|

نتایج یک بررسی درباره مصرف مواد مخدر از تجارت جهانی تریاک تا استفاده در میان کارگران ایرانی حکایت دارد

مصرف بالای مخدرها در کارگران و رانندگان

پرسش «چه کسی از مصرف مواد مخدر سود می‌برد»؟ راهی برای دیدن اعتیاد از زاویه‌ای تازه است؛ نه به‌مثابه انحراف فردی، بلکه به‌عنوان بخشی از سازوکار تاریخی انباشت سرمایه و ساختار قدرت. این نوشتار بر آن است که نشان دهد از قرن نوزدهم تا امروز، رابطه‌ای پایدار میان مصرف مواد، کار و سرمایه‌داری وجود داشته است؛

مصرف بالای مخدرها در کارگران و رانندگان

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

محمد بینازاده، پژوهشگر اعتیاد: پرسش «چه کسی از مصرف مواد مخدر سود می‌برد»؟ راهی برای دیدن اعتیاد از زاویه‌ای تازه است؛ نه به‌مثابه انحراف فردی، بلکه به‌عنوان بخشی از سازوکار تاریخی انباشت سرمایه و ساختار قدرت. این نوشتار بر آن است که نشان دهد از قرن نوزدهم تا امروز، رابطه‌ای پایدار میان مصرف مواد، کار و سرمایه‌داری وجود داشته است؛ از تجارت جهانی تریاک به‌ دست بریتانیا تا استفاده از مواد در میان کارگران ایرانی معاصر. با بررسی هم‌زمان تاریخ و اکنون، می‌توان دید که چگونه بدن‌های معتاد در هر دو دوره، هم ابزار تولید بوده‌اند و هم موضوع کنترل. در ایران، تریاک نه‌فقط ماده‌ای مخدر، بلکه سوخت اصلی مدرنیته اقتصادی و اداری در دوره قاجار و پهلوی اول بود. مقاله حاضر با رویکرد اقتصاد سیاسی، پیوند میان اعتیاد، کار، توسعه و دولت را واکاوی می‌کند و نشان می‌دهد که بدون درک این پیوند، هیچ سیاست مؤثری برای مقابله با اعتیاد ممکن نیست.

معمولا به اعتیاد در چارچوبی فردی و زیستی نگریسته می‌شود؛ نوعی بیماری یا اختلال رفتاری که باید درمان شود. اما وقتی پرسش را عوض کنیم و بپرسیم «چه کسانی از اعتیاد سود می‌برند؟» ناگهان چشم‌انداز تغییر می‌کند. از این زاویه دید، اعتیاد نه یک «مشکل شخصی»، بلکه پدیده‌ای ساختاری و اجتماعی است؛ بخشی از شبکه‌ای از منافع که اقتصاد، دولت، درمان و رسانه را به هم پیوند می‌دهد.

این نوشتار بر آن است تا اعتیاد را از دیدگاه اقتصاد سیاسی و تاریخی تحلیل کند. به‌جای تمرکز بر ژن، مغز یا اراده فرد، در اینجا رابطه میان کار، سرمایه و بدن معتاد بررسی می‌شود. ابتدا به زنجیره منافع حاصل از مصرف مواد می‌پردازیم، سپس وضعیت نیروی کار ایران را تحلیل می‌کنیم و در ادامه، با رجوع به تاریخ تجارت تریاک در قرن نوزدهم و نقش آن در شکل‌گیری مدرنیته ایرانی، پیوند میان اعتیاد و توسعه را روشن می‌کنیم.

اقتصاد سیاسی مصرف مواد مخدر

در اقتصاد مدرن، هیچ پدیده‌ای خارج از منطق ارزش نیست. حتی مصرف مواد که ظاهرا به تخریب بدن و نیروی کار می‌انجامد، می‌تواند درون همین منطق کار کند. از نگاه اقتصاد سیاسی، زنجیره‌ بازیگران گوناگون از اعتیاد منتفع هستند:

• کارفرمایان: در مشاغل سخت و فصلی، مواد به ابزاری برای افزایش تحمل و بهره‌وری کارگر تبدیل می‌شود.

