• ایمالز جستجوگر کالا
  • |

    زبان ملی، سعادت‌بخش به «من» و «ما»

    ساخت تمدن و تولید اندیشه، «زبان یا فرهنگ زبانی» می‌خواهد و بقای تمدن و اندیشه در رویارویی با دیگر تمدن‌های (یا شبه‌تمدن‌های) سیطره‌جو و پیش‌‌رونده، بدون زبانی‌ حفظ‌شده از آسیب‌ها، پیروزی‌بخش نخواهد بود. پذیرفتنی است اگر بگوییم زبان‌وران حکیم و حکیمان‌ زبان‌دان ایرانی، مانند جویباری جاری، همواره ایران فرهنگی و تمدن ایرانی را در زیست زبانی-اندیشگی خود زنده‌ نگه‌ داشته، به وارثان خویش سپرده‌اند.

    ساخت تمدن و تولید اندیشه، «زبان یا فرهنگ زبانی» می‌خواهد و بقای تمدن و اندیشه در رویارویی با دیگر تمدن‌های (یا شبه‌تمدن‌های) سیطره‌جو و پیش‌‌رونده، بدون زبانی‌ حفظ‌شده از آسیب‌ها، پیروزی‌بخش نخواهد بود. پذیرفتنی است اگر بگوییم زبان‌وران حکیم و حکیمان‌ زبان‌دان ایرانی، مانند جویباری جاری، همواره ایران فرهنگی و تمدن ایرانی را در زیست زبانی-اندیشگی خود زنده‌ نگه‌ داشته، به وارثان خویش سپرده‌اند.

    حتی در روزگارانی که مرز‌های آبی و خاکی ایران، مورد هجوم قرار گرفته، شهرها و روستاهای آن، لگدکوب حوادث شده، روح و اندیشه ایران، در کالبد زبان فارسی، راه زیستن خود را یافته و پیموده است. فارسی، از پابرجاترین و بارورترین زبان‌های خانواده زبانی هندواروپایی است که امروزه، در کشورهای ایران، تاجیکستان و افغانستان، به‌ طور رسمی و ملی، همچنین گویش‌هایی از آن در بخش‌هایی از ازبکستان، پاکستان، هندوستان، عمان و... به طور غیررسمی و منطقه‌ای‌-قومی، گویندگانی دارد. زبان فارسی، با نیروی کم‌نظیر پویندگی و زایندگی خود، در برابر هر هجوم و تهدیدی، نه‌تنها قامتش خم نشده، بلکه همواره روییده و بالیده است. در‌این‌میان سه عامل ملیت، عرفان و مذهب تشیع و جنبش‌های آزادی‌‌خواهانه و ضد اشرافیت و جاهلیت آن‌ را می‌توان عناصر مهم‌‌تر بقا و شفای زبان فارسی در مقابل خطرها و زخم‌های تاریخی دانست.

    زبان، مهم‌ترین، گسترده‌ترین و همگانی‌ترین دستگاه ارتباطی بشر است که به‌کاربردنِ رساتر و زیباتر آن، برقراری ارتباطات رساتر و زیباتری را ممکن می‌کند. ما در زندگی اجتماعی و گروهی خود، ناگزیر از برقراری ارتباط با یکدیگریم و مهم‌ترین راه ایجاد ارتباط، زبان است که با دو نمود گفتاری و نوشتاری خود، امکان پیام‌رسانی، معنازایی و تفهیم و تفاهم با دیگران را به ما می‌‌بخشد. پس بهره‌‌وری پدیدارشناسانه‌‌تر و بهره‌‌یابانه‌‌تر از زبان، ابعاد و گستره‌‌های کاراتر و زیباتری از آن را بر ما می‌‌گشاید و در نتیجه این رشد و پرورش زبانی، ارتباطاتی کامل‌‌تر و سازنده‌‌تر برقرار خواهیم کرد. در آن وضعیت، بسیاری از مسائل و تقابل‌‌های ما، در سطح خانواده یا گروه‌‌های بزرگ‌تر در جامعه که برخاسته از ناتوانایی‌‌های ارتباطی ماست، از میان برخواهند خاست.

    به دیگر سخن، سنجیده‌‌گویی، معنا را آراسته‌‌تر و لفظ‌‌ را پرورده‌‌تر می‌‌کند و بالطبع، ارتباط زبانی هم رساتر و زیباتر و دور از نقص و آسیب می‌‌شود. افزون‌‌ بر این، زبان فارسی ما به طور خاص و بی‌نظیری، گنجینه‌ای از آثار فکری و فرهنگی را در دامان خود پرورانده است. این آثار، مفاهیمی اصیل از هستی‌شناسی، اخلاق‌مداری، معناجویی، عشق‌‌ورزی و شناخت انواع اندیشه و... را در بر دارند که از نیازهای اساسی رشد فرهنگی و فکری جوامع بشری هستند. چنین مفاهیمی در آینه ادبیات فارسی، با زیباترین و متعالی‌ترین جلوه‌های خود (مطابق ویژگی‌های زیبایی‌‌‌جو و زیبایی‌‌شناس طبع آدمی)، متجلی‌اند. ایران فرهنگی، در گسترده‌ترین و ژرف‌ترین معنای خود، به‌ طور بنیادین با زبان فارسی آمیخته شده است. درک و آگاهی بیش‌ازپیش از زبان و ادب فارسی، یعنی آگاهی بیشتر از هویت خود.

