جنگ روایتها
به موازات پیشرفتهای علمی دنیای غرب، روایتگری هم شکل مدرن به خود گرفت و رویدادها و تحولات عمده جوامع بشری بیشتر بسان «هرکسی از ظن خود شد یار من»، روایت شد. این روایتگری متفاوت از رویداد و تحولی واحد، به مرور زمان «جنگ روایتها» را رقم زد.
به موازات پیشرفتهای علمی دنیای غرب، روایتگری هم شکل مدرن به خود گرفت و رویدادها و تحولات عمده جوامع بشری بیشتر بسان «هرکسی از ظن خود شد یار من»، روایت شد. این روایتگری متفاوت از رویداد و تحولی واحد، به مرور زمان «جنگ روایتها» را رقم زد. در این نوع جنگ شناختی، راوی رویداد یا تحول مورد نظر را بهگونهای مهندسیشده برای مخاطب روایت میکند که ذهنیت دلخواه خود را در او ایجاد کند. طرفه آنکه در جنگ روایتها، حقیقت نوعا به مسلخ روایتسازی جعلی میرود و راویان با استفاده از مهارتشان، بهویژه در حوزه روانشناسی، علوم شناختی و اخیرا هم هوش مصنوعی، روایت خود را در جهت مدنظر باورپذیر کرده و از محل این باورپذیری، خود را منتفع میکنند. یکی از نمونههای مثالزدنی این نوع جنگ، باورپذیرکردن ادعای آمریکا و انگلیس مبنی بر برخورداری ارتش عراق از جنگافزارهای کشتارجمعی در دهه 90 میلادی قرن اخیر است.
همین روایت (البته فیک) توانست در اذهان مخاطبان بیشماری از اقصینقاط عالم جا بیفتد و در نتیجه حمله نظامی آن دو کشور به بغداد را موجه جلوه بدهد؛ حال آنکه واقعیت امر با روایت مغایرت تام داشت.
جنگ روایتها در دو، سه دهه اخیر به داخل کشورمان هم امتداد یافته و به طرز نگرانکنندهای رو به گسترش گذاشته است. روایت کرسنت، انتخابات ۸۸، برجام، سازوکار ماشه، FATF، اتهامزنیهای متقابل «ب.ز» و بانک مرکزی به یکدیگر با دو خوانش متغایر که قهرمان داستان در یکی از آن دو، خائن و در دیگری خادم مینماید و... از مصادیق عمده جنگ روایتهاست که ما ایرانیان را بهشدت به خود مشغول داشته و تشویش افکار عمومی حداکثری را ایجاد کرده است.
داخلیشدن چنین جنگی به طور مضاعف مخرب و زیانبار است.
بیگانگان وقتی علیه دیگران به این نوع جنگ متوسل میشوند، منافع خود (هرچند نامشروع) را در آن جستوجو میکنند و آنکس که زیان میبیند، مخاطب ناآگاهی است که ذهن او دستاویز روایت مهندسیشده آن راویان قرار میگیرد.
جنگ روایتها راجع به مسائل داخلی برنده ندارد و طرفین که هرکدام به نوبه خود راوی هم است، بازندهاند و کشور هم بازنده نهایی است.
جنگ روایتها بزرگترین آفتی است که میتواند به جان نظام حکمرانی بیفتد. این نوع جنگ نرم، انسجام ملی و وحدت نظر درباره کلانروایتها را به کلی از بین میبرد، اعتماد عمومی را زائل میکند، به شایعات دامن میزند و آن را عملا جایگزین حقیقت میکند، نسبت به کلیت نظام حکمرانی حس بدبینی ایجاد میکند و ناکارآمدی آن را در درون و بیرون مرزها به رخ همگان میکشد و بالاخره آنکه جامعه را دوقطبی میکند.
چنانچه سیستم ایمنی نظام حکمرانی به قدری قوی نباشد که آفت بدخیم مزبور را از خود دور کند و آن نظام را به تنظیمات درستودرمان خود بازگرداند، کیان کشور هدف قرار میگیرد و یحتمل بروندادی بهجز آسیب پذیری به ارمغان نمیآورد.
برای مصداقیکردن بیش از پیش بحث، همین داستان کرسنت را به عنوان نمونه در نظر بگیریم. صحبت از دهها میلیارد دلار زیان بالفعل و بالقوه برای کشورمان است. صحبت از مصادره بعضی از داراییهای شاخص کشورمان در بهترین نقاط عالم است. صحبت از امکان آسیبدیدگی حاکمیت کشورمان بر جزیره ایرانی بوموسی است. صحبت از ارتشاست. صحبت از عدمالنفع چندده میلیارد دلاری است و... .
کدامیک از این گزارهها درستیسنجی شده است؟ کدام گروه میاندار به معرکه ورود کرده و بیطرفانه و کارشناسانه راوی حقیقت امر شده است؟
شاید گفته شود که چون پرونده امر طبقهبندی بوده، افراد متفرقه ولو میاندار را امکان ورود نبوده است. در این صورت، باید پرسید در این بیش از ربع قرن اخیر کدام دادگاه صالحهای تشکیل شده و چه حکمی صادر کرده است؟ باشد تا دستکم به این طریق یکی از پروندههای جنجالی و بهشدت هزینهزای ملی تعیینتکلیف شود و دیگر انرژی کشور مصروف این درد مزمن نشود. ولی بالاخره تعلل تا کجا؟ ترک فعل تا کجا؟
ایران خسته تا کجا برای زیستن با بحرانهای جورواجور تابآور است؟ به فرض وجود این تابآوری، چرا آن را برای دفاع از کیان کشور در برابر دشمنان غدار و خونریز خارجی ذخیره نکنیم؟
کاری که حکمرانان میکنند، دستکم مانند جاروزدن زباله به زیر فرش است. انباشت زبالهها از آن کوه میسازد، بهطوری که حتی خود فرش را هم در بر میگیرد و اثری از آن به جا نمیگذارد.
به راستیآزمایی روی آورید. دملهای چرکی را از ساحت حکمرانی کشور دور کنید؛ دشمن اصلی همین است و نفوذی اصلی هم همینجاست.
این را مغفول نگذاریم. بالاتر از حقیقت چیزی نیست.
جنگ روایتها به چشم شفافیت که همان حقیقت است، خاک میپاشد و به این ترتیب آنچه باقی میماند ظلمت است.
نه نسل حاضر و نه نسلهای آینده که ما دسترسی به آنها نداریم ولی آنها به تاریح و کارنامه ما دسترسی خواهند داشت، از این نابسامانیهای هنجارشکن و خانمانبرانداز چشمپوشی نخواهند کرد.
تالی فاسد نابسامانیهای مورد اشاره، آیندگان را بیش از دیگران آزار میدهد و این ظلم مضاعفی است که به آنان میشود.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.