• بازار غیررسمی: تجارت مواد در ایران و جهان، بخش پنهان اما سودآور اقتصاد است.

• نظام درمان و بازتوانی: صنعت ترک اعتیاد، کمپ‌ها و داروهای جانشین، خود به بازار جدیدی از سود تبدیل شده‌اند.

• رسانه‌ها: بازنمایی بدن معتاد به‌عنوان «دیگری نابهنجار»، سرمایه فرهنگی و تبلیغاتی تولید می‌کند که از منظری اجتماعی می‌توان بخش اعظمی از نابسامانی‌ها و ناکارآمدی‌های جامعه و کشور را به گردن آن انداخت.

در نتیجه، اعتیاد در سطح اجتماعی به ابزاری برای حفظ نظم موجود بدل می‌شود؛ از یک سو رنج می‌آفریند و از سوی دیگر از همان رنج ارزش اقتصادی و سیاسی استخراج می‌شود.

اعتیاد و نیروی کار در ایران معاصر

در ایران امروز، مصرف مواد در میان کارگران فصلی، رانندگان بین‌شهری، کارگران ساختمانی، معدن‌کاران و کارگران شب‌کار صنعتی و حتی شالی‌کاران به شکل چشمگیری بالاست. برآوردها حاکی از آن است که در محیط‌های صنعتی‌ حدود ۲۲ درصد از کارگران و در مشاغل حمل‌ونقل و فصلی بیش از ۳۰ درصد درگیر نوعی مصرف مواد هستند و بر‌اساس پژوهش‌های انجام‌شده (RSA: 1396,1386,1383,1376) انتظار می‌رود سهم طبقه فرودست در جمعیت مصرف‌کنندگان مواد هم‌اکنون از 40 درصد نیز گذشته باشد.

در نواحی صنعتی مانند عسلویه، گل‌گهر، معادن کرمان و بنادر جنوبی، مواد مخدر بخشی از «فرهنگ کار» شده است. در این محیط‌ها، کارگران با دستمزد پایین، بیمه‌ ناپایدار و ساعت‌های طولانی کار، از مواد برای ادامه حیات کاری استفاده می‌کنند. تریاک و شیشه، ابزار بقا در شرایطی هستند که بدن انسان دیگر تاب نمی‌آورد. در سطح جهانی نیز الگوی مشابهی دیده می‌شود. در معادن میانمار، کارگران برای بیداری شبانه از مت‌آمفتامین موسوم به «یابا» استفاده می‌کنند. در نیجریه، ترامادول میان کارگران کارخانه‌ها رواج دارد‌ و در ایالات متحده‌ بحران اوپیوئیدها میلیون‌ها کارگر و کشاورز را به مسکن‌های صنعتی وابسته کرده است. در همه این نمونه‌ها، مواد مخدر نه برای لذت بلکه برای بقا مصرف می‌شوند. به این‌ ترتیب، اعتیاد را باید نوعی استراتژی ناگزیر بدن کارگر دانست؛ پاسخی به فشار کار، فقر و بی‌ثباتی. بدن معتاد، بدنِ استثمارشده‌ای است که می‌کوشد خود را در مدار تولید نگه دارد.

تریاک؛ امپراتوری و انباشت اولیه سرمایه

برای فهم ریشه‌های تاریخی این رابطه باید به قرن نوزدهم بازگشت؛ زمانی که بریتانیا در نتیجه واردات مستمر چای، ابریشم و چینی از چین، به نقره بیشتری برای پرداخت به بازرگانان چینی نیاز داشت. از این‌رو برای کاهش این کسری تراز تجاری، از طریق کمپانی هند شرقی، تجارت تریاک را به اهرم اصلی انباشت سرمایه بدل کرد. هند، تحت سلطه بریتانیا، خشخاش می‌کاشت و چین بازار مصرف بود. هنگامی که دولت چین برای حفظ سلامت اجتماعی تجارت تریاک را ممنوع کرد، بریتانیا با دو جنگ تریاک (۱۸۴۲ و ۱۸۶۰) بازار چین را به زور باز کرد و تراز تجاری را به سود بریتانیا بازسازی کرد.

