ایران؛ از تنهایی استراتژیک تا همگرایی راهبردی
ایران به دلایل متعدد تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی در موقعیتی منحصربهفرد قرار گرفته است که آن را نهتنها یک کشور مهم، بلکه یک بازیگر کلیدی در سطح منطقهای و بینالمللی تبدیل کرده است. اما این اهمیت همواره به معنای برخورداری از یک جایگاه استراتژیک پایدار نبوده است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
پرهام پوررمضان - پژوهشگر علم سیاست
ایران به دلایل متعدد تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی در موقعیتی منحصربهفرد قرار گرفته است که آن را نهتنها یک کشور مهم، بلکه یک بازیگر کلیدی در سطح منطقهای و بینالمللی تبدیل کرده است. اما این اهمیت همواره به معنای برخورداری از یک جایگاه استراتژیک پایدار نبوده است. در واقع، ایران با وجود برخورداری از مزیتهای متعدد، در برخی دورهها تنها بوده و نتوانسته است از تمام ظرفیتهای خود برای تبدیلشدن به یک قدرت تأثیرگذار در بلندمدت استفاده کند. این تنهایی استراتژیک ریشه در عوامل مختلفی دارد که از جمله میتوان به چالشهای داخلی، سیاستگذاریهای نادرست، فشارهای خارجی و همچنین تحولات ساختاری در نظام بینالملل اشاره کرد.
از نظر تاریخی، ایران همواره به دلیل موقعیت جغرافیایی خود به عنوان پلی بین شرق و غرب شناخته شده است. این موقعیت به آن امکان داده تا در طول قرنها نقش مهمی در تجارت و سیاست بینالملل ایفا کند، اما همین موقعیت حساس، ایران را به عرصهای برای رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل کرده است. در دوران معاصر، پس از انقلاب اسلامی، ایران سیاست مستقلتری را در پیش گرفت که اگرچه به تقویت هویت ملی و خوداتکایی منجر شد، درعینحال آن را در تقابل با برخی بازیگران جهانی قرار داد. این تقابل، بهویژه در قالب تحریمها و محدودیتهای اقتصادی، فشار درخور توجهی بر کشور وارد کرده و تا حدی امکان تعامل سازنده با دیگر قدرتها را کاهش داده است.
در بعد داخلی، چالشهای اقتصادی و اجتماعی نیز به این تنهایی دامن زدهاند. اقتصاد ایران با وجود برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز، نتوانسته است بهدرستی از این مزیتها برای ایجاد رشد پایدار و توسعه متنوع استفاده کند. وابستگی به درآمدهای نفتی، نوسانات قیمت نفت و تحریمهای بینالمللی، اقتصاد کشور را آسیبپذیر کرده و امکان برنامهریزی بلندمدت را کاهش داده است. از سوی دیگر، مسائل اجتماعی مانند نابرابری، بیکاری و برخی محدودیتهای سیاسی نیز به کاهش انسجام داخلی انجامیده و گاه باعث شده ایران نتواند از تمام ظرفیتهای خود در عرصه بینالمللی استفاده کند. در سطح منطقهای نیز ایران با چالشهای متعددی روبهرو بوده است. اگرچه ایران توانسته است در برخی موارد نفوذ خود را در کشورهای همسایه افزایش دهد، اما این نفوذ همواره با مقاومت و مخالفت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای همراه بوده است.
در نظام بینالملل نیز ساختار قدرت به گونهای تغییر کرده که ایران را با محدودیتهای بیشتری مواجه کرده است. پس از جنگ سرد، نظام بینالملل به سمت چندقطبیشدن پیش رفته، درعینحال قدرتهای بزرگ مانند آمریکا، چین و روسیه همچنان نقش تعیینکنندهای در تعیین معادلات جهانی دارند. ایران اگرچه توانسته روابط خود را با برخی از این قدرتها، مانند روسیه و چین، تقویت کند، اما این روابط عمدتا بر پایه منافع کوتاهمدت و نه الزاما براساس یک همکاری استراتژیک عمیق شکل گرفتهاند. از سوی دیگر، سیاست خارجی ایران در برخی موارد، مانند برنامه هستهای یا حمایت از گروههای منطقهای، باعث شده بسیاری از کشورها با احتیاط با آن رفتار کنند و این به انزوای نسبی ایران در صحنه بینالمللی انجامیده است.
با این حال، ایران همچنان ظرفیت آن را دارد که از این تنهایی استراتژیک خارج شود. برای دستیابی به این هدف، لازم است در سیاستگذاریهای داخلی و خارجی بازنگری شود. در سطح داخلی، تقویت اقتصاد غیرنفتی، افزایش شفافیت و پاسخگویی و ایجاد فضای مشارکت سیاسی گستردهتر میتواند به انسجام بیشتر ملی و کاهش آسیبپذیری در برابر فشارهای خارجی بینجامد. در سطح خارجی نیز ایران میتواند با اتخاذ دیپلماسی فعالتر و انعطافپذیرتر، به دنبال ایجاد توازن در روابط خود با قدرتهای جهانی و منطقهای باشد. گسترش روابط اقتصادی با همسایگان و کاهش تنشها از طریق گفتوگو میتواند فضای جدیدی برای همکاریهای استراتژیک ایجاد کند.
در نهایت، باید پذیرفت که تنهایی استراتژیک ایران نتیجه ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی است که در طول زمان شکل گرفتهاند. تغییر این وضعیت نیازمند عزم ملی و درک واقعبینانه از شرایط منطقهای و بینالمللی است. ایران اگرچه درحالحاضر با محدودیتهایی روبهرو است، اما با مدیریت هوشمندانه میتواند از این چالشها عبور کرده و جایگاه خود را بهعنوان یک قدرت تأثیرگذار در نظام بینالملل تثبیت کند. آینده ایران به میزان زیادی به این بستگی دارد که چگونه بتواند بین استقلال و تعامل، بین اصول و انعطاف، و بین منافع ملی و واقعیتهای جهانی توازن برقرار کند. تنها در این صورت است که میتوان از تنهایی استراتژیک فعلی خارج شد و به سمت موقعیتی پایدار و تأثیرگذار حرکت کرد.
ازاینرو میتوان بیان کرد که آینده ایران میتواند متفاوت باشد، مشروط بر آنکه از چرخه واکنشهای کوتاهمدت خارج شود و به سمت یک راهبرد بلندمدت حرکت کند. این راهبرد باید بر سه پایه استوار باشد:
1- توانمندسازی داخلی (انسجام اجتماعی، توسعه فناوری)
2- دیپلماسی فعال و هوشمند (تعامل با همسایگان، تنشزدایی با غرب، مشارکت بیشتر در سازمانهای بینالمللی)
3- بازتعریف نقش منطقهای (کنشگری توسعهمند)
تنها در این صورت است که ایران میتواند از «تنهایی استراتژیک» فعلی به «همگرایی راهبردی» دست یابد و بار دیگر نقش تاریخی خود را بهعنوان پل ارتباطی شرق و غرب، در تعامل با جهان ایفا کند. این مسیر هرچند دشوار است، اما غیرممکن نیست.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.