    همان خودی که امروزه، بیش از هر عصر و زمانی دیگر نیازمندیم که آن را بیابیم و در گرمای آغوشش، از سرمای زمان و جهان‌مان، نفسی برهیم. در عصر حاضر که در پیشرفته‌ترین و صنعتی‌ترین کشور‌ها نیز هنوز جویش‌گری‌های معنایی و در پی آن، علومی مانند معنادرمانی (logo therapy) دارای رونق و اعتبار است و بحث‌‌هایی جدید درباره آن شکل گرفته، سزای گفتن است و دانستن که ژرف‌ترین خصایص و چالش‌های ملی-مذهبی ایرانیان و نیز مهم‌ترین هیجانات و عواطف بشری انسان -به‌ویژه انسان ایرانی- در آثار ادبی زبان فارسی، به طرز چاره‌جویانه و راهنمایانه‌ای‌، به تصویر کشیده شده‌اند که می‌توانند چراغ راه بشر پرسش‌‌آیین و گاه حیرت‌زده امروزی باشند.

    دستیابی به این مهم، آن‌گاه فعلیت می‌یابد که در نهاد فارسی‌زبانان امروزی، درک و دریافتی درست و نیز نوعی حس دلبستگی درباره آن‌ گنجینه‌ها، موجود و بیدار باشد؛ در غیراین‌صورت، بیم آن می‌رود که رابطه ما با سرمایه‌ها و آموزه‌های زیستی و مادی و نیز شناختی و معنوی‌مان، از هم بگسلد؛ سرمایه‌هایی که اندوخته کوشش‌های زندگانی و جوشش‌های اندیشگانی گذشتگان‌مان است. کوشش‌های علما و مفاخری که حاصل سال‌ها اندیشه‌ورزی و معناجویی خود را در جذاب‌ترین صورت‌های زبانی برای ما به یادگار نهاده‌اند یا حتی کوشش‌هایی ساده، اما اثرگذار مانند یک لالایی شکرین فارسی در بستری آرام در شب‌های تلخ و توفانی فارسی‌ستیزی در سال‌های دور. گفتنی است که مهم‌ترین رشته پیوند ما ایرانیان و شاید برجسته‌‌ترین عنصر ماهیت همگانی‌‌مان، همین زبان فارسی و امروزه، زبان فارسی معیار و آثار ادبی نزدیک به آن است. زبانی که همه گویش‌ورانِ گویش‌‌ها و لهجه‌‌های خود را در پیوندی بالنده به هم می‌‌پیوندد و کام‌شان را به حلاوت هم‌‌زبانی و همبستگی هویتی، شیرین می‌‌کند.

    ازاین‌رو شاعران نام‌‌آشنای برخاسته از لهجه‌‌ها و گویش‌‌های گوناگون فارسی (حتی زبان‌‌های محلی غیرفارسی در ایران‌زمین نیز) به فارسی همگانی‌‌تر و بعدها فارسی معیار، شعر سروده و به وابستگی به مفاخر این زبان بالیده‌‌اند. نمونه‌‌ای تاریخی را می‌‌توان از شاعری به نام قطران تبریزی نام برد که با وجود وابستگی و تعلق محیطی به یکی از شاخه‌‌های زبان فارسی میانه یعنی پهلوی شرقی یا آذربایجانی، آثار ماندگار و زیبایی به زبان فارسی دری که صورت علمی و ادبی رایج و فراگیر فارسی بود، به یادگار نهاد. زبانی که پس از چندی پای جمال و زیبایی از مرزهای خود فراتر نهاد و از شرق، از راه سرزمین فرارودان تا مرزهای چین پیش‌‌ رفت و سپس دامان خویش بر هند گستراند و از دیگر سوی، زینت‌‌بخش دفترهای شاعران دربارهای سلجوقیان آسیای صغیر و عثمانی شد. درواقع، بخش درخورتوجهی از نوشتار دیوانی و تاریخی سلجوقیان غرب آسیا و حکومت عثمانی، به فارسی بود. بدون حکمت و علتی نیست که حوزه زیستی و فرهنگی زبان فارسی، بسیار فراتر از مرزهای امروز ایران است.

