«پروست زیر ذرهبینی دیگر» و کندوکاوی پدیدارشناختی
منجمدکردن زمان
بسیاری از مارسل پروست و شاهکارش «در جستوجوی زمان ازدسترفته» سخن گفتهاند اما درک ژرفای اندیشه پروست همچنان نیازمند تفاسیر و واکاوی موشکافه است. کتاب «پروست زیر ذرهبینی دیگر» نوشته مرتضی بابکمعین، میکوشد بدون هرگونه کلیگویی، با ارجاع به متن و کلام پروست، درک تازهای از عمق اندیشه این نویسنده پرآوازه قرن بیستم به دست دهد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
پانیذ زرتابی: بسیاری از مارسل پروست و شاهکارش «در جستوجوی زمان ازدسترفته» سخن گفتهاند اما درک ژرفای اندیشه پروست همچنان نیازمند تفاسیر و واکاوی موشکافه است. کتاب «پروست زیر ذرهبینی دیگر» نوشته مرتضی بابکمعین، میکوشد بدون هرگونه کلیگویی، با ارجاع به متن و کلام پروست، درک تازهای از عمق اندیشه این نویسنده پرآوازه قرن بیستم به دست دهد.
بابکمعین اشاره میکند که یکی از بنیادهای اصلی اندیشه پروست این است که ادراک الزاما در خود شامل سهمی از جهان انتزاعی و ذهنی سوژه است، زیرا جهان آنی است که در نگاه سوژه پدیدار میشود. از اینرو سوژه بنا بر حالات، شرایط و بافتی که در آن قرار دارد، مرکز دریافت امپرسیونهای متنوع و بهغایت متغیر میشود؛ بنابراین به اندازه افراد جهانهای متغیر شکل میگیرد. «از منظر پروست تجربه امر واقع اساسا بُعدی انتزاعی، ذهنی و شخصی دارد، تا جایی که تأثرات حسی فردی را باید تنها امکان شناخت حقیقت دانست. درواقع درست است که تجارب زندگی، یا به بیان دیگر امر زیسته، ماده خام اثر است و آن را تغذیه میکند، اما این سبک ادبی است که این ماده نازل را ارتقا داده و به اثری هنری تبدیل میکند که بازتاب و انعکاسی جهانی دارد».
بر این اساس، نویسنده «پروست زیر ذرهبینی دیگر» معتقد است اثر پروست بر پایه نظریه امر تخیلی بنیاد گذاشته شده که با اندیشههای پدیدارشناسان نسبت نزدیک دارد. «اما در حالی که پدیدارشناسانی چون هوسرل به دنبال جوهره چیزها هستند و بهنوعی در چنبره ذاتگرایی گرفتار میشوند، پروست اندیشه ضدذاتگرایی را بسط میدهد. برای او امر تخیلی ابزاری نیست که آشکارکننده جوهره ثابت چیزها باشد، اما میتوان آن را دارای نقشی میانجی میان جهان بیرونی و جهان درونی دانست». پروست از نظر بابکمعین، امر تخیلی را فضایی بینابین و میانه میداند که در آن خاطرات ما از گذشتههای دوردست و نیز قالبهای هنری در استحالهای مدام و پیوسته، که جهان بیرونی را با امیال و ذهنیات ما تطبیق میدهد، قوام پیدا میکنند.
در این دیدگاه، پدیدارشناسی پروست، بیشتر با اندیشههای مرلوپونتی همخوانی دارد و حتی فراتر از آن، بابکمعین باور دارد که مفاهیم اندیشه مرلوپونتی در اثر پروست چنان سیلان دارد که حتی میتوان او را یک پیشاپدیدارشناس به حساب آورد. برای درک این ادعا، نویسنده «پروست زیر ذرهبینی دیگر»، فصل هشتم کتاب را با عنوان «در جستوجوی زمان ازدسترفته، کندوکاوی پدیدارشناختی» به این مقوله اختصاص داده است تا نشان دهد میتوان اثر پروست را برنامهای پدیدارشناختی در نظر گرفت که خطوط اصلی آن با مفاهیم بنیادین پدیدارشناختی ارتباطی تنگاتنگ دارد.
