دولت وفاق یا تعلیق
آشفتهبازار سیاست داخلی ایران همچنان ادامه دارد و مردم به دولت و کارگزاران آن اعتنایی ندارند. چه آن کس که استعفا میدهد و میرود و میپندارد کاری قهرمانانه انجام داده است و چه آن کس که رقیبی علیهاش دسیسه کرده و سرنگونش میکند و خود جای او مینشیند.
آشفتهبازار سیاست داخلی ایران همچنان ادامه دارد و مردم به دولت و کارگزاران آن اعتنایی ندارند. چه آن کس که استعفا میدهد و میرود و میپندارد کاری قهرمانانه انجام داده است و چه آن کس که رقیبی علیهاش دسیسه کرده و سرنگونش میکند و خود جای او مینشیند. کارگزاران هیچ دولتی تا این اندازه دسیسهگر نبودهاند. عامدانه از تعبیر توطئه استفاده نکردم؛ چراکه توطئه مرتبهای فراتر از دسیسه است. در توطئه نوعی مخالفت فکری با رقیب و از میدان به در بردن او وجود دارد که اوجش را میتوان در دولت هاشمیرفسنجانی دید. در دولت وفاق توطئه جایش را به دسیسه داده است.
تعبیری که بیشتر بر مبنای خصومت شخصی و امتیازگیریهای منفعتطلبانه رخ میدهد. به جرئت میتوان گفت در دولت وفاق، خاصه در میان مدیران میانی آن که با مردم در تماس هستند، ثبات جدی و برنامهریزی اساسی برای حلوفصل مشکلات مردم وجود ندارد. مدیران میانی بیش از هر چیز مترصد حفظ جایگاه و میز کارشان هستند و اگر در سیستمهای دولتی تجربه کار داشته باشید، میدانید این صیانت از جایگاه و منفعت چه انرژی فراوانی میطلبد و به چه فسادی دامن میزند. در نگاه اول شاید این رقابتها معارضهآمیز و زدوخورد بر سر منافع چیز مهمی به نظر نرسد و توجیهپذیر باشد که این ویژگی سیستم کارمندی و از تبعات ناخواسته این شغل است؛ اما اینگونه نیست، این وضعیت بیانگر بیدولتی است و نشانگر آن است که هیچ اتوریته جدی بر سازوکار دولت حاکم نیست. هر دولتی که درونی بیثبات و متشنج داشته باشد، قطعا نمیتواند به شیوه اساسی کارها را پیش ببرد. پیش از این دولتها در حل مسائل کلان سردرگم و به بیعملی در تصمیمگیری دچار بودند. این امر به دلیل دخالتهای نهادهای غیردولتی به وجود آمده بود.
همین شرایط باعث میشد وزیران و مدیران میانی دولت در همبستگی نانوشتهای برای ارتقای عملکرد دولت تا حدودی هماهنگ و یکصدا باشند. در پس این همبستگی، به غیر از منافع، راهبردی مشترک نیز وجود داشت که وزرا و مدیران میانی تلاش میکردند آن را در هر شرایطی راهبردی کنند. این همبستگی به انسجام دولت میانجامید و برای مردم اهمیت داشت چه کسی بر سر کار است و چه کسی استعفا داده یا برکنار شده است؛ چون بود و نبود افراد از اهمیتی تاکتیکی برخوردار بود. اما در دولت وفاق با حضور چهرههای ناهمسو و گاه متضاد در پیکرهای فاقد از اتوریته تنش و هرجومرجی بیسابقه به چشم میخورد.
دولت وفاق این نکته را عیان کرد که وفاق در کشور مستلزم چهرهای مقتدر است. چهرهای کاریزماتیک با سابقه طولانی در پستهای مدیریتی. چهرهای که جای خالی آن در کشور محسوس است. در غیاب و نبود این چهرهها استراتژی ایجاد دولت وفاق چندان عملی به نظر نمیرسد، شواهد امر هم این را نشان میدهد، دولت پزشکیان باید هرچه زودتر برای ایجاد همبستگی و همصدایی قدمهای اساسی بردارد. آنچه این دولت با آن روبهرو است، شیوهای نشئتگرفته از هرَم بالای دولت است که کسی هیچ مسئولیتی را بر عهده نمیگیرد. برای همین، کسی هم پاسخگو نیست و این استراتژی وزرا و مدیران میانی دولت است. گویی همه به انتظار معجزهای نشستهاند تا بدون مسئولیت آنان، گره کارها گشوده شود. از اینرو است که دولت همواره در تعلیق است. خوشاقبالی این دولت در این است که مردم نیز در تعلیق به سر میبرند. بر مردم رواست که اینگونه باشند؛ اما برای دستگاه اجرائی کشور این وضعیت نهتنها پذیرفتنی نیست، بلکه بهتآور است.
در همین وضعیت تعلیق است که دسیسهگرها به کار میافتند؛ چراکه استراتژی بلندمدتی وجود ندارد و هر مدیری در فرصت کوتاه بهدستآمده، تلاش میکند بار خود را ببندد و طرفه آنکه مردم نیز از این امر آگاه هستند و به آن بیاعتنا. و این بیاعتنایی مردم چیز غریبی است و معنایی جز این ندارد که دست از این آدمها شستهاند و به آنان به چشم بیمارانی نگاه میکنند که بهزودی از میان خواهند رفت. آنچه در این شرایط میتوان انجام داد، این است که یک نفر باور داشته باشد در وضعیت تعلیق هم میتوان استراتژی و برنامه داشت و در برابر مردم احساس مسئولیت کرد و باور داشت که کشور را حتی در شرایط ناامیدی میتوان پیش برد. این منجی، کسی نیست جز کسی که شهامت داشته باشد در هر کجا و در هر مقامی که هست، کاری را بکند که به نفع مردم و این کشور باشد. در این زمان، این کار فقط با این تعبیر ژیل دولوز عملی است که «مسئولبودن مهم نیست، مسئولیت در برابر مردم مهم است». مسئولبودن یعنی انجام وظیفه، همان کاری که نیمبند و کجدار و مریز همه دارند انجام میدهند. مسئولبودن در برابر مردم یعنی مسئول رفتار و کار خود بودن. یعنی احساس مسئولیتکردن در برابر مردمی که آنان به هر دلیلی بیاعتماد شدهاند. مسئولیت هر دولتی در شرایط کنونی وفاق دولتی نیست، بلکه بازگرداندن اعتماد به جامعه است؛ چیزی که حتی بارقهای از آن هم دیده نمیشود.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.