هوش مصنوعی و حکمرانی رسانهای در ایران
فهم یا فیلتر؟
تمدن بشری همواره بر شالوده رسانه استوار بوده و هر تحول در سپهر ارتباطات، سرآغاز دورهای تازه در تاریخ بوده است. کلام و ارتباط شفاهی، سنگبنای نخستین جوامع بود؛ کتابت، شالوده شهرنشینی و قانون را بنا نهاد؛ صنعت چاپ، رنسانس و انقلاب صنعتی را ممکن کرد و رادیو و تلویزیون، ابزار قدرت و انسجام حکومتهای مدرن شدند.
تمدن بشری همواره بر شالوده رسانه استوار بوده و هر تحول در سپهر ارتباطات، سرآغاز دورهای تازه در تاریخ بوده است. کلام و ارتباط شفاهی، سنگبنای نخستین جوامع بود؛ کتابت، شالوده شهرنشینی و قانون را بنا نهاد؛ صنعت چاپ، رنسانس و انقلاب صنعتی را ممکن کرد و رادیو و تلویزیون، ابزار قدرت و انسجام حکومتهای مدرن شدند. عصر شبکههای اجتماعی این نظم را در هم شکست و جهان را با پدیدهای نوظهور مواجه کرد؛ افکار عمومی آنی، متلاطم و غیرقابل کنترل. اکنون در آستانه انقلابی دیگر ایستادهایم؛ انقلابی که بازیگر اصلی آن، هوش مصنوعی است؛ نیرویی که نهتنها ابزارها، بلکه خود منطق شکلگیری افکار عمومی را بازتعریف میکند. این فناوری با رسوخ در تاروپود زیست اجتماعی، بیوقفه در حال بازطراحی چهره رسانهها و افکار عمومی است. اما در کنار فرصتهایی همچون شخصیسازی پیام و تحلیل دقیق دادههای اجتماعی، نگرانیهای عمیقی نیز شکل گرفته است. طبق پژوهشهای مرکز Pew در سال ۲۰۲۵، نیمی از شهروندان آمریکایی نسبت به پیامدهای اجتماعی هوش مصنوعی احساس نگرانی دارند، درحالیکه این رقم چهار سال پیش فقط ۳۷ درصد بود.
این افزایش اضطراب، نشانهای از ورود بشر به دورهای است که در آن، اعتماد به سرمایهای کمیاب بدل شده است. این داستان جهانی، در ایران ابعادی پیچیدهتر و خاصتر به خود میگیرد. تاریخ مواجهه دولتها در ایران با پدیدههای نوظهور رسانهای، متأسفانه تاریخ سیاستگذاریهای واکنشی و تأخیری بوده است؛ رویکردی که همواره یک گام از تحولات فناورانه عقبتر بوده و به جای مدیریت فرصتها، بر تقابل با پدیدهها تمرکز کرده است. زمانی که اینترنت در حال فراگیرشدن بود، تمرکز بر شکستن دیشهای ماهواره قرار داشت و هنگامی که شبکههای اجتماعی به بستر اصلی گفتوگوی عمومی بدل میشدند، تمام توان صرف سامانههای فیلترینگ شد.
اکنون نیز در عصر هوش مصنوعی، به نظر میرسد همان ذهنیت تاریخی در حال تکرار است و به جای بهرهبرداری از ظرفیتهای این فناوری برای ارتقای شفافیت و ارتباط با مردم، انرژی سیستم صرف مبارزه با پیامرسانها و محدودسازی شبکههای اجتماعی میشود. در چنین فضایی، هوش مصنوعی نه ابزاری برای فهم عمیقتر افکار عمومی، بلکه تهدیدی برای کنترل آن تلقی میشود و این شکاف شناختی به مهاجرت ذهنها و تعمیق بیاعتمادی میان حاکمیت و شهروندان منجر شده است. در سطح جهانی، الگوریتمها جای سردبیران را گرفتهاند و آنچه مخاطب میبیند، میخواند یا باور میکند، بیش از آنکه حاصل انتخاب انسانی باشد، نتیجه تصمیمات ریاضیاتی سیستمهایی است که از دادههای ما تغذیه میکنند. این وضعیت که پژوهشگران آن را «افکار عمومی الگوریتمی» مینامند، با ایجاد حبابهای بازخوردی، زمینهساز تشدید قطببندیهای اجتماعی است؛ پدیدهای که تأثیر آن در رویدادهایی همچون انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا و همهپرسی برگزیت به اثبات رسیده است. در ایران نیز این قطبیشدن در میدان نبرد روایتها در شبکههای اجتماعی قابل مشاهده است؛ با این تفاوت که رویکرد حاکمیتی به جای تلاش برای فهم و مدیریت این فضا، همچنان بر مهار و حذف متمرکز است. این استراتژی، گفتوگوی ملی را تضعیف کرده و شکافی را تعمیق میبخشد که هیچ دیوار فایروالی قادر به پرکردن آن نیست. در این میان، رسانههای رسمی با چالشی مضاعف روبهرو هستند؛ از یک سو ناگزیرند برای بقا به سراغ فناوریهای نو بروند و از سوی دیگر، افکار عمومی که پیشاپیش با بحران اعتماد به این رسانهها مواجه است، نسبت به هر آنچه «ماشینساخته» باشد نیز بیاعتمادتر میشود. این وضعیت برای صنعت روابطعمومی نیز صادق است. روابطعمومیهای دولتی که سالهاست به جای ارتباط با مردم، به گزارشدهی عمودی خو گرفتهاند، اکنون فرصتی تاریخی دارند تا از هوش مصنوعی برای تحلیل احساسات عمومی و ایجاد گفتوگوی واقعی بهره ببرند؛ مشروط بر آنکه هدف فهم و شفافیت باشد، نه تبلیغ و پنهانسازی. اما خطر بزرگتری نیز در کمین امنیت شناختی جامعه است؛ ترکیب دیپفیکها و ارتشهای رباتی. فناوری جعل عمیق و توانایی رباتها برای هدایت مصنوعی افکار عمومی، مرز میان واقعیت و دروغ را فرو میریزد و میتواند به فروپاشی کامل اعتماد اجتماعی بینجامد.
اینجاست که حاکمیت باید فکر جدیدی کرده و از رویکرد تقابلی به سمت مدیریت هوشمند و اخلاقی فناوری حرکت کند. پذیرش واقعیت تکنولوژیک به جای انکار آن، توسعه روابطعمومی دادهمحور برای شنیدن صدای مردم و تلاش برای بازسازی اعتماد از طریق شفافیت، سه رکن اساسی این رویکرد جدید است. در غیر این صورت، حتی پیشرفتهترین فناوریها نیز تنها به ابزاری برای تعمیق بیاعتمادی بدل خواهند شد. در پایان، عصر هوش مصنوعی صحنه تازهای از نبرد میان کنترل و آزادی، حقیقت و تبلیغ، دانایی و سانسور است. جامعه و حکومتی که در این نبرد، فهم را بر فیلتر ترجیح دهد، برنده واقعی این میدان خواهد بود.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.