برای نمونه، درآمد حاصل از فروش تریاک در یک سال یعنی ۱۸۵۸ بیش از ۶.۸ میلیون پوند بود؛ حدود یک‌پنجم کل درآمد دولت هندِ بریتانیا. این پول به بانک‌های لندن و هنگ‌کنگ سرازیر شد و زیرساخت‌های صنعت و بانکداری مدرن را تقویت کرد. سرازیرشدن سود تجارت تریاک به بانک‌ها، کمپانی‌ها و خزانه‌داری بریتانیا منجر به سرمایه‌گذاری در صنعت، بانکداری، بیمه و حمل‌ونقل در اروپا شد و این نیز به توسعه کشتیرانی، بیمه دریایی و بانکداری بین‌المللی انجامید. همچنین به موازات تولید بیشتر کشتی‌های بخار برای انتقال سریع‌تر تریاک از هند به چین، رشد بندرهای کلکته، بمبئی، گوانگ‌ژو و هنگ‌کنگ شتاب بیشتری گرفت.

پیدایش بسیاری از بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ هنگ‌کنگ و لندن از تجارت تریاک سرچشمه می‌گیرد. برای نمونه، بانک HSBC که امروز با بیش از سه تریلیون دلار سومین بانک بزرگ غیردولتی در جهان است، در اصل برای مدیریت مالی تجارت تریاک تأسیس شد. هدف از تأسیس این بانک، پشتیبانی مالی از تجارت بریتانیایی‌ها در شرق آسیا، به‌ویژه میان بریتانیا، هند، چین و دیگر نقاط آسیا برای صادرات تریاک از هند به چین، واردات چای، ابریشم و چینی از چین به بریتانیا، سرمایه‌گذاری در حمل‌ونقل، انبارداری و بیمه کالاهای قاچاق یا قانونی بود.‌ تاریخ بانک HSBC تاریخی نوشته‌شده با خون و آتش است که انباشت اولیه سرمایه حاصل از تجارت تریاک را در قرن نوزدهم، به‌ویژه در محور بریتانیا-‌هند-چین به موتور پیشران برای جهانی‌سازی سرمایه‌داری اولیه بدل کرد.

در‌واقع تجارت تریاک در قرن نوزدهم تأثیراتی عمیق و ساختاری بر اقتصاد جهانی داشت؛ این تجارت نه‌تنها یک فعالیت سودآور، بلکه ابزاری کلیدی در بازآرایی نظام جهانی سرمایه‌داری بود و به تسریع انباشت سرمایه در اروپا انجامید. به این ترتیب، تجارت تریاک بخشی از انباشت اولیه سرمایه در اروپا بود؛ انتقال ارزش از بدن‌های معتاد آسیایی به خزانه دولت‌های استعماری. تریاک، ماده‌ای که زندگی میلیون‌ها انسان را ویران کرد، به رشد صنعت، بیمه و بانکداری اروپا نیرو بخشید.

