|

خطری که «ایران» را تهدید می‌کند‌

1. شورای همکاری خلیج فارس در نشست اخیر خود بار دیگر ادعاهای تکراری درباره جزایر سه‌گانه ایرانی را مطرح کرد، اما این بار‌‌ با غلظت و شدت بیشتر و با زبانی تهدیدآمیز که «ایران باید فورا جزایر سه‌گانه را که به زور اشغال کرده است، به امارات بازگرداند یا در‌مورد آنها مذاکره کند، در غیر این صورت از طریق دیوان بین‌المللی دادگستری این جزایر را پس خواهیم گرفت».

1. شورای همکاری خلیج فارس در نشست اخیر خود بار دیگر ادعاهای تکراری درباره جزایر سه‌گانه ایرانی را مطرح کرد، اما این بار‌‌ با غلظت و شدت بیشتر و با زبانی تهدیدآمیز که «ایران باید فورا جزایر سه‌گانه را که به زور اشغال کرده است، به امارات بازگرداند یا در‌مورد آنها مذاکره کند، در غیر این صورت از طریق دیوان بین‌المللی دادگستری این جزایر را پس خواهیم گرفت». صرف‌نظر از باطل‌بودن چنین خواست و مسخره‌بودن چنین ادعایی، اگر نخواهیم از زبان کیهانیان استفاده کنیم و بحث بازگشت یکی از کشورهای عضو این شورا (بحرین) را به قلمرو ایران مطرح کنیم (کیهان- 15/9)، در مقام تحلیل، این سؤالات به ذهن می‌رسد که این شورا ادعای فاقد منطق تاریخی خود را از کدام موضع قدرت اقتصادی و سیاسی بیان می‌کند؟

و این طمع‌ورزی چند کشور کوچک فاقد پیشینه تاریخی، بر مبنای کدام سنجش از قدرت ایران استوار است؟! دبیرکل همین شورای همکاری خلیج فارس، اخیرا در میزگردی با محمد‌جواد ظریف در کنفرانس دوحه، ضمن تکرار همان مواضع بیانیه درباره جزایر ایرانی، از «تولید ناخالص حدود 2.4 تریلیون دلاری کشورهای عضو این شورا به‌عنوان نهمین اقتصاد بزرگ جهان» سخن گفت و اینکه این کشورها آماده‌اند از این قدرت اقتصادی در جهت همکاری با ایران استفاده کنند (رسانه‌ها- 15/9). قدرت اقتصادی که توانسته بزرگ‌ترین قدرت جهان و رئیس‌جمهور خودشیفته‌اش را رام و دست‌آموز کند (شاید برخلاف ادعای کیهانیان که این رابطه را برعکس تصویر کرده و این کشورها را «گاو شیرده» آمریکایی‌ها می‌نامند- همان) و همچنین قدرت مانور سیاسی بالایی در بسیاری از منازعات منطقه‌ای و فرا‌منطقه‌ای در مقام مداخله‌گر یا تسهیلگر و رابط و میانجی و... در اختیار این کشورها قرار دهد. در این سو اما متأسفانه قدرت اقتصادی ایران در ‌چند دهه اخیر به‌شدت تحلیل رفته و کشورمان با تولید ناخالص کمتر از 450 میلیارد دلار، رشدهای اقتصادی پایین و شکننده، جمعیت فقیر و تورم‌های بالا، حیف‌و‌میل منابع، بحران‌های محیط‌زیستی و‌... وضعیت نامناسبی دارد. هر‌چند قدرت فرهنگی و تمدنی ایران ‌کتمان‌شدنی نیست («ایران دارای میراثی کهن در زمینه تمدن، فرهنگ و هنر است»، دبیرکل همکاری خلیج فارس - همان)‌.

