|

کودک کار، نسخه مجازی

در روزگاری نه‌چندان دور، کودک کار کسی بود که کنار چراغ قرمز فال می‌فروخت یا توی کارگاه، جوراب وصله می‌کرد. حالا کودک کار‌ ژل مو می‌زند در نور چراغ رینگ می‌نشیند و دیالوگ تمرین می‌کند. قبلا در خیابان دیده می‌شد، حالا در استوری؛ قبلا در گرمای آفتاب می‌سوخت، حالا در عطش لایک.

کودک کار، نسخه مجازی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

پگاه پاکزاد

 

در روزگاری نه‌چندان دور، کودک کار کسی بود که کنار چراغ قرمز فال می‌فروخت یا توی کارگاه، جوراب وصله می‌کرد. حالا کودک کار‌ ژل مو می‌زند در نور چراغ رینگ می‌نشیند و دیالوگ تمرین می‌کند. قبلا در خیابان دیده می‌شد، حالا در استوری؛ قبلا در گرمای آفتاب می‌سوخت، حالا در عطش لایک.

بچه‌ها هنوز به دنیا نیامده صاحب پیج‌اند. هنوز مامان نگفته‌اند برند شده‌اند.

کودک‌ حالا یک پروژه است؛ پروژه‌ای خانوادگی، اقتصادی و البته روان‌شناختی. کودکی که دیده می‌شود اما فهمیده نمی‌شود.

در روان‌شناسی رشد، سال‌های آغازین زندگی، دوره شکل‌گیری «خود» است. جایی که بازی، خیال و تعاملات طبیعی، پایه‌ شکل‌گیری اعتماد، هویت‌ و خودتنظیمی روانی‌اند، اما حالا کودک به‌جای خیال‌پردازی، درگیر فالوورگیری است.

به‌جای خلوت، اجرا می‌کند و به‌جای آزمودن خود، در نقش دیگری دلخواه ظاهر می‌شود.

این دیگری دلخواه همان چیزی‌ است که اریک اریکسون از آن به عنوان بحران تثبیت نقش در برابر هویت‌یابی یاد می‌کرد.

اریکسون معتقد بود کودک به‌جای تجربه‌کردن و کشف‌کردن خود، در نقش‌های از پیش‌ نوشته‌‌شده گیر می‌افتد.

والدین تبدیل به مدیر برند کودک می‌شوند. بیشتر والدین نمی‌خواهند به فرزندشان آسیب بزنند، اما وقتی اقتصاد خانواده به لایک‌های کودک وابسته شود، رابطه والد-فرزند ناخوداگاه به رابطه کارفرما-اجراگر تبدیل می‌شود. کودک دیگر فرزند نیست، همکار است.

ابزار تولید محتواست و گاهی حتی تنها سرمایه قابل معامله. در روان‌شناسی بالینی، این موقعیت می‌تواند نوعی از نقش‌پریشی محسوب شود؛ یعنی کودک در جایگاهی قرار گیرد که با سن و ظرفیت روانی‌اش تناسب ندارد.

نتیجه، اضطراب دائمی، ترس از شکست در جلب توجه و وابستگی به تأیید بیرونی است؛ آسیب‌هایی با ظاهر بامزه که دیده نمی‌شوند.

کودک یاد نمی‌گیرد چه چیزی خصوصی است و چه چیزی عمومی.

مفهوم حریم در روانش از بین می‌رود و دچار فروپاشی مرزهای روانی می‌شود‌. به‌جای هویت اصیل، خودِ نمایش‌محور شکل می‌گیرد و دچار اختلال در رشد هویتی می‌شود.

وابستگی به دیده‌شدن کودک به‌جای تنظیم هیجان از درون، به تعامل بیرونی (لایک، کامنت) وابسته می‌شود؛

الگویی که زمینه‌ساز اضطراب اجتماعی و وسواس فکری در نوجوانی و بزرگسالی است.

از بین رفتن بازی آزاد طبق نظریه ویگوتسکی، بازی پایه خلاقیت و رشد ذهنی‌ است. حذف بازی، رشد شناختی و عاطفی را به تعویق می‌اندازد. جامعه‌ای که کودک را به محتوا تقلیل می‌دهد؛ ما در جهانی زندگی می‌کنیم که هر چیز باید قابل مصرف باشد. جامعه‌ای که کودک را به محتوا تبدیل می‌کند.

آنها هم از این قاعده مستثنا نیستند، اما تفاوت اینجاست: مصرف کودک، یعنی مصرف روان آینده‌ یک جامعه.

ما داریم با دست خود‌ کودکانی تربیت می‌کنیم که بیشتر از آنکه به خود اعتماد داشته باشند، به الگوریتم‌ها وفادارند. جای خالی قانونی حمایتگر اینجا نیز خالی است. کودک شاغل در فضای مجازی نیاز به قانون‌ ویژه دارد؛ از محدودیت‌های سنی گرفته تا حق محتوا و درآمد.

خانواده باید بدانند که دیده‌شدن جایگزین مناسبی برای امنیت روانی نیست؛ امنیتی که این روزها مهم‌ترین مسئله برای سلامت روان است.

هر لایک، شاید یک ترک در دیوار دلبستگی‌ است.

این موضوع یک مسئله فردی نیست، یک بحران اجتماعی‌ است که آینده‌ سلامت روان نسل‌ها را تهدید می‌کند. ما نسلی بودیم که می‌ترسیدیم والدین‌مان ببینند‌مان و اکنون نسلی‌ شدیم که می‌ترسند دیده نشوند. اما هویت در خلوت شکل می‌گیرد.

کودک قرار نیست برای رشد روانی‌اش اجرا کند. ما باید یاد بگیریم گاهی دوربین را خاموش کنیم و اجازه دهیم او فقط کودک باشد. نه کودکی که با لایک اشتباه گرفته می‌شود.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.