    این حکمت و علت، چیزی جز دو گوهر آگاهی و زیبایی و مظاهر گوناگون آنها نیست که به فارسی آمیخته‌‌اند و فارسی نیز به آنها. یادکرد اینها همه، تنها زمانی سودمند است که خویشتن خویشِ ما را برانگیزد و به رشد فرهنگی و اندیشه‌‌ورزی‌‌ بهتر ما براساس نیازهای امروزمان بینجامد. این وضعیت، نباید ما را سرمست کند و از توجه و هوشیاری‌‌مان درباره حفظ و نگهداری زبان‌مان بکاهد. زبان فارسی رایج در جامعه امروز ما، مورد هجوم ناویراستگی‌هایی جدی و پرخطر است. کاربرد بیش‌ از نیاز واژه‌های بیگانه، کوچک‌شدن دایره واژگان گویندگان (به‌ویژه در کاربرد فعل‌ها)، کم‌‌کوشی یا حتی نوعی بی‌‌قیدی نوشتاری و گفتاری در فضای مجازی، بی‌توجهی به اصول زبانی در ترکیبات و جمله‌سازی‌ها و غلط‌های رایج در شکسته‌نویسی و افراط در این مورد، از مهم‌ترین آسیب‌هایی هستند که دیری نخواهد پایید که از قاعده‌مندی و رسایی، همچنین توانایی زیبایی‌آفرینی زبان بکاهند و آن را با آسیب‌هایی جدی‌تر روبه‌رو کنند؛ زیرا زبان، آن‌گاه قابلیت معنارسانی و زیبایی‌‌آفرینی‌‌اش درست و مصون می‌‌ماند که ساختار و نظام‌‌مندی آن دچار آسیب نشود. امروزه که فضای مجازی و پیام‌رسان‌های آن، ارتباطات مردم را گسترده‌تر و آشکارتر کرده‌ است و در پی آن، غلط‌های زبانی نیز حضور و نمودی گسترده‌تر و آشکارتر در جامعه یافته‌اند، بایستگی مقابله با آسیب‌های زبانی و آموزش درست‌نویسی و درست‌گویی، بیشتر از پیش احساس می‌شود.

    این آسیب‌های زبانی، پس از کاستن از توانایی‌های ارتباطی‌مان، به‌‌یقین بر پیوندمان با گنجینه ادبی و فکری ارزشمندمان نیز زخم‌ خواهند زد. از آنجایی که دگرگونی‌‌‌‌های قرن اخیر، بی‌سابقه‌ترین و پرشتاب‌ترین تحولات تاریخ حیات بشری بوده است، زبان فارسی نیز که مانند هر زبان دیگری از حیات فردی و اجتماعی گویندگان خود می‌روید و راه آنان را می‌پوید، در صورت غفلت، ممکن است دچار تحولات یا حتی رنجوری‌های بی‌سابقه‌ای بشود.

    اصلاح اینها بر دوش نهادهایی است که در زمینه‌‌های فرهنگی و اجتماعی و آموزشی، دارای مسئولیت، امکانات و جایگاهی اثرگذار هستند. از صداوسیما گرفته تا آموزش و پرورش و دیگر وزارتخانه‌‌ها و از همه مهم‌‌تر، خانواده. آنچه در این زمینه سزای آموختن و توجه است، محدود به برابرسازی واژگانی و ارائه چند راهکار و نکته ویرایشی و نگارشی ساده و درسی‌‌گونه نیست؛ بلکه آمیختگی روح و اندیشه یک ملت با توانایی‌‌ها، دستاوردها، و ابعادگوناگون زبان و فرهنگ خود است که امری فراگیر در عرصه ملی است و نیز بایسته است که از سوی بسیاری از دستگاه‌‌ها و نهادهای قانون‌‌گذار و اجرائی، کانون توجه قرار بگیرد و پیگیری شود.

    بدیهی است که پرداختن به مباحث و اصلاح‌‌گری‌‌های زبانی و ادبی، به‌‌ طور کلی امری مغفول نبوده و نیست و حتی در دهه‌‌های اخیر، کارهای متعددی از سوی مسئولان عرصه‌‌های گوناگون فرهنگی و آموزشی صورت گرفته است اما وقتی جامعه ما باز هم دچار آسیب‌‌های گفتاری و نوشتاری یا سرمایه‌‌سوزی‌‌هایی در این زمینه‌‌ است، یعنی هم خطاهایی داشته‌‌ایم و داریم، هم راه‌‌هایی نارفته‌‌ در پیش‌‌. پس راضی‌شدن به کارهای صورت‌گرفته و بازایستادن از کوشش بیشتر در راه حفظ و برکشیدن زبان فارسی در زندگی امروز و فردای‌مان، پسرفت‌‌ها و آسیب‌‌های شدیدی در پی خواهد داشت. گفتنی است که امروزه هم زبان فارسی یکی از پربارترین و رایج‌‌ترین زبان‌‌های دنیاست و هرساله آثار فراوانی در شاخه‌‌های گوناگون علمی و هنری به فارسی آفریده می‌‌شود. فارسی، همچنان چشم بسیاری از پژوهشگران را از سراسر دنیا به جلوه‌‌های دین‌‌باورانه و دنیاسازانه خود و به‌‌ طور کلی، تاریخ و علم و هنر خود، دوخته است. این جایگاهی است که بسیاری از تمدن‌‌خواهان یا حتی متوهمان تمدن‌‌خواهی دنیای امروز، در آرزوی بخشی یا مرتبه‌‌ای از آن‌اند. تا باد چنین بادا.