اقتصاد سیاسی تریاک و تکوین مدرنیته ایرانی

در ایران، تریاک نقشی مشابه اما پیچیده‌تر داشت. نخستین مواجهه شاهانه با مدرنیته را می‌توان در دوره ناصرالدین‌ شاه دید؛ زمانی که تریاک به سوخت اقتصادی پروژه نوسازی بدل شد. از میانه سلطنت ناصرالدین‌ شاه و پس از افول صادرات پنبه و ابریشم در دهه ۱۸۶۰، دولت مرکزی برای جبران کسری درآمد به کشت خشخاش و صادرات تریاک روی آورد. این تغییر اقتصادی با توصیه میرزاحسین‌خان سپهسالار، کاردار ایران در بمبئی، صورت گرفت که پس از جنگ‌های تریاک میان چین و بریتانیا، منافع صادراتی این محصول را گوشزد کرده بود. دولت ایران نیز با الهام از آموزه‌های اقتصاد آزاد، کشت خشخاش را ترویج کرد و در دهه ۱۸۷۰، تریاک جایگزین ابریشم و پنبه در سبد صادراتی شد. تریاک در این دوران نه‌تنها کالایی صادراتی، بلکه پایه‌ای برای اصلاحات اداری و نظامی بود.

اما تولید و انباشت این سرمایه نوظهور نیازمند مراقبتی بود که ضرورت تشکیل پلیس محلی و سپس ملی را ایجاب می‌کرد. برای نمونه می‌توان به حکمرانی ظل‌السلطان که از سال 1883 (یعنی اوج تولید تریاک در تاریخ سلسله قاجار) حاکم اصفهان شد اشاره کرد. او در طول سال‌های بعد، حکومت ایالت‌های فارس و یزد را نیز به دست آورد. این بخش از فلات مرکزی ایران مهم‌ترین جغرافیای کشت خشخاش بودند و اصفهان، بارانداز اصلی تریاک‌های به دست آمده از این فلات بود.

بخشی از درآمد حاصل از صادرات تریاک صرف تشکیل نیروهای نظامی محلی شد. ظل‌السلطان، پسر ناصرالدین‌شاه و حاکم مقتدر اصفهان، با درآمد ناشی از تجارت تریاک، فوج‌های نظامی به سبک اروپایی تشکیل داد و از آلمان و اتریش مربی نظامی استخدام کرد. منطقه اصفهان و ایالات فارس و یزد، مراکز اصلی کشت خشخاش بودند و بندر بوشهر، به‌ عنوان مسیر صادرات، تحت نظارت بریتانیا قرار داشت.

مصرف بالای مخدرها در کارگران و رانندگان  

تا پایان دوره قاجار، تریاک حدود ۲۵ درصد از کل درآمد صادراتی ایران را تشکیل می‌داد و حتی در دوره پهلوی اول، پیش از آغاز صادرات نفت، مهم‌ترین منبع ارزآور کشور باقی ماند. اما این «رونق» بهایی سنگین داشت. گسترش کشت خشخاش، در کنار خشک‌سالی، از عوامل دو قحطی بزرگ تاریخ ایران در سال‌های ۱۸۷۰ و ۱۹۱۷ بود. کنسول بریتانیا در بوشهر می‌نویسد: «چند سال قبل سود حاصله از تریاک توجه ایرانیان را جلب کرد و تقریبا تمامی اراضی مناسب در یزد، اصفهان و جاهای دیگر به کشت خشخاش اختصاص یافت. کشت غلات و سایر محصولات پشت گوش انداخته شد و همین امر، در کنار خشک‌سالی، موجب قحطی سال ۱۸۷۱-۱۸۷۲ گردید».

افزون بر این، چنین کشت و تولید گسترده‌ای، دسترسی به مصرف داخلی را چنان آسان کرد که در برخی از مقاطع زمانی برآوردهای غیررسمی حکایت از شیوع 10درصدی مصرف تریاک در جمعیت کل کشور داشت. بنابراین، تریاک از نگاهی دیگر «اقتصاد سیاسی توسعه و فاجعه» توأمان بود: از یک سو منبع درآمد و نشانه مدرن‌سازی؛ از سوی دیگر عامل فقر، قحطی و نابودی کشاورزی معیشتی.

