|

جنسیت و بی‌آرتی

با آغاز اردیبهشت‌ماه، محل استقرار آقایان و بانوان در اتوبوس‌های بی‌آر‌تی، تغییر کرده است؛ یعنی در این چینش جدید، آقایان در بخش جلوی اتوبوس و بانوان در بخش انتهایی آن مستقرند. در ابتدا صرفا جایگاه مردان و زنان جا‌به‌جا شده بود‌؛ اما این تغییر مکانی کافی نبود و به‌زودی صفحه آهنی جداکننده بخش آقایان از بانوان، به سمت بانوان عقب رفت و فضای عمومی قبلی‌ که در اختیار بانوان بود، تنگ‌تر شد.

جنسیت و بی‌آرتی

علی عرفانیان

 

با آغاز اردیبهشت‌ماه، محل استقرار آقایان و بانوان در اتوبوس‌های بی‌آر‌تی، تغییر کرده است؛ یعنی در این چینش جدید، آقایان در بخش جلوی اتوبوس و بانوان در بخش انتهایی آن مستقرند. در ابتدا صرفا جایگاه مردان و زنان جا‌به‌جا شده بود‌؛ اما این تغییر مکانی کافی نبود و به‌زودی صفحه آهنی جداکننده بخش آقایان از بانوان، به سمت بانوان عقب رفت و فضای عمومی قبلی‌ که در اختیار بانوان بود، تنگ‌تر شد. تعداد صندلی‌ها نیز یکی دیگر از تغییرات اعمال‌شده بود و تعداد آنها برای بانوان کاهش یافت. این واقعه در جریان امور روزمره جامعه حل شد و چه زنان و چه مردان‌، واکنشی به این اتفاق نداشتند و به تعبیری‌ پیام نهفته در این دستورالعمل، بدون اینکه رمزگشایی شود، دریافت شد و به عرصه عمل نشست. در نگاه اول و در مواجه‌شدن با چنین واقعه‌ای، کار آسان، پذیرفتن آن و چند روزی غرولند‌کردن و سپس طبیعی جلوه‌کردن آن است؛ اما هدف این نوشته، گذر از مواجهه روزمره و تلاش برای موشکافی انتقادی پیام بارگذاری‌شده در بافت این دستور‌العمل است.

مهدی علیزاده، مدیر‌عامل شرکت اتوبوس‌رانی تهران، درباره تغییر وضعیت محل قرارگیری زنان و مردان گفت: «به دلیل حضور گسترده موتورسیکلت‌ها و ماشین‌های شخصی در خطوط ویژه اتوبوس، ترمزهای ناگهانی راننده اتوبوس برای جلوگیری از برخورد با عابر یا این‌ وسایل گاهی اجتناب‌ناپذیر است و به دلیل وجود بخش خانم‌ها در جلوی خطوط بی‌آرتی بیشترین صدمات به آنها وارد می‌شود. در صدها خط متعلق به بخش خصوصی که مانند قدیم‌الایام آقایان در جلو و خانم‌ها در بخش انتهایی اتوبوس حضور دارند، کمتر شاهد آسیب‌دیدگی آقایان بوده‌ایم و این براساس رصد آماری دو‌ساله است». مُدعای این استدلال این‌ است که جا‌به‌جایی انجام‌شده، در خدمت بانوان بوده و برای دورکردن‌شان از صدمات ناشی از ترمزهای ناگهانی راننده اتوبوس است. در این مرحله که استدلال این دستورالعمل روشن شد، در سه ایستگاه فکری متفاوت به واکاوی آن می‌پردازم.

ایستگاه اول: کارکرد جابه‌جایی

اولین سؤالی که ذهن را درگیر خود می‌کند، این است که چرا باید این جا‌به‌جایی اتفاق بیفتد و اساسا کاربرد این تصمیم چیست؟ مدعا این بود که کارکرد این تصمیم حفظ سلامت بانوان است که اگر اجازه دهید در ایستگاه بعدی تحلیلم به آن می‌پردازم. در اینجا می‌خواهم تا حدی از دوگانه آقایان/خانم‌ها، پا را فراتر گذاشته و به کودکانی بپردازم که مخاطبان این وسایل نقلیه‌اند؛ در این اتوبوس‌ها جایی برای کودکان تعبیه نشده و طبعا‌ کودکان یا باید در بخش مردان حضور داشته باشند یا در بخش زنان. آنچه از مشاهدات روزانه مشخص است، این ا‌ست که کودکان اغلب به همراه مادران‌شان یا همراهان‌شان در بخش زنان حضور پیدا می‌کنند و کمتر کودکان را در بخش مردان می‌توان دید. کوچک‌کردن فضا و کم‌کردن تعداد صندلی اختصاص‌یافته به بخش بانوان که عملا کودکان را نیز در حوزه خود جا داده‌اند، به بهانه تغییر محل استقرار زنان، جز واردآوردن فشار بیشتر به این دو قشر- در کنار سختی تحمل تکان‌های ناشی از گاز و ترمزهای گاه و بی‌گاه- کارکردی ندارد.

