یک میلیارد میگیرم دیگه طنز نمینویسم
یکی از روزنامهها به نقل از یک منتقد سینما نوشته یکی از پلتفرمها به یک بازیگر 45 میلیارد تومان داده تا بازیگر یک سال جای دیگری بازی نکند.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
یکی از روزنامهها به نقل از یک منتقد سینما نوشته یکی از پلتفرمها به یک بازیگر 45 میلیارد تومان داده تا بازیگر یک سال جای دیگری بازی نکند.
بسیاری از رسانهها و چهرههای سینمایی به این موضوع واکنش نشان دادند و آن را نکوهیدند اما من فکر میکنم این ایده پولگرفتن و کارنکردن ایده بسیار جالب و قدرنادیدهای است و جا دارد به عنوان یک طرح ملی به آن نگاه شود.
به فرض مثال، خود من به عنوان یک طنزنویس که کاری جز تخریب و تمسخر ندارد، چرا باید کار کنم؟ طنزنویسی، از هر طرف که بهش نگاه کنید، ضرر است. هم مسئولین ناراحت میشوند، هم روزنامه به دردسر میافتد، هم اذهان عمومی به تشویش میافتد. باور بفرمایید من خودم هم از این قضیه ناراحتم. 45 میلیارد که نه، سالی یک میلیارد به من بدهید (ببخشید، ذهنم فقیر است) من نهتنها خودم دیگر کار نمیکنم، بلکه با چوب میافتم دنبال ابوطالب و امیرحسین قیاسی و هرکسی که به نحوی دارد با اخبار مملکت خوشمزهبازی درمیآورد (ذهن لامصب آنقدر فقیر است که فکر میکند پول مذکور صرفا با کارنکردن، حلال نمیشود). سرانگشتی حساب کنیم، با این 45 میلیاردی که به بازیگر میدهید که کار نکند، حداقل 50 نفر از ما را میتوانستید از کار بیکار کنید (تعداد بردارید تخفیف میخورد).
اگر از طنزپرداز جماعت بگذریم که اندازه نیمکیلو پاسکال ... تأثیری در وضعیت مملکت ندارند، این طرح میتواند در بقیه حوزهها هم مطرح شود. مثلا در حوزه سیاست، تصور بنده حقیر (و البته فقیر) این است که اگر ما سال 84، یک پولی به آن شکوفه بهاری میدادیم که کار نکند، راحت میتوانستیم 600 میلیارد دلار پول نفت را سیو (ذخیره) و از بعضی خسارات جلوگیری کنیم.
البته از این هم صددرصد مطمئن نیستم، چون اگر یادتان باشد شکوفههای بهاری یک شهوت خدمت عجیبی داشتند که بعید میدانم آن کشش قوی با پول فروکش میکرد.
پول را هم میگرفتند بالاخره یک کنج خلوتی، کوچه بنبستی، چیزی گیرمان میانداختند و با لحن نقشهای میلاد کیمرام میگفتند مگه دست خودته بهت خدمت نکنم دیوونه؟ ما هم هرچند در ظاهر میگفتیم نه، اینجا خدمت نکن، اما ته دلمان یکم خوشمان میآمد. به هر حال الان هم دیر نیست. هنوز هم هستند کسانی که لعنتیها حتی در این گرمای خرماپزان هم همان میل و کشش به خدمت را در خودشان حس میکنند و میشود با آنها وارد مذاکره شد که یک پولی بگیرند و کار نکنند.
باگ طرح اینجاست که شاید خیلیها را بتوانیم بیخیال کارکردن کنیم اما از طرفی روی خیلیها هم اجرائی نیست. مثلا ما چقدر باید بدهیم که کاسب تحریم کار نکند؟ چقدر باید بدهیم که بصرفد آن آقاپسر گلی که با نرخ دولتی جنس وارد میکند و آزاد میفروشد بیخیال شود؟ چقدر هزینه میبرد قاچاقچی محترم سوخت کرکره را بکشد پایین و بنشیند خانه؟
این نوگل زرنگی که بنجل مونتاژ میکند به اسم تولید داخلی میاندازد به خلقالله، چند بگیرد تسلیم میشود؟ این ویژهخوار، آن زمینخوار بودجهاش از کجا باید تأمین شود؟
شاید بگویید کوهخواریاش به تو نیامده، ولی واقعا فکر نکنم ما آنقدر پول داشته باشیم که اینها را منصرف کنیم. خودتان میدانید. ولی یک میلیارد همیشه هست که به من بدهید. روی من سرمایهگذاری کنید، ضرر نمیکنید.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.