نه تحریم و نه تحلیل
«یا باید همزمان هم «یار» و هم «سر» را بخواهیم، که شدنی نیست، یا باید انتخاب کنیم؛ اگر استقلال میخواهیم، ناچاریم بسیاری از سختیها را بپذیریم و اگر استقلال را نمیخواهیم، راه دیگری پیشروی ماست» - مسعود پزشکیان.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
«یا باید همزمان هم «یار» و هم «سر» را بخواهیم، که شدنی نیست، یا باید انتخاب کنیم؛ اگر استقلال میخواهیم، ناچاریم بسیاری از سختیها را بپذیریم و اگر استقلال را نمیخواهیم، راه دیگری پیشروی ماست» - مسعود پزشکیان.
1- امضای توافق صلح جمهوری آذربایجان و ارمنستان با میانجیگری آمریکا و مشارکت شرکتهای آمریکایی در احداث مسیر ترانزیتی موسوم به «راهرو ترامپ» (بهجای عنوان کریدور «زنگزور») واکنشهای بسیاری را در کشورمان برانگیخت. سوای خشم و عصبانیتهای احساسی یا نقد و تحلیلهای سیاسی، از منظر اقتصادی تحلیلهای کارشناسی را شاهد بودیم که از ضررهای اقتصادی ایجاد این مسیر برای ایران و منفعت رقیب منطقهای کشورمان یعنی ترکیه سخن میگفت؛ چنانکه در یکی از این تحلیلها آمده است «... گذرگاه موسوم به جاده ترامپ میتواند ریسکهای جدیدی را به اقتصاد ایران تحمیل کند. در صورت مسدودشدن مسیر زمینی ایران به اروپا، درآمد ایران از ترانزیت و صادرات کالا به اروپا کاهش خواهد یافت. همچنین ترکیه بهطور مستقیم به جمهوری آذربایجان و از طریق این کشور به آسیای میانه متصل میشود. بنابراین عواید اقتصادی ترانزیت به کشورهای آسیای مرکزی نیز بهجای ایران نصیب ترکیه خواهد شد» (دنیای اقتصاد- 19/4). تحلیلی درست (گفته میشود در صورت اجرای این طرح، ایران 20 تا 30 درصد از نقش ترانزیتی خود را از دست میدهد و از سوی دیگر ترکیه به درآمدی 10 تا 15 میلیارد دلاری دست مییابد)؛ اما بهراستی مگر ارتباط تجاری با اروپا در حکمرانی اقتصادیمان چقدر اهمیت دارد؟!
دقیقتر آنکه مگر اصولا امر «تجارت» و «اقتصاد» در نظام حکمرانی و مدیریتی کشورمان دارای چه جایگاهی است؟! مگر نه آن است که نگاه ما به اقتصاد و تجارت، نگاهی ابزاری در خدمت دیگر اهداف و ارزشهاست؛ «اقتصاد وسیله است و نه هدف» (مقدمه قانون اساسی)؟! و مگر انتخاب شرکای اقتصادی و تجاریمان بر مبنای همان ارزشهای غیراقتصادی و ایدئولوژیک نبوده و نیست؟! (مواد 100 و 101 قانون برنامه هفتم توسعه که بر مبارزه با استکبار جهانی و تمرکز بر پیوندهای اقتصادی با همسایگان و کشورهای آسیایی، آفریقایی، آمریکای لاتین و قدرتهای نوظهور و سازمانهای بینالمللی ازجمله سازمان همکاری شانگهای، بریکس، اکو و اتحادیه اقتصادی اوراسیا و... تأکید کرده و نشانی از همکاری با کشورهای اروپایی و آمریکا و دیگر بلوکها و نهادهای بینالمللی اقتصادی در آن دیده نمیشود).
خب، این را که دست بر قضا توافقی منعقد و مسیر اروپا (مسیر نفوذ!) بسته شده تا دیگر از ناحیه غرب و اروپا به ما کمتر آسیبی وارد شود، نباید به فال نیک گرفت؟! اما اینکه کشور رقیبمان (ترکیه) از این توافق و ایجاد این مسیر منتفع میشود هم چیز عجیبی نیست؛ چراکه نگاه این کشور به سیاست خارجی از منظر اقتصادی و ژئواکونومیک بوده است. چنانکه مثلا از یک سو تندترین حملات را به اسرائیل میکند و از سوی دیگر طبق آخرین اخبار تجارت دریایی این کشور با همان اسرائیل در همین امسال سه برابر شده است (خبرگزاری فارس- 19/5).
2- مرحوم علیاکبر داور در نوشتهای با عنوان «بحران» حدود یک قرن قبل (دیماه 1305) مینویسد: «کلمه بحران در این اواخر ورد زبانها بود. لابد به خاطر دارید. وزرای بلاتکلیف، نمایندگان ملت، ارباب جرائد، مردم بیکار، خلاصه همه از صدر تا ذیل همه میپرسیدند بحران کی تمام میشود؟ همه میگفتند «زود به بحران خاتمه دهید». بالاخره بحران تمام شد: دولت به مجلس آمد. مجلس به دولت اظهار اعتماد کرد!