سرمایه‌داری تریاک‌محور

در میانه قرن نوزدهم، بندر بوشهر نه‌فقط دروازه جنوب ایران، بلکه یکی از گره‌های اصلی شبکه جهانی تجارت تریاک بود. در این شبکه، خاندان ساسون نقشی کلیدی داشتند؛ خانواده‌ای یهودی بغدادی که پس از سقوط بغداد در دهه ۱۸۳۰ میلادی، تجارت خود را از بصره به بمبئی و سپس به خلیج فارس گسترش دادند. ساسون‌ها که گاه از آنها با عنوان «روچیلدهای شرق» یاد می‌شود، واسطه اصلی میان کمپانی هند شرقی، بازارهای چین و تولیدکنندگان محلی در ایران و هند بودند. آنها با استفاده از ناوگان انگلیسی و نفوذ سیاسی بریتانیا، تجارت تریاک از بوشهر و بنادر جنوبی ایران به شرق آسیا را سازمان دادند. بوشهر در این دوران به بندر ترانزیتی مهمی برای تریاک فلات مرکزی ایران (به‌ویژه اصفهان و یزد) تبدیل شد و عامل پیوند اقتصاد ایران با مدار جهانی تریاک شد. در دهه‌های پایانی قرن نوزدهم، ساسون‌ها بخش مهمی از سود خود را به سرمایه‌گذاری مالی منتقل کردند و از مؤسسان و سهام‌داران اولیه بانک هنگ‌کنگ و شانگهای (HSBC) بودند؛ بانکی که در سال ۱۸۶۵ با هدف پشتیبانی مالی از تجارت میان هند، چین و بریتانیا تأسیس شد. این بانک، در واقع، نهاد مالی مدرنی بود که از دل تجارت تریاک زاده شد.

به‌این‌ترتیب، از مسیر اصفهان و بوشهر تا هنگ‌کنگ، شبکه‌ای از سرمایه شکل گرفت که بدن‌های معتاد در شرق آسیا و کشاورزان خشخاش‌کار در ایران و هند، زیربنای مادی آن را فراهم کردند. حضور خاندان ساسون در این چرخه، نماد پیوند استعمار، سرمایه مالی و کالایی به نام تریاک است؛ کالایی که سودش در لندن و هنگ‌کنگ انباشته شد و رنجش در اصفهان و شانگهای.

پس از انحلال کمپانی هند شرقی در سال ۱۸۷۴، دولت هند بریتانیا مستقیما کنترل تجارت تریاک ایران را از بندر بوشهر ادامه داد. بدین‌ترتیب، ایران در اواخر قرن نوزدهم به حلقه‌ای از اقتصاد جهانی تریاک تبدیل شد؛ اقتصادی که با سلطه استعماری، نابرابری و وابستگی در هم تنیده بود. این تجربه، نوع خاصی از مدرنیته ایرانی را بنیان گذاشت: مدرنیته‌ای تریاک‌محور. مدرنیته‌ای که سوختش از کشت و صادرات ماده‌ای می‌آمد که هم‌زمان بدن‌ها را ویران و دولت را تغذیه می‌کرد. از همین منظر، می‌توان گفت که بدن معتاد در تاریخ ایران، هم قربانی و هم بنیان‌گذار مدرنیته بوده است.