ایستگاه دوم: سلامت زن یا هویت او؟

پیش‌تر آنچه در پاسخ به چرایی این جابه‌جایی اعلام شد، مخاطرات ناشی از حضور موتورسیکلت‌ها و ماشین‌های شخصی در خطوط ویژه و ترمزهای ناگهانی اتوبوس و در نتیجه صدمه‌دیدن بانوان بود. اگر کمی روی این پاسخ دقیق شویم، بدیهی می‌نماید که خطر ترمز‌های ناگهانی اتوبوس برای اجتناب از تصادف، فارغ و مستقل از جنسیت مسافران حاضر در بخش جلوی اتوبوس است؛ یعنی اگر تصادفی شود، چه مردان در بخش جلویی باشند، چه زنان، در هر صورت آسیبی به آنها وارد می‌شود. پس باید دلیل دیگری برای این جابه‌جایی وجود داشته باشد.

در بخش دیگر مصاحبه مدیر‌عامل اتوبوس‌رانی آمده که با رصدی دو‌ساله متوجه آن شده‌اند که مردان در بخش جلوی اتوبوس آسیب کمتری در مقایسه با زنان دیده‌اند! خود این ادعا جای پرسش دارد که با چه داده آماری و با چه روشی این نتیجه به دست آمده؛ اما محل تمرکز را باید در جای دیگری گذاشت؛ تنها برداشتی که از این مصاحبه باقی می‌ماند و درون‌مایه اصلی آن‌ است، ضعف زنان است؛ مقصود این دستورالعمل آن‌ است که زنان ضعیف‌اند و مردان از استقامت بیشتری برخوردارند. باید آنها را به عقب راند و مردان را سپر آنان کرد. با این منطق، عقب‌رفتن زنان یعنی حفظ سلامت آنان، آن‌هم از طریق مردان!

در واقع این تصمیم می‌تواند از منظری نمود ضعیف جلوه‌دادن زنان و در نتیجه نیاز آنان برای مراقبت‌شدن باشد و این یعنی زنان نیاز به چتر حمایتی قیم‌وارانه مردان دارند. گسیختگی این منطق در آنجاست که عوامل بیرونی مانند موتورسیکلت‌ها و ماشین‌های شخصی در خطوط ویژه ثابت فرض می‌شوند و اصلاح‌ناپذیر؛ در این شیوه مواجهه با مسئله، به جای اصلاح ساختار، زنان را ذاتا ضعیف‌گرفتن و مردان را جایگزین‌کردن با آنان، راه‌حل است. البته ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود و فضای در اختیار زنان نیز کمتر می‌شود که البته باید پاسخی متناسب با آن پیدا کرد که در بخش بعدی می‌توان به آن پرداخت.

ایستگاه سوم: آبادی میهن در گرو مرد

حالا که دلیل خود جابه‌جایی روشن شد، نیاز است تا دلیل کاهش فضای بانوان در بخش انتهایی اتوبوس و کم‌کردن تعداد صندلی‌ها را نیز تبیین کرد. البته برای این کم‌کردن فضا، پاسخی داده نشده و نیاز است تا از خلال منطق مردسالار ایستگاه فکری قبلی، دلیل آن را روشن کرد. آنچه به نظر می‌رسد در منطق این تصمیم نهفته باشد، شکلی از بازگشت به تقسیم کار سنتی بر مبنای جنسیت است؛ یعنی مردان از ارجحیت بیشتری برای حضور در جامعه و کار‌کردن برخوردارند؛ بنابرین حضور زنان در جامعه توجیه کمتری دارد. با این منطق زنان بیشتر زمان‌شان را در خانه‌ها می‌گذرانند؛ بنابراین به فضای کمتری در وسایل نقلیه نیاز  خواهند داشت.

این موضوع از همان منطقی تغذیه می‌کند که طبق آن این مرد است که قیم‌ آبادی میهن است؛ به بیان دیگر، این منطق همچنان که مردان را مسئول ترقی میهن قرار می‌دهد، زنان را نیازمند مردان می‌کند. خالی از لطف نیست که به وجه استعماری شعار «آبادی» در کنار مجری آن یعنی مردان و در فضای میهن، بپردازیم. اساسا استعمار از لحاظ لغوی به شکلی از آباد‌کردن ارجاع می‌دهد؛ اما با نگاهی به تاریخچه استعمار، می‌بینیم که این موضوع با فریب همراه بوده؛ در واقع عده‌ای با فریب‌دادن عده‌ای دیگر به بهانه آبادکردن زندگی‌شان، پا را از حریم خود فراتر می‌گذارند و بر آنها سلطه‌ می‌کنند. آن افراد با ترفند از منابع دیگری تغذیه می‌کنند و برای اعمال‌شان توجیه منطقی خودشان را نیز دارند: به زودی آباد خواهید شد. در واقع مسئله جابه‌جایی زنان در اتوبوس نیز با همین منطق توضیح داده می‌شود. مردان پا را از حریم خود فراتر گذاشته و حریم زنان را مال خود می‌کنند تا با فراغ بال بیشتر بتوانند میهن را آباد کنند. پس طبیعی می‌نماید که کسی از مردان به این واقعه معترض نباشد؛ آنان در مأموریت والای خود در اعتلا‌بخشیدن به زن و کودک و میهن، فضای بیشتری کسب کرده‌اند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها