|

نیستی و هستی

شایع‌ترین تجربه هیجانی افراد در زمان جنگ، ترس است. در این مواقع بخش مهمی از دستگاه عصبی انسان تحت عنوان محور هیپوتالاموس -‌هیپوفیز‌- آدرنال که به‌ اختصار به آن اچ‌پی‌اِی می‌گویند، فعال می‌شود. در زمان استرس‌های شدید که جنگ بارزترین نمونه آن است، ارتباط پیچیده‌ای بین بخش‌های مختلف یادشده ایجاد می‌شود تا دستگاه عصبی بتواند با پاسخ‌های خودکار، تعادل (homostasis) را در فرد ایجاد کند.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شایع‌ترین تجربه هیجانی افراد در زمان جنگ، ترس است. در این مواقع بخش مهمی از دستگاه عصبی انسان تحت عنوان محور هیپوتالاموس -‌هیپوفیز‌- آدرنال که به‌ اختصار به آن اچ‌پی‌اِی می‌گویند، فعال می‌شود. در زمان استرس‌های شدید که جنگ بارزترین نمونه آن است، ارتباط پیچیده‌ای بین بخش‌های مختلف یادشده ایجاد می‌شود تا دستگاه عصبی بتواند با پاسخ‌های خودکار، تعادل (homostasis) را در فرد ایجاد کند.

در زمان جنگ، محور اچ‌پی‌‌اِی که جزء دستگاه خودکار عصبی است، مهم‌ترین بخش از بدن در تنظیم کارکردهای مهمی نظیر سوخت‌وساز (متابولیسم)، دستگاه ایمنی و خلق‌وخو است. درصورتی‌که این محور به‌درستی رشد یافته باشد و فرد از حداقل سواد سلامت روان نیز برخوردار باشد، کم‌وبیش خواهد توانست که جنگ و سختی‌های آن را تحمل کند. در زمان جنگ کودکان و نوجوانان آسیب‌پذیرترین افراد جامعه هستند؛ چرا‌که در این بازه سنی که هنوز این محور به حداکثر رشد و قابلیت خود نرسیده است، آنان ترس و نگرانی را با شدت بیشتری تجربه می‌کنند. موضوع مهم این است که فضای رعب‌آور جنگی می‌تواند تأثیر مخربی بر رشد عصبی دستگاه عصبی آنان گذاشته و در عملکرد هیجانی آنان اخلال و چه‌بسا اختلالات ماندگاری را به‌جای گذارد.

به‌ این‌ علت است که آمار اختلالات اضطرابی و در رأس آنها اختلال استرس پس از حادثه (PTSD) حین و پس از جنگ در کودکان و نوجوانان افزایش درخور توجهی پیدا می‌کند. از این‌رو، دانستن علائم اصلی این اختلال نقش مهمی در مداخلات زودهنگام و پیشگیرانه بازی می‌کند: ۱. علائم تجربه مجدد: احساس تجربه مجدد حوادث جنگی که فرد آن را به چشم دیده است، در قالب چندین وضعیت رخ می‌دهد که عبارت‌اند از: الف. به‌یادآوردن صحنه‌های ناخوشایند جنگ با جزئیات کامل اعم از انفجارها، صدمات و آسیب‌ها و جراحت‌های جنگی اطرافیان. ب. کابوس‌های شبانه که محتوای آنها عمدتا مربوط به حوادث جنگ است. ج. افکار مزاحم که ناخواسته به ذهن آمده و موجب نگرانی و حتی ترس فرد می‌شوند؛ مثل این نمونه که فرد فکر می‌کند تمامی عزیزان خود را از دست خواهد داد یا خودش با جراحت‌های شدید مواجه می‌شود. د. احساسات بدنی نظیر دردهای بدون دلیل جسمانی، لرزش یا تعریق. ۲. علائم اجتنابی از قبیل: الف. اجتناب‌های موقعیتی که طی آن فرد از موقعیت‌ها، افراد، فعالیت یا حتی گفت‌وگوهایی که او را به یاد آن تجربه ناخوشایند می‌اندازد، اجتناب می‌کند.

