بیخردی و تغییر روایت
تیراندازی در موزهای به نام «کپیتال» واقع در شهر واشنگتن، جایی که دو کارمند سفارت رژیم صهیونیستی به ضرب گلوله کشته شدند، تنها دو سطر خبر نبود. نگاه عمیقی میطلبد تا به کُنه ماجرا توجه کرد. موضوعی که در فضای بینالمللی مثل یک بمب صدا کرد.
تیراندازی در موزهای به نام «کپیتال» واقع در شهر واشنگتن، جایی که دو کارمند سفارت رژیم صهیونیستی به ضرب گلوله کشته شدند، تنها دو سطر خبر نبود. نگاه عمیقی میطلبد تا به کُنه ماجرا توجه کرد. موضوعی که در فضای بینالمللی مثل یک بمب صدا کرد. درحالیکه در این روزها حواس مردم دنیا به مصائب تمامنشدنی غزه بود؛ اخبار یورشهای بیامان به ساکنان بیدفاع و بهویژه کودکان همچنان به گوش میرسد. آمار کشتار هم بالا میرود.
چیزی که رقم میخورد، جنایت و ویرانی پشت جنایت و ویرانی است. و بازتاب این همه توحش و خونخواری، میتوانست مانند یک پتک خبری بر فرق دولت اشغالگر کوبیده شود تا جایی که باعث شده بود صدای دولتهای اروپایی به محوریت فرانسه نیز درآید. اما ناگهان در این میانه، یک نفر از فعالان چپ رادیکال و عضو یک سازمان مارکسیستی زیر چتر حمایتی چین، افکار عمومی را به سمت خود جلب میکند. در محوطه موزه یهودیان، «الیاس رودریگز» به دو نفر کارمند شلیک میکند و در پایان کارش، شعارهای انساندوستانهای سر میدهد! بنا بر گزارش رسانهها، این فرد با شعار «آزادی برای فلسطین» گفته است: «این کار را برای غزه انجام دادم»!
و در نزدیکی دروازه موزه منتظر رسیدن پلیس مانده است. دفتر تحقیقات فدرال (افبیآی) تأکید میکند که قاتل در یک نهاد فیلمسازی مستند از زندگی رهبران برجسته آفریقاییتبار مشغول به کار بوده است. او که ذهنی آشفته و آکنده از انتقام دارد، ساکن محله آوندیل (Avondale) شیکاگو است. علاقهمندیهای او، خواندن و دیدن آثار حماسی است. برخی منابع خبری میگویند او به حزب «سوسیالیسم و آزادی» تعلق دارد که یک حزب تندرو کمونیستی در آمریکاست که از سال ۲۰۰۴ میلادی فعالیت خود را آغاز کرده. حزب یادشده بر این باور است که تنها راهحل بحرانها، انتقال جامعه به هر قیمت به سمت اردوگاه سرخ است.
در همین راستاست که این تشکیلات در کنشگری خود، هفتم اکتبر ۲۰۲۳ را بهعنوان نقطه عطف مبارزات تاریخی در برابر گفتوگو و امضای پیمانها، برجسته کرد. حادثه حمله به موزه هرچند در محدوده کوچکی صورت گرفته، اما در همین فاصله کوتاه زمانی، شعاع تأثیر آن بالاست؛ تا جایی که بهعنوان خبر اصلی رسانههای آمریکایی و اروپایی زیر عنوان یک رویداد ضدبشری و بسیار خشونتآمیز پوشش داده شده و با عکس و تفصیلات همراه بوده است.
این ماجرا نیازمند یک تحلیل علمی بیطرفانه است تا پیامدهای اجتماعی، سیاسی و روانی آن بر افکار عمومی جهان دقیق بررسی شود. جا دارد از جایگزینی نابهنگام آن رویداد کوچک به جای خبر جنایاتهای اسرائیل در جنوب و شمال غزه پرسش به عمل آورد. سوءاستفادهای که دولت نامشروع اسرائیل از این خبر کرد و به مصرف رسانهها رساند، بهمثابه سنگری مطمئن شد تا یک تشکل چپ افراطی، «عمله آماتور ظلمه» شود و دولت جنایتکار نتانیاهو را نهفقط از تیررس اخبار در امان نگه دارد، بلکه بیشرمانه صدایش را امروز بلند کند و خطاب به دولتهای جهان از خودش دفاع کند. هرچند این تشکل در تمام عمرش شعار مرگ بر اسرائیل سرداده، اما مصرف سیاسی این جنس اقدامات، به نفع کسانی تمام میشود که در آستانه بایکوت کامل در مجامع سیاسی جهان قرار داشتند و به منفورترین رژیم حاکم در خاورمیانه در باور ملتها تبدیل شده بودند. اما اکنون در مقطعی با یک بیخردی، این دولت فرصتطلب به دوربرگردان میرسد. رژیم صهیونیستی با استفاده از اینگونه حوادث، بهطور خاص سعی میکند خود را تطهیر کند و از لبه تیز و برنده انتقادها و نگاههای منفی دور نگه دارد.
