برای فؤاد شمس عزیز
در کمال بهت و ناباوری، فؤاد شمس به زندگی خود پایان داد. خبری دردناک که مانند پتک بر سر من فرود آمد. او را خیلی دوست داشتم. با او در یک گروه تلگرامی همکلام و همصحبت بودم. گهگاه نیز با هم مراوده شخصی داشتیم. چندی پیش که عمل فک و چانه کرده بود، احوالپرس او بودم. همانند آب زلال بود؛ صاف و بیغش.
در کمال بهت و ناباوری، فؤاد شمس به زندگی خود پایان داد. خبری دردناک که مانند پتک بر سر من فرود آمد. او را خیلی دوست داشتم. با او در یک گروه تلگرامی همکلام و همصحبت بودم. گهگاه نیز با هم مراوده شخصی داشتیم. چندی پیش که عمل فک و چانه کرده بود، احوالپرس او بودم. همانند آب زلال بود؛ صاف و بیغش. میتوانستی با نقطهنظرهای او مخالف باشی، ولی نمیتوانستی در صداقت و پاکی او تردید کنی. او نیز مانند بسیاری از جوانان دچار یأس، بیپناهی و بیآیندگی شده بود. او قربانی دو قانون تبعیضآمیز گزینش و انتصاب اشخاص به مشاغل حساس شد. این دو قانون آینده را برای جوانان تیرهوتار کرده است. هر دو قانون برخلاف قانون اساسی هستند؛ و آشکار مغایر با حقوق طبیعی، حقوق شهروندی و حقوق ملت.
اما طرفه آنکه شورای نگهبان بر هر دو ایرادی نکرده و رئیسجمهور بهعنوان مجری قانون اساسی، به این امر خطیر که دولت او را در وضعیت تعلیق قرار داده، تاکنون ورود مؤثری نکرده است. انتظار میرفت که او اخطار قانون اساسی دهد و در راستای لغو هر دو اقدامی بکند. برای اینکه عمق تأثیر تخریبی این دو قانون را بر روح و روان جوانان این ملت بدانید، به یادداشت فؤاد که در گروه به اشتراک گذاشته بود، توجه کنید. خواندن آن برای همه ما ضروری است. وقتی پیامهای اخیر او و شدت ناامیدیاش را دیدم، با خود فکر میکردم که هفته آتی سری به کرج بزنم و حال او را جویا شوم. هیچ باور نمیکردم که به این زودی دست به این اقدام دهشتناک بزند. در هر صورت، بهعنوان یک شهروند و یک انسان در اندیشه فؤادهای دیگر باشیم. بهسادگی از کنار نشانهها نگذریم. همه باید درباره جریانهایی که در اطرافمان میگذرد، حساس باشیم. ببینید او چگونه شرایط خود را تصویر میکند. تکاندهنده است. فؤاد مینویسد: مشکل خیلی اساسیتر از اشخاص است.
سیستم طوری طراحی شده که صرفا افراد بلهقربانگو میخواهد. متأسفانه افراد صادق، وطندوست و کارآمد را حذف میکنند. تجربه شخصی من نشان داده صادق و کارآمد باشی، حذف میشوی. البته من اصلا آدم مهمی نیستم. اما تجربه شخصی خودم را میگویم. من دستکم 20 سال است که درگیر این موضوع هستم و کلی انرژی و اعصاب و روانم مخدوش شده است. اهل سروصدا هم نبودم. اما الان در این گروه مینویسم و خواهشا بیرون هم منتقل نشود.* یک بار از دانشگاه اخراج شدم؛ دوره لیسانس. دو باره کنکور دادم با رتبه بهتر، دانشگاه بهتر قبول شدم. در دانشگاه تهران در مقطع لیسانس جزء سه رتبه برتر ورودی خودم بودم. براساس قانون استعدادهای درخشان بدون کنکور میتوانستم دوره ارشد همان رشته بروم. اجازه ندادند. کنکور ارشد دادم و رتبه چهار شدم. اما باز ستارهدار شدم و محروم از تحصیل. سال 92 به لطف آقای فرجیدانا که برای همین موضوع استیضاح شد، اجازه یافتم برگردم دانشگاه اما به من گفتند باید دوره شبانه ثبتنام کنی. خواستم اعتراض کنم و بگویم حق من روزانه است. اما پدر مرحومم چون باتجربه بود، گفت: همین فرصت اندک را هم از دست نده. شبانه ثبتنام کردم. بعدش سال 97 دوباره کنکور دکترا دادم. همان زمان، هم کرج و هم تهران... من را احضار کرد و به من فهماند که احتمالا اجازه تحصیل ندارم. من هم رها کردم. رفتم سر کار. حدود هفت سال به صورت شرکتی در شهرداری کرج مشغول به کار بودم. و بارها و بارها همین اندک آب باریکه را هم به رویم بستند.
حالا با وساطتهای مختلف هنوز به صورت موقت کار میکنم. پدرم فوت کرد. مشکلات خانوادگی و مالی بیشتر شده. مسئولیت خانواده روی دوشم بیشتر شده. پدر من 13 ماه سابقه جبهه داشت. اما هیچ وقت از آن استفاده نکرد. من فکر کردم دستکم از قانون تبدیل وضعیت ایثارگری استفاده کنم. اما بدتر شد. همین چند وقت پیش نامه دادند به من از گزینش شهرداری کرج که صلاحیت عمومی نداری... . حالا باز هم ببینم چه میشود. شاید خدا بزرگ باشد و دستکم همین شرکتیبودن را از دست ندهم. کنکور دکترا دادم امسال و رتبه 10 آوردم. فعلا برای مصاحبه دانشگاههای خوب رشته خودم اقدام کردهام. اما احتمال میدهم اینجا هم رد بشوم. خب، واقعا در چنین شرایطی آیا انگیزه و توان و روحیه برای من میماند که کار مفیدی برای کشورم بکنم؟ به هر صورت، من که شخصا تسلیم شدهام و واقعا بدون هیچ اغراقی امیدی ندارم و تسلیم شدهام و خودم را به دست خدا سپردهام و امیدی به هیچکس ندارم. اسمم را از روی این آیه قران انتخاب کردند «ما کذب الفؤاد ما رأی»؛ «دل در آنچه دید دروغ نگفت». خداوند شاهد است هیچ دروغی نگفتم، جز آنچه در دلم دیدهام.... انشاءالله خود خدا به همه ما کمک کند».
شادی روح او را از درگاه خداوند منان مسئلت میکنم و به خانواده آن عزیز سفرکرده و تمام همکاران و دوستدارانش تسلیت میگویم.
* اکنون که او در قید حیات نیست، به خود اجازه دادم تا رنج او را به سمع و نظر هموطنان برسانم.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.