مثلا اگر کودک حین تماشای تلویزیون با صدای انفجار شدیدی مواجه شود، این امکان وجود دارد که دیگر میل به تماشای تلویزیون یا آن برنامه خاص را از دست بدهد. ب. بی‌حسی هیجانی از طریق سرکوب‌کردن احساسات طبیعی نظیر غم، خشم و نگرانی به این معنی که واکنش‌های طبیعی از بین می‌روند. ۳. تغییرات منفی در افکار و خلق‌وخو شامل: الف. شکل‌گیری افکار و باورهای منفی در مورد خود، جهان و دیگران که پیامد آن تشدید احساساتی نظیر ترس، خشم، غم و احساس گناه است. ب. از دست‌دادن انگیزه و علاقه به فعالیت‌ها و علاقه‌مندی‌های سابق. مثلا ممکن است که نوجوان علاقه‌اش به کنسول بازی‌های دیجیتالش را از دست بدهد.

ج. دشواری در تمرکز که در این حالت فرد به‌راحتی حواسش از کاری که در حال انجام آن است پرت شده یا نمی‌تواند به‌درستی تصمیم بگیرد. در حال حاضر بخشی از نوجوانانی که مشغول مطالعه جدی برای آزمون کنکور سراسری بوده‌اند، به علت شرایط فعلی تمرکزشان را از دست‌ داده و نمی‌توانند برنامه‌های روزانه خود را دنبال کنند. ۴. تغییر در برانگیختگی و واکنش نشان‌دادن نظیر: الف. فرد با کوچک‌ترین صدایی از جا پریده ‌یا به‌راحتی می‌ترسد. ب. گوش‌ به‌ زنگ بودن که در این حالت فرد دائما در انتظار این است که اتفاق بدی بیفتد به این معنی که انفجاری در محل زندگی‌اش صورت گیرد؛ مثلا فرد با شنیدن صدای زنگ تلفن انتظار این را داشته باشد که خبر فوت یا زخمی‌شدن عزیزان خود را بشنود. ج. زودرنجی ‌یا واکنش‌های شدید خشمناک که در این مواقع معمولا رفتارهای پرخاشگرانه فرد افزایش می‌یابد. مثلا ممکن است که کودک یا نوجوان دائما با خواهر یا برادرهای خود دعوا کرده و حتی با قهرکردن به علت موارد جزئی، انزوا پیشه کند. د. دشواری در خوابیدن که در این وضعیت یا فرد به‌ سختی به خواب می‌رود ‌یا اینکه به‌راحتی از خواب می‌پرد.

د. رفتارهای آسیب‌زننده به خود از مواردی نظیر تمایل به مصرف سیگار گرفته تا افزایش افکار خودکشی و حتی اقدام به خودکشی. لازم به ذکر است که بنا بر دلایل مختلف تعداد و شدت هر یک از علائم ذکرشده در افراد مختلف با یکدیگر فرق دارد؛ ولی چنانچه کودک یا نوجوان، قبل از شروع شرایط جنگی -‌در شرایط عادی زندگی‌- دارای اضطراب بوده و به‌ نوعی در موقعیت‌های مختلف، واکنش ترس در او رایج باشد، آسیب‌پذیری بیشتری نسبت به اختلال استرس پس از حادثه دارد. شواهد روشنی وجود دارد که آمار مشکلات روان‌شناختی ناشی از جنگ در کودکان و نوجوانان به‌ مراتب بالاتر است. یافته‌های به‌دست‌آمده از پژوهش‌هایی که در فلسطین انجام شده‌، نشان داده است که از بین گروه‌های سنی مختلف، نوجوانان در آن کشور، نسبت به مشکلات روان‌شناختی، آسیب‌پذیرترین گروه بوده‌اند. 