اما حقیقت امر را بخواهید بحران دوام دارد. بله، بحران واقعی روزبهروز بیشتر میشود... چراکه بحران ما اقتصادی است و اساس کار ما بیچیزی است». پس چه باید کرد؟ «به اعتقاد علمای از ما بهتران، طرز تولید ثروت، اساس اخلاق و ادبیات و سیاست ملل دنیاست... . اگر واقعا میل دارید اوضاع عمومی اصلاح شود، زندگانی اقتصادی را تازه و نو کنید. کار نداشته باشید من شبی چند مرتبه از عشق آزادی ضعف میکنم. نگاه کنید برای اصلاح زندگی مادی شما چه نقشه و فکر عملی دارم. خلاصه دنبال نان بروید، آزادی خودش عقب شما خواهد آمد». او در جایی دیگر مینویسد: «مادام که انقلاب صنعتی ایران را به حرکت نیندازد، ما همان ملت بلاکش، گرسنه، پلاسپوش نجیبی که هستیم، خواهیم ماند... انقلاب صنعتی تبدیل آلات قدیمه تولید ثروت است به آلات جدیدالاختراع، تبدیل کارگاه به کارخانه» (اول اصلاح اقتصادی - مجموعه مقالات علیاکبر داور- حسن رجبیفرد- شیرازه).
هرچند بر عمق بینش اقتصادی و صنعتی و تقدم اصلاحات اقتصادی بر اصلاحات سیاسی در نگرش او («دنبال نان بروید، آزادی خودش عقب شما خواهد آمد») ایرادهایی وارد است اما با توجه به درماندگی و عقبماندگی جامعه آن روز ایران این ضعفها قابل اغماض است. اما نکته مهم در نوشتار او همان ضرورت توسعه اقتصادی بهعنوان اساس نظام حکمرانی است؛ امری که هنوز پس از یک قرن با ضرورتی دوچندان بر سر جای خود باقی است و متأسفانه در میهنمان در چنبره «سیاست» دستوپا میزند، چنانکه مثلا یکی از انقلابیون دهه 60 که نقش مهمی در تحولات آن دهه و بهویژه اشغال سفارت آمریکا داشته، یکی، دو روز قبل در مصاحبهای ضمن اشاره به جدیبودن تهدیدهای ترامپ و تنهایی استراتژیک ایران، از خستگی مردم و فرسودگی زیرساختها و تورم مزمن، ناترازی انرژی، بحران آب و بحران اقتصادی و... میگوید و توصیه میکند: «حاکمیت، مسیر توسعه را از دل عقلانیت سیاسی پیدا کند و فوری برای تنظیم یک توافق جامع و پایدار با آمریکا و اروپا با آمریکا وارد مذاکره شود و...» ( ابراهیم اصغرزاده – 19/5). سخنانی که البته از سوی جریان همچنان انقلابی جز آبریختن به آسیاب دشمن معنا نمیدهد (کیهان- 18/5).
3- بسط ارتباطات و تعاملات اقتصادی و سیاسی منطقهای و جهانی از ضرورتهای توسعهای کشورمان است. کشوری با منابع و امکانات و مزیتهای عظیم که فرودگاه بینالمللی آن در حد یک فرودگاه دستچندم کشورهای منطقه نیست؛ منطقهای که مرکز تبادلات تجاری و دالانها و کریدورهای جهانی است. این ارتباطات و تعاملات در قالب یک نقشه بزرگتر و نگاه راهبردی برای گذار از اقتصاد معیشتی به اقتصاد توسعهیافته بهعنوان یک ضرورت تاریخی از طریق دستیابی به سرمایه، فناوری پیشرفته، مدیریت نوین صنعتی قابل معناست و هدف از اتخاذ این سیاست، باید مشارکت در زنجیرههای تولید جهانی و پیوند با نهادها و فرایندهای اقتصاد آزاد باشد. درواقع تا زمانی که الگوی توسعه اقتصادی کشور مشخص نباشد و جهان را عرصه جنگ و تضاد بدانیم و ندانیم با دنیا چگونه کار کنیم و اینکه آیا قرار است بازیگری فعال یا منتقد نظام جهانی باشیم و تعامل با جهان را به «تسلیم» و فقر را «استقلال» معنا کنیم و... از کریدورها و جادهها کاری ساخته نیست. به جای دوگانهسازیهای کاذب «دیو و دلبر» و استقبال از تحریم و انزواطلبی یا تحلیل و هضمشدن در دستگاه هاضمه جهانی؛ میتوان هم «یار» را داشت و هم «سر» را و حضور و مشارکتی فعال و آگاهانه در ساختن جهان داشت؛ همان کاری که تمدن ایرانی طی چند هزار سال کرده است!
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.