هم تماشاگر، هم بازیگر؛ هم در عرصه، هم روی سکو
تا به حال در یک بازی شطرنج دقیق شدهاید؟ به صفحه شطرنج، به حرکت مهرهها، به دو نفری که بازی میکنند، به آنهایی که بازی را تماشا میکنند که خود شما هم یکی از همین تماشاگران هستید؟ البته آنچه میخواهم بگویم، در بالاترین سطح از بازیهای شطرنج هم صادق است، ولی معمولا وقتی بازیکنان در سطحی معمولی هستند، آنچه منظور دارم، بیشتر قابل درک و ملموستر است.
تا به حال در یک بازی شطرنج دقیق شدهاید؟ به صفحه شطرنج، به حرکت مهرهها، به دو نفری که بازی میکنند، به آنهایی که بازی را تماشا میکنند که خود شما هم یکی از همین تماشاگران هستید؟ البته آنچه میخواهم بگویم، در بالاترین سطح از بازیهای شطرنج هم صادق است، ولی معمولا وقتی بازیکنان در سطحی معمولی هستند، آنچه منظور دارم، بیشتر قابل درک و ملموستر است.
اگر تا حدی در این بازی تبحر داشته باشید و نه اینکه خیلی مبتدی باشید و بازیکنان هم در سطح خودتان باشند و نه از آنهایی که تازه با این بازی آشنا شدهاند، خیلی پیش میآید که وقتی یکی از دو بازیگر حرکتی انجام میدهد، شما متوجه میشوید که میشد حرکت بهتری نیز انجام داد و حتی ممکن است آن حرکت انجامشده را اشتباهی بدانید که نهایتا به باخت آن بازیکن منجر خواهد شد.
دیدن یک بازی شطرنج، آن هم با فاصله، فاصلهای که شما درگیرش نباشید و برد و باخت بر شما بیتأثیر باشد، همیشه این امکان را فراهم میکند که بیدغدغه و با ذهنی بازتر حرکات را ببینید و از آنجا که شطرنج یک بازی پیچیده است که در آن حرکتی که الان به نظر میرسد حرکت چندان مهمی نیست، در چندین حرکت بعد است که معلوم میشود چقدر اهمیت داشته، ذهنی بسیار فعال و پویا لازم دارد، برای همین است که در این بازی از اصطلاح «دامگستری» استفاده میشود و اتفاقا خیلی سال پیش و آن موقع که تازه به قولی دستبهمهره شده و این بازی را آموخته بودم، یعنی بیش از 50 سال پیش، کتابی خریدم که نامش بود «دامگستری در شطرنج». در آن کتاب بود که فهمیدم اگر قرار است در صفحه شطرنج حرکتی صورت گیرد، لازم است با پیشبینی اینکه آن حرکت مثلا در سه حرکت بعدی یا حتی حرکاتی بیشتر در آینده بازی چه تأثیری خواهد داشت، صورت بگیرد.
از همین رو است که در بازیهای سطح بالا و بین استادان این ورزش، به قولی عامیانه، مهرهخوانی یکی از ضروریات است. اینکه یک مهره چرا حرکت داده میشود یا حتی حرکت داده نمیشود و بازیکنی که در بالاترین سطوح بازی است، به این جایگاه رسیده که حرکات بعدی حریف خود را پیشبینی کند و برای آن نقشه بکشد. برای همین هم هست که با فاصلهگرفتن از بازی و با فاصله به بازی نگاهکردن اهمیت پیدا میکند. خیلی سال پیش همین مفهوم را با تعبیری دیگر در جلسات سخنرانی دکتر سروش در مسجد جامع اقدسیه شنیدم. یادم هست که در یکی از آن جلسات، دکتر سروش درباره مفهوم روشنفکری و بازیگری در عرصه اجتماعی سخن میگفت و اینکه چرا او، بازرگان و دکتر شریعتی را برای زمانه خودشان، تراز روشنفکری میداند.
سروش در آن سخنرانی مثالی زد که بیشباهت با آنچه من از بازی شطرنج میدانستم نبود. ایشان اشاره داشت که مثلا در یک بازی فوتبال که در زمینی بسیار بزرگ انجام میشود و بازیکنان بیشتر در محلی که توپ در حرکت است تجمع دارند، معمولا بخشهایی از زمین خالی میماند.
آنهایی که در میانه زمین مشغول بازی هستند، گاهی چنان در بازی غرق میشوند که ممکن است احاطه ذهنیشان را بر کل عرصه بازی از دست بدهند و فرصتهایی را که میتواند در بخش دیگری از زمین، به نفع یا علیه تیم آنان ایجاد شود، از دست بدهند و برای همین ممکن است از همین فرصتهای ایجادشده برای حریف آسیب ببینند یا فرصتی را که برایشان ایجاد شده تا به تیم حریف گل بزنند از دست بدهند. در چنین موقعیتی اما آن تماشاگری که روی سکوها نشسته و اشراف کاملی بر کل زمین دارد، این فرصتها و خطرها را بهتر درک میکند و مثلا فریاد میزند به فلان بازیکن پاس بدهید یا مراقب فرار بهمان بازیکن تیم حریف از آن بخش از زمین که غافل ماندهاید، باشید و معمولا از همین فرصتها و غفلتهاست که یک تیم گل میزند یا گل میخورد.
دکتر سروش در اینجا بود که میگفت روشنفکری که دغدغه جامعه را دارد (و البته روشنفکری که چنین دغدغهای را نداشته باشد اصلا روشنفکر نمیدانست) دو ویژگی را همزمان با هم دارد؛ اول بازیگری است که در عرصه بازی همه توان خود را میگذارد و دوم همچون تماشاگری است که از فراز بازی و از روی سکوها و بدون درگیرشدن در هیجان بازی، میتواند کل زمین بازی را ببیند و متوجه هر فرصت و خطری باشد و در جمع، «روشنفکر کسی است که همزمان، هم بازیگر باشد و هم تماشاچی» و دکتر شریعتی و مهندس بازرگان در زمانه خود دارای چنین خصیصهای بودند.
حالا من این تعریف را گسترش میدهم و میخواهم بگویم یک فعال مدنی، یک سیاستورز، یک تحلیلگر یا هر فرد دیگر که دغدغهای در عرصه عمومی دارد، لازم است از این ویژگی همزمان دوگانه برخوردار باشد. خیلی وقتها اینکه میگوییم سیاستورزان کشور ما یا حتی تحلیلگران یا هر صاحب دغدغه اجتماعی دیگری، استاد ازدستدادن فرصتها هستند و هستیم، از بابت همین است که یا فقط بازیگریم یا فقط تماشاگر و چه بسیارند کسانی که فقط یکی از این دو هستند و چه بسیار صدمهها که از این بابت دیدهایم، از بابت تحلیلگران بیبازی و بازیگران بیتحلیل؛ تمام این سالها، بسیار قلیل بودهاند چنین کسانی.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.