چرا جناب فردوسی؟
از شخصیتهای کممانند هنر معاصر در ایران جناب محمود فرشچیان بود که این روزها فقدان او موجب توجه گستردهتری به آثار ایشان و در نهایت هنر معاصر ایران شد.

از شخصیتهای کممانند هنر معاصر در ایران جناب محمود فرشچیان بود که این روزها فقدان او موجب توجه گستردهتری به آثار ایشان و در نهایت هنر معاصر ایران شد. او تنها کسی در حوزه نقاشی ایرانی در دوران ماست که اینهمه در زمان حیاتش به او اقبال جهانی شد و بسیاری از جایزههای معتبر را به خود اختصاص داد. بزرگان هنر جهان مکرر به کتابها و دیگر آثار او پرداختند و درباره آنها نوشتند. در بسیاری از موزهها و گنجینههای هنری از آثارشان نمونههایی در دست است.
برخی از این نقاشیها برگرفته از داستانهای شاهنامه جناب فردوسی است. یک بار در رونمایی کتاب ایشان در سخنانی آرزو کردم که شاهنامه بهطور کامل به قلم ایشان به تصویر درآید تا یادگاری ماندگار از این بزرگوار در این زمینه داشته باشیم. پس از پایان مراسم آقای فرشچیان به من گفتند که چنین آرزویی 40 سال پیش در اوج توانایی من برآورده شده است و توضیح دادند که سالها پیش به سفارش یکی از سیاستمداران چنین اثری آماده شد، اما او آن را به خارج از ایران برد و چون درگذشت، وارث با قیمت نازلی این مجموعه را فروخت؛ من از این ماجرا بیخبر بودم و چون دریافتم در پی بازگرداندن آن برآمدم؛ حاضر بودم هرچه دارم بدهم تا دوباره آن را پس بگیرم؛ اما دارنده رقمهایی بالاتر از توان من میخواست. اکنون لازم است که دستگاههای اجرائی در این زمینه تدبیری بیندیشند تا این گنجینه ملی به ایران آمده و در اختیار همگان قرار گیرد.
این تنها آقای فرشچیان نبود که شاهنامه را به تصویر درآورد؛ به گواهی نسخههای نفیس و هنری موجود در موزهها و کتابخانهها و مجموعههای خصوصی، هیچ کتابی به اندازه شاهنامه محل بروز و ظهور انواع و اقسام هنرهای ایرانی نبوده است و این وضع هزار سال به اندازه خود شاهنامه سابقه دارد.
نقاشان و تصویرگران شاهنامه تقریبا در هر دوره نمونهای عالی از آن پدید آوردهاند؛ مانند دوره ایلخانی با شاهنامه سلطان ابوسعید که از کتابخانه سلطنتی قاجار در زمان مدیریت لسانالدوله از ایران خارج شد و دیگر برنگشت و مجموعهداری اروپایی به نام دُموت آن را ورقورق کرد و فروخت و همچنین شاهنامه تیموری یا بایسنقری که خوشبختانه در دوره ریاستجمهوری مرحوم آقای رفسنجانی با پیگیری مجدانه معاون ایشان زندهیاد دکتر حبیبی اوراقی از آن به وطن بازگشت. یا مانند شاهنامه تهماسبی از دوره صفویه که آن نیز از شاهکارهای هنر ایران است.
پس از ورود چاپ سنگی چند اثر نفیس شاهنامه عرضه شد، مانند شاهنامه چاپ بمبئی و شاهنامه امیربهادر که هر دو اینها تصاویر شایان توجهی دارند و متخصصان بارها از جوانب مختلف آن را بررسی کردهاند. در دوره ما باید از شاهنامه زندهیاد عبدالرحیم جعفری یاد کرد که به خط مرحوم جواد شریفی و مشارکت سیدمحمد احصایی است. کار تصحیح و تشعیر را آقای حسین اسلامیان و نگارگری را آقای محمد بهرامی بر عهده داشتهاند. جز اینها بخشهایی از شاهنامه با نقاشیهای سبکهای مختلف بر دیوار قهوهخانهها و زورخانهها و گرمابهها و خانهها و زیراندازها و ظرفها زینتبخش است.
سراینده شاهنامه در زمان خود رنج بسیار دید. حتی پیکر بیجان او هم از گزند واعظ شهر و مذکِّر طبرانی برکنار نماند؛ به این بهانه که «مدح گبران» گفته و «رافضی» است و نباید در گورستان مسلمانان دفن شود. اکنون سؤال اساسی اینجاست که چرا در طی حدود هزار سال، اینهمه ایرانی و هنرمند عمر گرانمایه را بر سر شاهنامهای هرچه مجللتر از پیش نهادهاند؟ در این منظومه چه امتیازی میدیدهاند؟ جالب آن است که با همه تحولات و تغییراتی که در این 10 قرن رخ داده، حتی در زمان ما ذرهای از ارزش شاهنامه در میان مردم کاسته نشده و دهها ناشر خصوصی با وجود تنگناهای مالی فراوان و... کوشیدهاند حتی شاهنامههایی برای کودکان و نوجوانان عرضه کنند و با استقبال ایرانیان هم مواجه شدهاند.
در میان اقوام و عشایر نهتنها نامهای شاهنامه مکرر به کار رفته، بلکه شاهنامهخوانی و حفظ آن از جایگاه ویژهای برخوردار است. جالب است که توجه به سرمایههای ایران و زبان فارسی در اطراف ما کم نیست؛ ازجمله مهمترین آنها این بود که در کشور همزبان ما به دستور رئیسجمهور تاجیکستان، شاهنامه فردوسی را به رایگان میان همه خانوادهها توزیع کردند که جای قدردانی و سپاس فراوان دارد. به هر حال همه ایرانیان کموبیش به ارزشهای معنوی و ملی این منظومه بلند جهانی واقف هستند و پاسداری از حرمت آن را وظیفهای انسانی میدانند. قدر شاهنامه و جناب فردوسی را بدانیم.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.