بدن معتاد و زیست‌سیاست کار

در نظام سرمایه‌داری، بدن کارگر فقط منبع ارزش است و کنترل آن، اساس قدرت اقتصادی. بدن معتاد، در این میان، بدنِ انضباط‌یافته‌ای است: بدنی که برای تولید باید مصرف کند و برای مصرف باید تولید کند. در ایران، سیاست‌های رسمی در حوزه اعتیاد بر «مدیریت بدن‌ها» متمرکز است. از کمپ‌های بازپروری تا توزیع متادون، همه در چارچوب نظارتی خاصی عمل می‌کنند. در ظاهر، هدف سلامت است؛ اما در واقع، هدف، بازگرداندن نیروی کار به چرخه تولید. این همان زیست‌سیاست مدرن است: کنترل بدن‌ها از طریق سلامت. بدن معتاد، اگرچه ظاهرا در حاشیه است، اما در حقیقت در قلب سازوکار قدرت قرار دارد. دولت و جامعه هم‌زمان او را طرد و مدیریت می‌کنند. این پارادوکس باعث می‌شود اعتیاد نه نابهنجاری، بلکه جزئی از نظم اجتماعی باشد. درمان اعتیاد نیز بخشی از همان چرخه قدرت و ارزش است. در بسیاری از برنامه‌های ترک، هدف نهایی بازگشت فرد به «زندگی مولد» است؛ یعنی بازگرداندن بدن به کار. دارو، روان‌درمانی و کمپ‌ها، هرچند در ظاهر ابزار رهایی‌اند، اما در سطح ساختاری ابزار بازتولید نیروی کار محسوب می‌شوند. از این منظر، صنعت درمان اعتیاد، همچون خود مواد، در مدار سرمایه عمل می‌کند. هرچه بحران اعتیاد گسترده‌تر باشد، بازار درمان و پژوهش و دارو نیز پررونق‌تر می‌شود.

بازاندیشی در  علت‌شناسی اعتیاد

علت‌شناسی رایج اعتیاد معمولا سه سطح را در برمی‌گیرد: زیستی، روانی و اجتماعی. اما در بیشتر رویکردهای رسمی، سطح اجتماعی به حداقل می‌رسد. تمرکز بر ژن، مغز یا خانواده، مسئله را به سطح فردی تقلیل می‌دهد و ساختارهای تولیدکننده رنج را پنهان می‌کند.

در حالی که اعتیاد، پیش از آنکه انتخاب فردی باشد، پاسخ بدن به خشونتی ساختاری است: خشونت فقر، کار فرساینده، بی‌ثباتی و بی‌عدالتی. کارگر فصلی که برای ادامه حیات کاری‌اش تریاک مصرف می‌کند، در واقع با بدن خود به نابرابری پاسخ می‌دهد. از این نگاه، بدن معتاد نه «بیمار»، بلکه «شاهد» است؛ شاهدی بر ساختاری که انسان را تا مرز فرسودگی می‌راند. بدین‌ترتیب، از تجارت جهانی تریاک در قرن نوزدهم تا مصرف مواد در کارخانه‌ها و معادن امروز، تاریخ واحدی در جریان است: تاریخ پیوندکار، سرمایه و بدن معتاد. تریاک، نخست کالای استعماری بود که اروپا را ثروتمند کرد، سپس کالای ملی ایران شد که دولت را تغذیه کرد و امروز، کالای پنهانی است که نیروی کار را سرپا نگه می‌دارد. در همه این دوره‌ها، یک منطق ثابت برقرار است: استخراج ارزش از رنج بدن. بدن معتاد، بدن کارگر، بدن مستعمره، همه در مدار یک اقتصاد جهانی می‌چرخند که از ویرانی، سود می‌سازد. در ایران، مدرنیته تریاک‌محور قرن نوزدهم، امروز در شکل تازه‌ای بازتولید شده است: اقتصاد نئولیبرالی و غیررسمی که در آن بدن‌های فرسوده، با مصرف مواد، بقای خود را می‌خرند. بنابراین، سیاست واقعی مقابله با اعتیاد نه صرفا درمان فردی، بلکه بازسازی ساختار اجتماعی و اقتصادی است: توزیع عادلانه‌تر ثروت، اصلاح شرایط کار، دستمزد منصفانه‌ و بازگرداندن کرامت به بدن و روان انسان و سلامت اجتماعی او. شاید اکنون بیش از هر زمان دیگری لازم باشد در حاشیه گفتمان اخیر صاحب‌نظران که پیرامون کشت خشخاش شکل گرفته؛ پیش از هرگونه تصمیم‌گیری نهایی در این باره، درنگی عمیق از جنس تاریخ و اقتصاد سیاسی داشته باشیم؛ زیرا‌ این درنگ، اجتناب‌ناپذیری اعظم است.

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.