در اینجا «امر تخیلی» جایگاه مهمی پیدا میکند و درواقع بهمثابه نقطه تلاقی جهان درونی و بیرونی ظاهر میشود. بابکمعین در این بخش مفهوم «منجمدکردن زمان» را مطرح میکند و مینویسد یکی از مهمترین ویژگیهای تصویر در اثر پروست قابلیت متوقفکردن جریان و گذر زمان است. «میدانیم سیر زمان بیوقفه سبب اضطراب راوی میشود، زیرا جهان و شخصیتهایی را که با آنها رفتوآمد دارد دچار تغییر و استحاله میکند، و هر اندازه نگاه راوی بیشتر به آنها جذب میشود، این تغییر و استحاله سرعت بیشتری به خود میگیرد».
در اینجا نویسنده به «زمان بازیافته» ارجاع میدهد و تکهای از آن را نقلقول میآورد: «هرچقدر هم که بدانیم سالها میگذرد و جوانی به پیری میانجامد، استوارترین ثروتها و قدرتها زوال مییابد و شهرت گذراست، باز با شیوه ادراکمان از این جهان جنبندهای که زمان میبردش، با شیوه بهاصطلاح عکس برداشتنمان از این جهان، آن را برعکس ثابت و بیحرکت میکنیم» (زمان بازیافته، 327). گرایش راوی برای «ثبت لحظهها» با تصویر، به تعبیر بابکمعین، گرایشی است که با بیثباتی زندگی، تغییر مدام چیزها و بیمعنایی آنها در تضاد قرار دارد. «اما این بیثباتی و تغییر و استحاله به دلیل جاریبودن زمان، چالش بزرگی را سبب میشود، زیرا در حالی که تصویر برآمده از میل سوژه برای متوقفنمودن جریان سیال و در حال گذراست، این تصویر ثابت این خطر را به همراه دارد که اساسا هیچ ربط و سنخیتی با واقعیت مدلِ خود که مدام در سیر زمان دچار تغییر و استحاله میشود، نداشته باشد». نتیجهای که پروست میگیرد برآمده از همین چالش و مخاطره است: «و چنین نتیجه گرفتم که ارائه تصویر ثابتی از سرشت یک شخص هم به اندازه تصویر ثابتی از جوامع و عواطف دشوار است.
چه آن هم مانند اینها دگرگون میشود و اگر بخواهیم از آنچه در آن نسبتا ساکن است عکسی بگیریم، با چهرههای متفاوتی که پیدرپی در برابر عدسی از خودش نشان میدهد گیجمان میکند» (اسیر، 384). بابکمعین در این بخش به نکته مهم دیگری اشاره میکند؛ اینکه اگر گرایش به داشتن تصویر کلیشهای و لحظهای بیانگر نیاز به ثابتکردن شخصیتها و چیزها و جاودانکردنشان در لحظه باشد، تصویر بسته به اینکه از آیندهای مطلوب خبر دهد و یا گذشتهای ازدسترفته را تداعی کند، دارای دو نقش متفاوت است. چنانکه در کتاب نیز تأکید شده خود پروست نیز بین خاطرات و تخیلی که در ذهن سوژه تصاویر معطوف به آینده را میسازد تمایز قائل میشود: «تصویرهایی که خاطره میگزیند، همان اندازه خودسرانه، تنگ، بسته و دستنیافتنی است که تصویرهایی که تخیل پیش از آن ساخته و واقعیت نابود کرده است» (سدوم و عموره، 177). کتاب «پروست زیر ذرهبینی دیگر» علاوه بر واکاوی رگههای پدیدارشناختی در اثر سترگ پروست، بحثهای خواندنی دیگری نیز دارد، ازجمله فرایند شکلگیری عشق و حسادت و تجزیه و تحلیل مضمون عشق نزد پروست و استاندال، مسئله ارجاع شاعرانه و جایگاه استعاره در اثر پروست، خوانش تحول سبک زندگی مارسل و خوانش تعامل مارسل و سوان با جهان.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.