|

مفهوم مردمی مشارکت چیست؟

وقتی صبح جمعه گذشته به دعوت چهل‌ قصه- جمعی قصه‌گو که شهروندان تهرانی از کودک تا بزرگسال را دور هم جمع می‌کنند و قصه می‌گویند- پیاده به سمت در جنوبی پارک شهر به راه افتادم، اصلا فکر نمی‌کردم قرار است با یک شگفتی از جنس مشارکتی روبه‌رو شوم.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

وقتی صبح جمعه گذشته به دعوت چهل‌ قصه- جمعی قصه‌گو که شهروندان تهرانی از کودک تا بزرگسال را دور هم جمع می‌کنند و قصه می‌گویند- پیاده به سمت در جنوبی پارک شهر به راه افتادم، اصلا فکر نمی‌کردم قرار است با یک شگفتی از جنس مشارکتی روبه‌رو شوم. البته سال‌هاست با جمع‌های خوب و هم‌افزای فرهنگی و حرفه‌ای آشنا هستم و گفت‌وگو در دنیای مجازی کار شبانه‌روزی‌ام است، اما به تجربه دریافته‌ام که تا جمع‌های واقعی دور هم جمع نشوند، آن حس مشارکت جمعی درست پا نمی‌گیرد و انسان‌ها مصمم نمی‌شوند با هم و در کنار هم کاری را طوری انجام دهند که بتوان نام مشارکت بر آن گذاشت.

در واقع حتی اگر ایده اولیه گفت‌وگو و جلب مشارکت از سوی یک نفر باشد و او همواره هدایت داستان را در دست داشته باشد، اما تا زمانی که یک جمع-چه کوچک چه بزرگ- همگی دست به کار نشوند، مشارکت شکل نمی‌گیرد.

قصه‌گوی اصلی می‌گوید: روزی که شروع کردم، دست‌تنها و به عنوان خویش‌کاری فاطمه هاشمی جلو آمدم. اما امروز به لطف خاصیت عشق، گروه حامیان چهل‌قصه در برگزاری هر برنامه مثل یک خانواده پشت برنامه هستند. دکتر غزاله گودرزی، استاد دانشگاه، بخش روایت‌های شهری و مکان‌ها را به زبان ساده برایمان می‌گوید. محسن تربیت دوست مستندساز بخش رسانه و ویدئو و عکس را برعهده گرفته است، دوستان تسهیلگر کودکی به مرور در چهل‌ قصه همدیگر را پیدا کردند و از تدارکات و روند اجرای برنامه، دست‌ورزی‌ها و ساخت عروسک‌ها در کنار ما قرار می‌گیرند. همه رایگان و با اعتقاد به اینکه هر کدام باید شمع خودمان را روشن کنیم.

ما فقط قصه نمی‌گوییم. موفق شدیم از کتاب‌های اهدایی به چهل‌ قصه، در عرض همین 10 ماه که از آغاز کارمان می‌گذرد، هزار جلد کتاب برای مدارس دهدشت و شهداد ارسال کنیم. گروه ۲۰‌نفره تسهیلگران چهل‌ قصه در مرکز مادران در حال ترک اعتیاد خانه پروین، به حمایت بچه‌ها هر هفته حاضر می‌شوند و برای کودکان همراه مادران به کتاب‌خوانی و بازی و آموزش می‌پردازند.

در کارگاه‌های آنلاین آموزش جشن‌های ایرانی، تسهیلگرانی را تربیت کردم که در جای جای ایران مسیر کار با کودکان را ادامه می‌دهند.  قبلا آقای نارنجی‌نژاد از دوستان انجمن سنگلج که آنها هم در کار مشارکتی برای ارتقای همه‌جانبه و کیفی زندگی در محله سنگلج واقعا نمونه‌اند و توانسته‌اند در طول سال‌های اخیر از برگزاری جلسات تا گذاشتن بازارچه برای خانم‌های محله سنگلج، تا پیگیری کارهای خلافی که در بناهای تاریخی میراثی محل در دست اقدام بود، تا اشاعه فرهنگ محله‌محوری و... را در کنار هم داشته باشند، خبر قصه‌گویی دوستان پروژه چهل‌ قصه چهل خانه برای بزرگسالان، آن هم در مسجد رجبعلی سنگلج را به ما داده بود، که در آن از خاستگاه سفره‌های نذری و بی‌بی‌ها صحبت می‌شد و قصه بی‌بی نور و بی‌بی حور را تعریف می‌کردند و عروسک بی‌بی را هم می‌ساختند. اما گروه چهل قصه هر بار خانه تاریخی متفاوتی را برای قصه‌گویی امتحان می‌کند. 

