناسی غربی»، به ریشههای این پرسش اساسی میپردازد. «فرجامشناسی غربی» تنها کتابی است که در زمان حیات نویسنده منتشر شد و امروزه یکی از متون بنیادین در حوزه الهیات سیاسی است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
پارسا شهری: اندیشه انقلاب و امید به تحولی بنیادین در تاریخ از کجا نشئت میگیرد؟ یاکوب تاوبس، فیلسوف دین و اندیشمند برجسته قرن بیستم، در کتاب جریانساز «فرجامشناسی غربی»، به ریشههای این پرسش اساسی میپردازد. «فرجامشناسی غربی» تنها کتابی است که در زمان حیات نویسنده منتشر شد و امروزه یکی از متون بنیادین در حوزه الهیات سیاسی است.
تاوبس با گستره دانشی خیرهکننده، تبار ایدههای فرجامشناختی و آخرالزمانی را از پیامبران عبری و مسیحیت اولیه تا متفکران قرون وسطی دنبال میکند. او در تحلیلی بدیع نشان میدهد که چگونه این الهیات رستگاریبخش در دوران مدرن سکولاریزه شده و در شالوده فلسفه تاریخ و سیاست انقلابی متفکرانی همچون کانت، هگل، مارکس و کیرکگور جای گرفته است. نویسنده در این کتاب استدلال میکند که مفاهیمی همچون «انقلاب» و «پایان تاریخ» درواقع بازتاب سکولارشده همان امیدهای مسیحایی برای مداخله الهی و برقراری نظم نهایی است.
در دفتر اول کتاب درباره ماهیت فرجامشناسی آمده موضوع ما ژرفکاوی در ماهیت تاریخ است. این پژوهش بههیچوجه خود را دلمشغول تکرویدادهای تاریخی نمیکند، منظور وقایعی چون جنگها، فتحها، شکستها، خیانتها، پیشامدهای سیاسی، اوضاع بغرنج اقتصادی، تطورهای عالم هنر و دین یا نتایج بهدستآمده از شناخت علمی است. پرسش از ماهیت تاریخ مسئلهای یگانه را در نظر میآورد: اینکه تاریخ چگونه ممکن میشود؟ شرط کافی تاریخ بهمثابه امکانمندی چیست؟ در تقلای خود برای سر درآوردن از مقصود تاریخ، محال است به ژرفنای آن در میان تکرویدادها راه برد. در عوض، باید دست از پیشامدهای [تاریخی] شست و پرسید، چیست که فلان رویداد را به امری تاریخی بدل میکند؟ از نظر تاوبس جریان تاریخ در زمان پیش میرود و معتقد است: «زمان حیاتِ اقلیم درون است. نور اقلیم درون برای عیانشدن در قلمرو بیرون به زمان نیاز دارد. زمان نظامِ عالَمی است که به اقلیم درون و بیرون تقسیم میشود. برای سر درآوردن از چند و چون فاصله دو سپهر مذکور لاجرم باید از درجهبندی بهره گرفت. ذات زمان در یکسویگی برگشتناپذیر آن خلاصه شده است. زمان از منظری هندسی در خطی صاف و در مسیری یکسویه جاری است. این جاده سرراست مسیری برگشتناپذیر است. حیات و زمان هر دو از این یکسویگی بهره دارند». از این منظر، بنای مسیر بیبازگشت زمان بر اراده است. «من» در مقامِ اراده همان زمانِ «من» است. اراده سویهای دارد و طی سویهگیری خود مسیر زمان را نیز تعیین میکند.
از آنجا که زمان و اراده در مسیری مشترک پیش خواهند رفت، آینده نخستین بُعد زمان خواهد بود. و اراده همه امور ناخواسته را دور میریزد و بساط از میان رفتنشان را فراهم میآورد. زمان نیز به حُکم گذشته بودن به همینسان امورِ گذشته را دفع میکند. دومین بعد زمان در این تفسیر، گذشته است. نظام زمان از دل تمایز و تصمیم میان گذشته و آینده سر بر میآورد. این تمایز و تصمیم را صرفا از رهگذر عمل میتوان به میان آورد. عمل در زمان حال صورت میبندد که پلی است واصل میان گذشته و آینده. اما این باور که تاریخ در زمان پیش میرود، صرفا یک جنبه از نسبت زمان و تاریخ را روشن میسازد. هستیِ زمان و تاریخ به یکدیگر گره خورده است. ورای آن، زمان فقط در تاریخ امکان سر برآوردن دارد. این وابستگی متقابل فقط به شکرانه سرچشمه و خاستگاهی یکسان ممکن است. تاوبس میگوید که گاهِ زمان و تاریخ، ابدیت است.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.