نکته حائز اهمیت این است که ارتباط مستقیمی بین میزان تروما و شدت مشکلات روان‌شناختی وجود دارد؛ هرچقدر شدت استرس بیشتر باشد، علائم شدیدتری نیز شکل خواهد گرفت. با وجود آنکه تحقیقات متعدد به ارتباط بین شکل‌گیری انواع مشکلات و اختلالات روان‌شناختی در موقعیت‌های جنگی پرداخته‌اند؛ ولی یافته‌ها نشان داده‌اند که در شرایط سخت بیش از نیمی از افراد تاب‌آوری درخور توجهی از خود نشان می‌دهند. البته عوامل محافظ ویژه‌ای نظیر روابط بین‌ فردی باکیفیت و توان جسمانی بالا به همه افراد کمک می‌کند که بتوانند با دشواری کمتری، شرایط سختی نظیر جنگ را از سر بگذرانند.

روشن است که با عادی‌شدن شرایط، ضروری است که درمان اختلالات اضطرابی کودکان و نوجوانان در اولویت اول اقدامات خانواده قرار گیرد. با وجود آنکه شدت علائم اضطرابی در افراد مبتلا تا حدی کاهش می‌یابد، ولی آنان کاملا در معرض عود مجدد اختلال همراه با تشدید علائم هستند. طبق پژوهش‌های صورت‌گرفته، اثربخش‌ترین شیوه درمانی برای اختلالات اضطرابی از جمله پی‌تی‌‌اس‌دی، درمان‌های شناختی‌-‌رفتاری است که با تمرکز بر الگوی فکری، مهارت‌های هیجانی و رفتاری کودک یا نوجوان را تقویت می‌کند؛ البته که در شرایط جنگی، دسترسی به انواع خدمات و از‌جمله خدمات روان‌شناختی با مشکل مواجه خواهد شد. در این مواقع، مجموعه‌ای از نکات می‌تواند از تشدید علائم ذکرشده جلوگیری کند.

اولین نکته کاربردی، مدیریت سلامت روان خانواده است. با توجه‌ به جایگاه عاطفی مادر در خانواده، در شرایط جنگی، سرمایه روان‌شناختی آنان اهمیت مضاعفی پیدا می‌کند (برای آگاهی بیشتر از مفهوم سرمایه روان‌شناختی می‌توانید به مقاله «به احترام جناب سروان» در روزنامه شرق مراجعه کنید). نکته متناقضی که در این‌ رابطه وجود دارد این است که زنان در شرایط سخت، نسبت به مردان آسیب‌پذیرترند. شواهد زیادی وجود دارد که ارتباط بین استرس مادران و فرزندان آنان را در جنگ نشان می‌دهد. با وجود آسیب‌پذیری زنان، تاب‌آوری آنان در شرایط دشوار و نقش آن در حفظ آرامش خانواده آشکار است. چنانچه مادران بتوانند مدیریت احساسات خانواده و به شکل دقیق‌تر مدیریت سلامت روان خانواده را در وضعیت جنگی بر عهده بگیرند، به‌ احتمال زیاد تحمل آن شرایط، با دشواری‌های کمتری پیش خواهد رفت. فراهم‌آوردن فضایی که در آن تمامی اعضا بتوانند احساسات خود را با یکدیگر در میان بگذارند، روش تأثیرگذاری خواهد بود.

