|

پل‌ها در پس‌ لایه‌های رنگین زمان

مریم درویش: امیرحسین زنجانی در مجموعه نقاشی‌های خود که در گالری ایوان به نمایش درآمده، سوژه پل را انتخاب کرده است. روی بوم‌های کوچک و بزرگ او لایه‌های ضخیم رنگ روی هم نشسته‌اند و در فضای مغشوش تابلو، پل‌ها گاه جلوه‌ای آشکار دارند و گاه به‌سختی قابل‌تشخیص هستند.
دیدن پل‌های نیمه‌ویران در این تابلوها یادآور سال‌های جنگ و خاطراتی است که برای مردم مناطق جنگی باقی مانده است. اما کودکانی که روی پل‌ها بازی می‌کنند یا زیر آنها تن به آب زده‌اند، دیگر سختی‌های گذشته را به یاد ندارند و حالا آن خاطرات را دست‌مایه شادی روزانه خود قرار می‌دهند. پل که نمادی از ارتباط است اینجا مفهوم جدیدی پیدا کرده، گاه محلی برای عبور یا حضور انسان شده و گاه با شکستن از میانه، ناکارآمد مانده است. رنگ‌گذاری با کاردک و ایجاد حجم‌های رنگین، فضایی به‌شدت اکسپرسیو به وجود آورده است و پل‌های پوشیده‌شده در میان رنگ‌ها به شبحی ناواضح تبدیل شده‌اند. استفاده از چنین تکنیکی باعث شده است تعدادی از تابلوها به یک اثر آبستره شبیه باشند و مخاطب به‌سختی بتواند در آن اثر نشانی از پل پیدا کند. با وجود این، لایه‌های رنگ مانند لایه‌های زمان روی هم قرار گرفته‌اند و سختی‌ها و خاطرات بد گذشته را با ظاهری متفاوت برای مخاطب نمایان می‌کنند. تابلوهای زنجانی بسیار رنگارنگ هستند و گاه رنگ‌هایی در آنها دیده می‌شود که در طبیعت وجود ندارد.
آسمان صورتی درخشان یا رودخانه قرمز فضای غریبی به وجود می‌آورد که گاه در تضاد با موضوع نمایشگاه است. آنچه بیننده از پل و به‌خصوص پل‌های ویران جنگی در ذهن دارد فضایی خاکستری و دل‌مرده را ایجاب می‌کند، اما زنجانی با استفاده از رنگ‌های متضاد و متنوع آنچه را که در ذهن مخاطب نقش بسته به چالش می‌کشد تا فضایی تلخ و تاریک را از پس رنگ‌های شاد و درخشان به تماشا بنشیند.
در بعضی از تابلوهای این مجموعه حضور گروهی انسان دیده می‌شود اما شیوه نمایش آنها کاملا متفاوت از سایر بخش‌های تابلو است. هیکل‌های شبح‌وار و خاکستری‌رنگ که حضوری کم‌رنگ و نامطمئن در فضا دارند در اطراف پل‌ها پراکنده هستند. این پیکرها که بدون ساخت‌وساز و با رنگ‌های تخت در تقابل با لایه‌های رنگی تابلوها قرار دارند، هیچ‌گونه برتری‌ای بر پلی که دست‌ساخته خود آنهاست ندارند. آنها جزئی از طبیعت و فضا هستند که گاه به‌جای تأثیرگذاری، از آن تأثیر می‌گیرند؛ انسان‌های بی‌چهره‌ای که ما را به یاد هیچ‌کس نمی‌اندازند و تنها نمایانگر رابطه انسان با طبیعت و پل هستند.

مریم درویش: امیرحسین زنجانی در مجموعه نقاشی‌های خود که در گالری ایوان به نمایش درآمده، سوژه پل را انتخاب کرده است. روی بوم‌های کوچک و بزرگ او لایه‌های ضخیم رنگ روی هم نشسته‌اند و در فضای مغشوش تابلو، پل‌ها گاه جلوه‌ای آشکار دارند و گاه به‌سختی قابل‌تشخیص هستند.
دیدن پل‌های نیمه‌ویران در این تابلوها یادآور سال‌های جنگ و خاطراتی است که برای مردم مناطق جنگی باقی مانده است. اما کودکانی که روی پل‌ها بازی می‌کنند یا زیر آنها تن به آب زده‌اند، دیگر سختی‌های گذشته را به یاد ندارند و حالا آن خاطرات را دست‌مایه شادی روزانه خود قرار می‌دهند. پل که نمادی از ارتباط است اینجا مفهوم جدیدی پیدا کرده، گاه محلی برای عبور یا حضور انسان شده و گاه با شکستن از میانه، ناکارآمد مانده است. رنگ‌گذاری با کاردک و ایجاد حجم‌های رنگین، فضایی به‌شدت اکسپرسیو به وجود آورده است و پل‌های پوشیده‌شده در میان رنگ‌ها به شبحی ناواضح تبدیل شده‌اند. استفاده از چنین تکنیکی باعث شده است تعدادی از تابلوها به یک اثر آبستره شبیه باشند و مخاطب به‌سختی بتواند در آن اثر نشانی از پل پیدا کند. با وجود این، لایه‌های رنگ مانند لایه‌های زمان روی هم قرار گرفته‌اند و سختی‌ها و خاطرات بد گذشته را با ظاهری متفاوت برای مخاطب نمایان می‌کنند. تابلوهای زنجانی بسیار رنگارنگ هستند و گاه رنگ‌هایی در آنها دیده می‌شود که در طبیعت وجود ندارد.
آسمان صورتی درخشان یا رودخانه قرمز فضای غریبی به وجود می‌آورد که گاه در تضاد با موضوع نمایشگاه است. آنچه بیننده از پل و به‌خصوص پل‌های ویران جنگی در ذهن دارد فضایی خاکستری و دل‌مرده را ایجاب می‌کند، اما زنجانی با استفاده از رنگ‌های متضاد و متنوع آنچه را که در ذهن مخاطب نقش بسته به چالش می‌کشد تا فضایی تلخ و تاریک را از پس رنگ‌های شاد و درخشان به تماشا بنشیند.
در بعضی از تابلوهای این مجموعه حضور گروهی انسان دیده می‌شود اما شیوه نمایش آنها کاملا متفاوت از سایر بخش‌های تابلو است. هیکل‌های شبح‌وار و خاکستری‌رنگ که حضوری کم‌رنگ و نامطمئن در فضا دارند در اطراف پل‌ها پراکنده هستند. این پیکرها که بدون ساخت‌وساز و با رنگ‌های تخت در تقابل با لایه‌های رنگی تابلوها قرار دارند، هیچ‌گونه برتری‌ای بر پلی که دست‌ساخته خود آنهاست ندارند. آنها جزئی از طبیعت و فضا هستند که گاه به‌جای تأثیرگذاری، از آن تأثیر می‌گیرند؛ انسان‌های بی‌چهره‌ای که ما را به یاد هیچ‌کس نمی‌اندازند و تنها نمایانگر رابطه انسان با طبیعت و پل هستند.