یک روز قصه مینا و پلنگ در موزه هفت‌چنار محله بریانک، روز دیگر افسانه آه در عمارت مسعودیه و... تا الان هجده قصه روایت شده و پنج جشن ایرانی (یلدا، سده، نوروز، سپندارمذگان، اردیبهشتگان) با آداب و رسوم برگزار و تعداد زیادی عروسک آیینی نیز به مردم تهران معرفی شده است.

جشن مهرگان ۱۴۰۳ برنامه چهل قصه در خانه اردیبهشت اودلاجان با حمایت مهندس مرباغی برگزار شد که راه‌اندازی آن خانه خود یکی از بهترین نمونه‌های کار مشارکتی در حوزه احیا و بازسازی داوطلبانه محلات تاریخی تهران است. بهروز مرباغی، با کمک شهردار سابق منطقه 12 تهران، دکتر علی‌محمد سعادتی - که تلاش‌هایش برای باززنده‌سازی تهران قدیم را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنیم- و نیز با همراهی و مساعدت رضا کیانیان و فرهاد توحیدی از خانواده سینما توانست خانه‌ای مخروبه را مرمت و راه‌اندازی کند و اکنون چند سال است در آن انواع برنامه‌های فرهنگی، به‌خصوص نمایش فیلم را طی برنامه‌ای منظم و به کمک مستندسازان خوبمان دنبال می‌کند. فاطمه هاشمی می‌گوید: اولین قصه را در خانه اردیبهشت روایت کردم و تا امروز ۱۸ قصه، شش جشن ایرانی و چندین نشست تخصصی با موضوع قصه‌های ایرانی را برگزار کرده‌ایم.

مسیری سخت و کاملا مستقل، با کار داوطلبانه و طراحی محتوای ایرانی برای گروه‌های سنی مختلف، مناسب با هر شغل و دیدگاهی، با حفظ شأن هنری و اجتماعی و اثرگذاری ماندگار... ما در چهل قصه چهل خانه فقط قصه نمی‌گوییم، از سفر قهرمانی شخصیت‌های قصه‌های ایرانی (شاهنامه و عامیانه) برای مردم حرف می‌زنیم و کمتر برنامه‌ای بوده که اشکی بر چشمی ننشیند، چراکه مردم گره‌های زندگی خودشان را در قصه‌ها پیدا می‌کنند و الهام می‌گیرند.

در قصه‌های آب و باران خواهی که من هفته گذشته در پارک شهر شاهدش بودم، هیچ‌کس نگفت در ساعت‌های نزدیک ظهر گرمش است. همه بچه‌های دبستانی حاضر با دل و جرئت بلندگو در دست گرفتند و با استادی از داستان‌های ضحاک و آناهیتا و اپوش سخن گفتند. بعد هم جشنواره آب‌دوغ‌خیار با مشارکت همه بانوان حاضر اجرا شد! رویدادها بدون حمایت دولتی و کاملا رایگان برگزار می‌شوند و البته شهرداری و اداره میراث فرهنگی کمک و مشارکت می‌کنند. این نوع کار فرهنگی وقف به حساب می‌آید. شرکت‌کنندگان با فضای بیرونی ساختمان‌های تاریخی آشنا می‌شوند تا چشمشان به دیدن معماری زیبای این ساختمان‌ها عادت کند. در برنامه‌های مشارکتی همه یاد می‌گیرند و یاد می‌دهند و هوا و فضا از عشق و هم‌افزایی متقابل، منبسط و شکوفا می‌شود.

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.