بخشی از این استدلال به این یافته مربوط می‌شود که در انواع روان‌درمانی‌ها، شدت علائم کاهش می‌یابد. در یک فضای روان‌درمانی صحیح، بر‌خلاف سایر فضاها، روان‌درمانگر، مراجع را ترغیب می‌کند که احساسات ناگفته خود را به زبان آورد. با همین قیاس، چنانچه مادر‌ پیش‌قدم شده و احساسات خود را بیان کند، زمینه بیان احساسات را در خانواده فراهم خواهد کرد. استفاده از الگوهایی نظیر: «من می‌ترسم چون‌ که...» یا «من خشمگینم چون‌‌...» یا «من غمگینم چون‌‌...» علاوه بر بیان احساس، به افکار ایجادکننده آن احساسات نیز می‌پردازد. یافته‌ها نشان داده‌اند که گفت‌وگوهای مثبت، زمینه تاب‌آوری افراد را فراهم می‌کند. درصورتی‌که اضطراب مادر به حدی زیاد باشد که نتواند مسئولیت فوق را بر عهده بگیرد، پدر یا یکی از فرزندان که مهارت‌های روان‌شناختی قوی‌تری دارند می‌توانند این مسئولیت را به عهده بگیرند. درصورتی‌که سطح کلی اضطراب در خانواده به حدی بالا باشد که هیچ‌یک از اعضا نتوانند این مسئولیت را بر عهده بگیرند، ارتباط با سایر بستگان می‌تواند تا حدودی جبران‌کننده فقدان مدیر سلامت روان در خانواده باشد. دومین نکته کاربردی، به‌کارگیری انواع تمرین‌های آرمیدگی است. به زبان ساده، هر تمرینی که به فرد کمک کند، از تنش بدنی و نگرانی ذهنی خود بکاهد، آرمیدگی نام دارد. تمرین‌های آرمیدگی روش‌های ساده‌ای هستند که می‌توانند از همان ابتدا و بدون هیچ تجربه قبلی، مانع از افزایش اضطراب شده و به‌ تدریج آرامش فرد را افزایش دهند. البته در صورت وصل‌بودن اینترنت، می‌توان انواع این روش‌ها را مشاهده و روش متناسب با شرایط خود را انتخاب و تمرین کرد.

ساده‌ترین روشی که مانع از افزایش نگرانی و اضطراب افراد می‌شود، تنفس مربعی است. چهار ثانیه دم، چهار ثانیه حبس دم، چهار ثانیه بازدم و چهار ثانیه حبس بازدم، چهار جزء تنفس مربعی است. تأثیر اصلی تنفس مربعی این است که محور اچ‌پی‌اِی را خنک کرده و مانع از ترشح هورمون‌هایی نظیر کورتیزول می‌شود. ترشح درازمدت این نوع از هورمون‌های دستگاه عصبی سمپاتیک، موجب تضعیف دستگاه ایمنی و فعال‌شدن ژن‌های معیوب در افراد می‌شود. در بسیاری از کارگاه‌های تربیت مربی سلامت روان، نگارنده به روان‌شناسان و مشاوران شرکت‌کننده در دوره بر این نکته تأکید می‌کند که اگر متخصصان سلامت روان بتوانند از بین انواع فنون و روش‌های حفظ و ارتقای سلامت روان، فقط آرمیدگی را در جامعه ترویج کنند، مسئولیت حرفه‌ای خود را به‌جای آورده‌اند.

سومین نکته عملیاتی، حفظ سبک زندگی سالم است. مبتنی بر سبک زندگی سالم، ضروری است که برای ایجاد، حفظ و حتی افزایش تاب‌آوری، دقت لازم در خوردوخوراک، خواب و حتی تحرک و ورزش در زندگی با حساسیت بالاتری در دستور کار خانواده قرار گیرد. چهارمین نکته عملیاتی و شاید مهم ترین نکته این است که با توجه به هزینه‌های قابل توجه روان درمانی برای بسیاری از افراد، ضروری است که دولت از طریق خانه‌های بهداشت وزارت بهداشت و مراکز مشاوره تحت نظارت سازمان بهزیستی،‌ انواع خدمات روان‌شناختی درازمدت را به شکل رایگان به کسانی که مستقیما خانه و کاشانه‌شان مورد اصابت قرار گرفته و گرفتار پیامدهای روان‌شناختی آن شده‌اند، ارائه دهد.

در پایان شاید گفتن این موضوع کمی ثقیل به نظر آید ولی واقعیت این است که مهم‌ترین عامل محافظ فردی در شرایط جنگی، سرمایه روان‌شناختی است؛ سرمایه‌ای که بدون آن جنگ به جهنمی واقعی تبدیل می‌شود:

ای دل مباش یک‌ دم خالی ز عشق و مستی/ و آنگه برو که رستی از نیستی و هستی

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.