به عبارت بهتر، در این نوع اقدامات خشونتآمیز علیه یک زوج یهودی، حاکمیت اشغالگر، خود را به دروغ بیگناه و مظلوم جلوه میدهد و افکار عمومی را از مصائب سیاهی که در فلسطین و غزه در حال وقوع است، منحرف میکند. شاید در همین دو، سه روز اخیر، اخبار جهان را دنبال کرده باشید که چگونه دستگاه تبلیغات صهیونیستی با نمایش تصاویری که مظلومیت دو قربانی را به تصویر میکشد، سعی در تغییر روایت و همچنین انحراف افکار عمومی از جنایات انجامشده در غزه داشته است. این اقدام میتواند بهعنوان یک بسته کادو یا راهکار تبلیغاتی در راستای حفظ رژیم متزلزل اسرائیل تمام شود و تلاشی برای جلب حمایت اذهان دنیا تفسیر شود؛ بهویژه در زمانی که انتقادات بینالمللی نسبت به وضعیت غیرانسانی فلسطین در حال افزایش است. کشتارهای روزانه ساکنان بیدفاع غزه و نقض حقوق بشر در این سرزمین، مسئلهای است که هرروزه افکار عمومی را جریحهدار میکند و قلبهای انسانی را میخراشد.
بنابراین هر کاری را که سبب شود این توجه پاک به آرمان فلسطین مخدوش شود، میتوان یک بیعقلی خودبنیاد قلمداد کرد. در میانه راه افزایش خشم جهانی نسبت به اقدامات رژیم صهیونیستی، با ارتکاب این نوع حرکات با لعاب انقلابی چه دستاوردی میتواند داشته باشد؟ به نظر میرسد تصمیمات، بهجز آنکه در جهت تحریک بیموقع احساسات قومی و آیینی خاص در جهان حرکت کند، هیچچیز دیگری ندارد. حتی خود آن اقدام میتواند واکنشهای کوری بر ضد جنبشهای آرماخواهانه فلسطینی در پی آورد و خشونت و درگیریهای بیشتری را کلید بزند؛ به نحوی که از منظر روانشناسی اجتماعی هم اینگونه تندرویها در صفحات منطقهای، احساس تفرقه و ضدیتهای کاذب و تعصبات قومی را به درون زیست هر جامعه سالمی مثل یک ویروس منتقل کند و آرامش و امنیت عمومی را تهدید کند. ممکن است در عرصه عمومی، بحثها و مناقشههای بیدلیل و فاقد منطق را جایگزین حل شفاف مسائل انسانی کند؛ تا جایی که مخاطبان هدف در فضای مجازی گسترده، واکنشهای غیرعادی و افراطی از خود نشان دهند. زمانه تغییر فرا رسیده است؛ در عصری که انتقادات و اعتراضات بینالمللی نسبت به وضعیت نابهنجار فلسطین در حال افزایش است.
در این راستا، مغتنم است که جامعه رسانهای از تکرار تاریخ عبرت بگیرد و فهم عمیقتری از شرایط جاری پیدا کند. اقداماتی نابخردانهای در طول تاریخ بشری به وقوع پیوسته که نهضتهای مردمی را به خاک سیاه نشاندهاند. به این ترتیب، برای مقابله با این نوع خشونت کور، ضرورت دارد در صحن رسانه، روشنگری درباره ابعاد اینگونه رخدادها صورت گیرد؛ به این روایت که هر نوع اقدام در خط تقویت اشغالگران محکوم شود. انتقامجوییهای موضعی و خشونتآمیز تنها میتوانند مشکلات را پیچیدهتر کنند و بر شدت بحران بیفزایند. سوی دیگر ماجرا این است که با نظر به واقعیتهای موجود، لازم است جامعه بینالمللی بهویژه نهادهای مدافع حقوق بشر، در قبال اینگونه اقدامات با چشم باز واکنش نشان دهند. این نوع اقدامات ممکن است بهطور موقت توجه افکار عمومی را جلب کند، اما در بلندمدت تنها آسیب بیشتری به جامعه انسانی وارد میکند و موجب گسترش ناامیدی و نفرت میشود. امید است که با گسترش دیالوگهای انسانی و کاهش بیتدبیریها، بهسوی جلو قدم برداشته شود. رخداد موزه «کپیتال»، به وضوح ثابت میکند تبعات این نوع اقدامات نهتنها به آشفتگیهای کشف حقیقت دامن میزند، بلکه موجب تخریب آرمان انسانی قدس شریف میشود. همچنین این نوع تحرکات، نشاندهنده اراده ضعیف برای فهم ریشههای تاریخی مشکلات و تلاش برای حل آنها از طریقی شبیه کار اشغالگران تروریست است. به همین دلیل، نیاز به تفکر عمیق و توجه به اثرات اقدامات سیاسی و اجتماعی بیش از پیش احساس میشود.