2. آنچه به نظر این توان اقتصادی و قدرت بازدارندگی را تحلیل برده، احساس تبعیض و فقدان چشم‌انداز و امیدواری به آینده است. به قول رئیس‌جمهور اسبق کشورمان، «ما فضای امنیتی نمی‌خواهیم، ما فضای امن می‌خواهیم» (حسن روحانی- 8/9). شقه‌شقه و «خودی» و «غیر‌خودی» شدن جامعه به‌عنوان بزرگ‌ترین تهدید این روزهای کشور نتیجه همان سیاست‌های غلط نگاه امنیتی به جامعه بوده است (مردم را نباید به خودی و غیر‌خودی تقسیم کرد- پزشکیان- 12/9). نگاهی که «نه بر پایه تحلیل و اهداف روشن و قابل تحقق معطوف به خیر عمومی، بلکه براساس تعریف خود در تقابل با دیگری و در نهایت مبتنی بر خشم، کینه، نفرت، ستیز و... است» (عباس عبدی- 15/9). نمونه این رفتار را در همین روزها در مورد برخورد جامعه با شروین حاجی‌پور به سبب کسب مجوز از وزارت ارشاد برای انتشار آلبوم جدیدش، ‌یا بازیگران و سازنده یک برنامه سرگرمی (بازمانده) به‌خاطر توهین به نمادهای ملی‌ یا از آن شدیدتر در قضایای سیم‌کارت‌های سفید و دارندگان اصلاح‌طلب آن می‌توان مشاهده کرد. 

 3. سهم بزرگی از این عدم تحمل و مدارا و نفرت و کینه را باید در فضای اقتصادی سیاسی امروز ایران جست‌وجو کرد که سرشار از ناکارآمدی، تبعیض، بی‌عدالتی و احساس بی‌دولتی است. اقتصادی که هر روز کوچک‌تر شده و یک‌سوم جمعیت کشور را به زیر خط فقر مطلق رانده و هفت دهک جامعه را یارانه‌بگیر کرده است. از سوی دیگر، قدرت دولت تحلیل رفته و بلبشو را در فضای سیاسی حاکم کرده است (‌تهدید به مرگ رئیس‌جمهور اسبق و توهین به رئیس بانک مرکزی فعلی از سوی یک محکوم به اعدام و حمله نمایندگان جریان تندرو و رادیکال اصولگرا (جبهه پایداری) به این محکوم به اعدام و پاسخ متقابل وی به آنان و...).

این بلبشوی سیاسی را در تحلیلی می‌توان ناشی از عملکرد اقتصادی و قدرت‌گیری ذی‌نفعان رانتی دانست. اقتصادی که اگر‌چه در ابتدای انقلاب متأثر از «رویکرد ایدئولوژیک» (مبارزه با استکبار و امپریالیسم‌)، آرمان‌های انقلابی (خودکفایی در همه کالاهای کشاورزی و صنعتی) و تضاد یا عدم آشنایی با دانش اقتصاد عمل می‌کرد، اما رفته‌رفته و با سیاست‌گذاری‌ها و مدیریت غلط، فضای رانتی و ذی‌نفعان بسیار قدرتمند متنوعی را در درون و بیرون ساختار تصمیم‌گیری شکل داد که نه‌فقط اقتصاد، بلکه سیاست و اجتماع را هم متاثر کرد‌. نامه اخیر 180 اقتصاددان و کنشگر اجتماعی به رئیس‌جمهور، از منظری هشدار به همین موضوع و تشدید شکاف‌هاست. رئیس دولتی که می‌گوید در مقابل مردم نمی‌ایستد (من کسی نیستم که در برابر مردم بایستم. بارها گفته‌ام اگر قرار باشد کسی مقابل مردم قرار بگیرد، من در آن صف نخواهم بود- پزشکیان-‌ 13/9). 

خطر بزرگی که امروز نه‌فقط جزایر سه‌گانه ایرانی، بلکه کلیت ایران را تهدید می‌کند، افزایش تضادها و تنش‌های داخلی و مرزبندی‌های هویتی و افزایش فضای خشم و نفرت نسبت به دیگری و فقیر و فقیرترشدن ایرانیان و قوی و قوی‌تر‌‌شدن مافیاها و الیگارش‌هاست. چاره کار به نظر تعریف چارچوب و برنامه سیاسی است که همه ایرانیان را فارغ از هر فکر و عقیده و قوم و قبیله و... گرد‌هم آورد و حول توسعه، پیشرفت و منافع ملی ایران، متحد، منسجم و هم‌جهت کند. آیا چنین می‌شود؟! این شاید سخت‌ترین سؤال ‌صد‌و‌چندساله این سرزمین از پس مشروطه تاکنون باشد و امید که این بار، سخت‌ترین بار، ناامید نشویم.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.