|

‌وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی

جناب آقای میدری، ‌وزارت بزرگی در اختیار شما قرار گرفته است. سه وزارتخانه بزرگ در هم ادغام شده‌اند. کلا در مسائل امور اداری و حتی تقسیمات کشوری، از اول انقلاب همیشه دچار افراط و تفریط بوده‌ایم.

جناب آقای میدری، ‌وزارت بزرگی در اختیار شما قرار گرفته است. سه وزارتخانه بزرگ در هم ادغام شده‌اند. کلا در مسائل امور اداری و حتی تقسیمات کشوری، از اول انقلاب همیشه دچار افراط و تفریط بوده‌ایم. یک‌ بار همه‌چیز باید توسعه می‌یافت، یک‌ بار این‌قدر تنگ می‌شد که در تجمیع، بعید نبود پیشنهاد ادغام وزارت ارشاد و نیرو ارائه شود که هر دو نیرو‌بخش‌اند! خواستم بگویم می‌فهمیم اداره این وزارتخانه عریض و طویل کار سختی است. نقد من در این یادداشت به عملکرد موردی وزارت رفاه نیست ــ که آن هم از گوشه‌وکنار زیاد به گوش می‌رسد ــ بلکه نقد من به معلم‌بودن به‌جای مجری‌بودن است.

آقای میدری با عده‌ای از دوستانشان و دوستانمان مدتی طولانی مشغول طراحی شیوه صحیح حکمرانی بودند. دنبال تئوری‌های خوبی برای جلوگیری از آسیب‌دیدن سیستم و برای عملکرد خوب این نظام بودند. یک کار دانشگاهی تمیز، با نگاه اصلاح‌طلبانه و نه براندازانه و حتی نه تحول‌خواهانه به معنای مصطلحش. وقتی صحبت انتخاب وزرا بود، این اتاق فکر آقای میدری، او را به‌عنوان وزیر پیشنهاد داد. طرح‌ها را یکی پس از دیگری ارائه کردند؛ طرح‌هایی که واقعا لب و لوچه هر آدم دلسوزی را آب می‌انداخت. خیلی‌های دیگر بودند که هم جوان و هم کارآمد و قوی در صحنه اجرا بودند، اما به نفع این برنامه کنار گذاشته شدند.

وقتی ایشان انتخاب شد، در مجلس در هیئت یک استاد فرهیخته، در سخنرانی‌اش آینده علمی و زیبا و هدفمندی را برای حوزه کاری‌اش تعریف کرد. واقعا منطقی‌ترین سخنرانی وزرای پیشنهادی کابینه بود. به آن سخنان، دوستان ایشان و شاید جامعه اصلاح‌طلبی خیلی افتخار کردند.

اجرای این کار علمی طبعا به سازماندهی نیاز داشت. مشاورانش که آدم‌های صادقی بودند، ماه‌ها مشغول غربال نیروها شدند تا مجموعه‌ای یک‌دست برای تحقق این برنامه آماده کنند. کادر موجود در وزارتخانه، نبود نیروی کافی برای اهداف در نظر گرفته‌شده و وسواس زیاد مشاوران مانع از شروع به کار این مجموعه سنگین می‌شد. در عمل مجبور بودند به نفع واقعیت، مدام از آن آرمان‌ها فاصله بگیرند. عملا نه کار موفقی صورت می‌گرفت و نه آرمان‌ها به عمل نزدیک می‌شد. آقای میدری می‌خواست با ژست دانشگاهی‌اش نظراتش را عملی کند. کار خوبی می‌شد، اما موتور وزارتخانه بزرگی مثل رفاه با شرکت‌ها و مؤسسات بزرگ وابسته را نمی‌شد خاموش کرد تا زمینه پیاده‌شدن آرمان‌های وزیر فراهم شود.

این مشکل خیلی از وزارتخانه‌هاست که وزرا با هدف‌های بسیار مدرن و خوبی وارد می‌شوند، اما واقعیت بوروکراسی و سنگینی دولت پرحجم و بزرگ اجازه نمی‌دهد. خیلی‌ها تسلیم واقعیت می‌شوند و کارهای جاری را رتق‌وفتق می‌کنند. بعضی‌ها هم مثل دوست عزیزمان آقای میدری، چون اصلا اجرایی نبودند، نه آرمانش عملی می‌شود و نه کار وزارتخانه پیش می‌رود. آقای وزیر رفاه از دومی‌هاست. استاد دانشگاه عالی، الزاما وزیر متوسطی هم نمی‌تواند باشد. سرنوشت وزارت رفاه این‌چنین است که هم دانشگاه از یک استاد خوب محروم شده و هم وزارت کار، رفاه و امور اجتماعی وزیر موفقی ندارد. 

 

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.