|

جنگ، اسطوره، واقعیت اسطوره

جنگ، جهان قهرمان‌ها و اسطوره‌هاست. جهان اسطوره پا از مرزهای واقعیت و قانون طبیعت و قانون بشر فراتر می‌گذارد. قانون طبیعت می‌گوید اینجا میدان مین است، پا در آن نگذار.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

جنگ، جهان قهرمان‌ها و اسطوره‌هاست. جهان اسطوره پا از مرزهای واقعیت و قانون طبیعت و قانون بشر فراتر می‌گذارد. قانون طبیعت می‌گوید اینجا میدان مین است، پا در آن نگذار.

اما قهرمان می‌رود. اسطوره‌وار گام برمی‌دارد. قانون بشر کشتن را ممنوع می‌کند. در جنگ اما کشتن وظیفه‌ای است بر‌ عهده رزم‌آوران. بکش تا می‌توانی. جنگ قانون دارد، اما قانون نمی‌شناسد. جنگ تابع زور است. تابع قدرت است. قانون زنجیر به دست‌و‌پای قدرت می‌بندد. اسطوره این زنجیر را پاره می‌کند. رزم‌آور هرچه بیشتر از قانون طبیعت و قانون بشر سبقت بگیرد، بیشتر به جهان اسطوره نزدیک می‌شود. به‌ویژه وقتی که سرزمین به ناحق و نامشروع مورد تجاوز قرار گرفته، انگیزه و زمینه برای تولد اسطوره بیشتر است. مادر وطن را نمی‌توان به دست متجاوز سپرد.

تجربه هشت سال دفاع در برابر تجاوز عراق به ایران چه اسطوره‌ها که نیافرید. بعضی را می‌شناسیم و بعضی را نه. کسانی که اگر در جنگ به قانون طبیعت و قانون بشر عمل کرده بودند، چه‌بسا امروز ایرانی کوچک‌شده داشتیم. قدرت این اسطوره‌ها چنان شد که پس از جنگ هم جهان اسطوره باقی ماند. زندگی ما در جهان اسطوره ادامه یافت، نه واقعیت.

آن کس که پا در جهان اسطوره گذاشت، در هاله‌ای شبه‌قدسی قرار می‌گیرد که دیگر چون‌و‌چرایی با او نمی‌توان کرد. نمی‌توان او را مؤاخذه کرد یا از کاستی‌هایش گفت که اصلا اسطوره کاستی ندارد. اسطوره همان است که «هرچه آن خسرو کند، شیرین بود».

کسی که به جهان اسطوره خو کرد، مهم‌ترین قاعده این جهان در وجود او ملکه می‌شود. اسطوره قانون نمی‌شناسد. با شکستن مرزهای قانون طبیعت و قانون بشر به آنچه لازم می‌بیند، می‌اندیشد و پیش می‌رود. اما جهان اسطوره، فقط در جنگ معنا می‌یابد. در جنگ اگر کشتن و کشته‌شدن فضیلت است، بیرون از جنگ، کشتن و کشته‌شدن، رذیلتی است که نباید رخ دهد و شایسته کیفر است. در جنگ خیلی از چیزها حساب و کتاب مالی ندارد، در بیرون از جنگ اما اگر حساب و کتاب‌ها بر هم بخورد، می‌شود حیف‌ومیل اموال و این‌جور چیزها. در جنگ برای حمله یا دفاع به ضرورت باید آماده مرگ خیلی از هم‌رزمان بود، در صلح اما جان آدم‌ها را نمی‌توان با دست‌و‌دلبازی به بازی گرفت. زبان جنگ و طبعا زبان اسطوره زبان گلوله است و تیغ و خنجر و خون. از جنگ که بیرون آمدیم، این زبان را دیگر کسی نمی‌فهمد و چنین زبانی دیگر به کار نمی‌آید.

وقتی جنگ است، باید با توسعه فرهنگ رزم و تحسین و تمجید اسطوره‌ها نیروی دفاع را بارور کرد و قدرت بخشید. آنها عناصر معنابخشی می‌شوند که تاریخ ملتی را سرشار از غرور و افتخار می‌کنند. اما منطق اسطوره وقتی به جهان واقعیت منتقل می‌شود، با آن ناسازگار است و نمی‌تواند نیرویی خلق کند. جهان واقعیت را نمی‌توان با بیرون‌رفتن از دایره قانون طبیعت و قانون بشر شناخت، تحلیل کرد و سامان داد. اسطوره منبع الهام است اما واقعیت را نمی‌تواند ببیند و بفهمد. اسطوره رؤیا می‌سازد، اما واقعیت نه. در جهان واقعی بیرون از جنگ زبان اسطوره اصلا فهم نمی‌شود. مواجهه با جهان واقعیت با منطق اسطوره هم واقعیت را ویران می‌کند، هم اسطوره را از اسطورگی ساقط می‌سازد و چه‌بسا آن را اصلا به ضد قهرمان بدل کند. زندگی به نام اسطوره گاه می‌تواند برای کسانی مایه آب و نان هم باشد. آنها می‌خواهند اسطوره را در جهان واقعیت همچنان نگاه دارند تا به نام او بتوانند هر قانونی را منکر شوند و کار خود را پیش ببرند.

اسطوره، حتی بی‌آنکه خود بخواهد، به ابزار کسب‌وکار در جهان واقعیت بدل می‌شود. در چنین شرایطی چه‌بسا که اسطوره و واقعیت با هم به نزاع برخیزند. واقعیت زبان اسطوره را نمی‌شناسد و اسطوره زبان واقعیت را. تلاش برای فهماندن زبان یکدیگر، به ستیز اسطوره و واقعیت می‌انجامد. ایران ما میرات‌دار فرهنگی غنی و آکنده از انواع اسطوره‌هاست که از عصر باستان آغاز می‌شود، در دوره اسلامی فربه می‌شود و تا ادوار اخیر مانند دفاع در برابر دشمن متجاوز ادامه می‌یابد. اما اسطوره نباید ما را از آنچه واقعیت است، دور کند.

نیروی اسطوره‌های قدیم و جدید در جای خود کار خود را کرده‌اند. اما اینک ما پای بر زمین سفت واقعیت داریم. در منطق واقعیت از نیروی اسطوره خبری نیست. جانشین آن نیروی ملت است. ملتی که بی‌تبعیض بتواند اراده خود را به نمایش بگذارد. در امنیت و آزادی حرفش را بزند. ملتی که نگهبان خود باشد.

در جهان واقعیت جز ملت نیروی نجات‌بخشی نیست. در این روزهای دشوار و پس از آن بگذاریم ملت، ملت باشد.

 

آخرین اخبار سرمقاله را از طریق این لینک پیگیری کنید.