|

گزارش «شرق» از ابهامات مفقودشدن یک کوهنورد از دی‌ماه سال قبل

یک مفقودی پرابهام

«ما از بیمارستان و بهزیستی، تا همه دره‌های جایی را که برای کوه‌نوردی رفته بودند، ساعت‌ها گشتیم؛ اما هیچ‌چیز پیدا نکردیم. درست یا غلط تصور و تحلیل بعضى از بستگان و نزدیکان این است که ایشان به اشتباه بازداشت شده‌اند. تنها خواسته ما از نهادهاى مسئول این است که قاطعا اعلام کنند که ایشان بازداشت هستند یا نه...».

یک مفقودی پرابهام
نسترن فرخه خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

نسترن فرخه: «ما از بیمارستان و بهزیستی، تا همه دره‌های جایی را که برای کوه‌نوردی رفته بودند، ساعت‌ها گشتیم؛ اما هیچ‌چیز پیدا نکردیم. درست یا غلط تصور و تحلیل بعضى از بستگان و نزدیکان این است که ایشان به اشتباه بازداشت شده‌اند. تنها خواسته ما از نهادهاى مسئول این است که قاطعا اعلام کنند که ایشان بازداشت هستند یا نه...».

پدر خانواده پنجشنبه، هشتم دی ماه به قصد کوه‌نوردی از روستای هلوکله تنکابن به کوهستان چالکه، از خانه بیرون می‌زند، اهالی خانه تا ظهر منتظر می‌مانند؛ اما هرچه ساعت از دو بعد‌ازظهر جلوتر می‌رود، نگرانی آنها هم قوت می‌گیرد. حالا بعد از شش ماه انتظار هنوز اهالی خانه در همان ظهر پنجشنبه مانده‌اند که قرار بود مهدی طهرانی با لباس‌های کوه‌نوردی به خانه برگردد و همه دور یک میز ناهاری صرف کنند. سیدمهدی سیدرضا طهرانی که همه او را سیدمهدی طهرانی صدا می‌زنند، حدود 20 سالی می‌شود که به شکل تخصصی پاراگلایدر و کوه‌نوردی انجام می‌داده، طبق آنچه خانواده در گفت‌وگو با «شرق» به آن اشاره کردند، ایشان به دلیل حرفه خود به‌خوبی طول و عرض جغرافیایی مناطق را محاسبه می‌کرده و برای همین مفقودشدنش در کوه برای همه توجیه‌ناپذیر است. همچنین با وجود جست‌وجوهای مکرر در این چند ماه همچنان نتیجه‌ای حاصل نشده است. تنها موضوع تأمل‌برانگیز برای این خانواده، اتفاقاتی شبهه‌دار مانند نشانه‌هایی از رفت‌وآمد پنهانی به خانه پدر یا دسترسی اکانت ناشناسی به ایمیل ایشان در زمان مفقودی بوده که هنوز علتی برای آن پیدا نکرده‌اند؛ ولی امید دارند عاقبت خبری از پدر ورزشکارشان حاصل شود.

 

‌چطور از ماجرای مفقودشدن پدر مطلع شدید و این اتفاق دقیقا در چه ساعتی رخ داده؟

سیدمحمد‌حسین، پسر سیدمهدی طهرانی: پدرم پنجشنبه هشتم دی‌ماه به منطقه عسل محله مازندران رفته بود تا پیاده‌روی و کوه‌نوردی کند، این شکل تفریحات عادت همیشگی ایشان بود و معمولا بعد از چند ساعت هم به خانه برمی‌گشتند. این نکته را هم اضافه کنم که پدرم حدود 20 سال است که پاراگلایدر و کوه‌نوردی می‌کند؛ بنابراین با چی‌پی‌اس و مسیریابی آشنایی کامل دارد. آن روز هم تجهیزات به همراه داشته و تقریبا مسیر را هم می‌شناخته. بعد از این ماجرا مادرم صبح روز جمعه به من خبر داد که پنجشنبه برای پدر چنین اتفاقی افتاده. بعد از آن فکر می‌کنم تقریبا ما 20 روزی با تجهیزات کامل و چند روزی به همراه هلال احمر و تیم امداد و نجات، محیط‌بانی و کوه‌نوردی آن منطقه را گشتیم. یک ماه بعد هم برای گشت‌زنی در آن منطقه حاضر شدیم و کل دره‌های آن مناطق را گشتیم؛ ولی چیزی پیدا نکردیم. در ماجرای پدرم ما آگاهی، اطلاعات و اطلاعات سپاه را کامل در جریان قرار دادیم. در آن منطقه به شکل گسترده آگهی مفقودی پدر را پخش کردیم؛ ولی با همه این پیگیری‌ها هنوز از پدر خبری نیست.

‌در این مدت حدس و گمانی به شما کمک نکرد؟

سید‌محمد‌حسین: راستش تمام احساس ما این بوده که پدر گم شده یا اتفاقی برایش افتاده، بعد از این‌همه جست‌وجو که مطمئن شدیم پدر در آن منطقه نیست، پیگیر جست‌وجوهای اطلاعات و اطلاعات سپاه شدیم؛ حتی چون آنجا گرگ، پلنگ و خرس دارد، به این هم فکر کردیم که حیوانات به او حمله کرده باشند. برای همین به دنبال تکه لباس یا رد خونی گشتیم؛ اما هیچ‌چیز پیدا نکردیم. ما دو دوربین از فرمانداری و یک ویلای شخصی را چک کردیم که مسیر رفت پدر در آنها را داریم؛ اما از برگشت هیچ تصویری نداریم.

‌موانعی در جست‌وجو وجود داشت که کار تحقیق شما را دشوار کند؟

سید‌محمد‌حسین: فعلا همین را بگویم که بچه‌های هلال احمر با ما خیلی همکاری نکردند. بعد از چند روز گفتند جست‌وجو کنسل است و رفتند. بعد از آن، ما هر جست‌‌وجویی که کردیم، با کمک گروه‌های امداد و نجات کوهستان و باشگاه‌های کوه‌نوردی تهران بود. در این مدت چندین بار از هلی‌شات استفاده کردیم که هزینه تمام اینها با خودمان بود. فقط حدود صد میلیون برای هزینه‌های جانبی پرداخت کردیم.

‌شما از روز قبل این اتفاق با ایشان بودید، آیا در جریان برنامه پنجشنبه آقای طهرانی بودید و دقیقا بعد از بی‌خبری از ایشان چه کار کردید؟

حمید طهرانی داماد مهدی طهرانی: ببینید کلیت ماجرا به این شکل است که ما به همراه خانواده روز چهارشنبه به ویلای آقا مهدی رسیدیم و قرار بود ناهار فردای آن همه با هم باشیم. آقا مهدی می‌خواست به کوه برود و خودش گفت منطقه‌ای در قله چالک پیدا کرده و می‌خواهد به آنجا برود، صبح که بیدار شدیم آقا مهدی طبق برنامه رفته بود. قرار بود تا ساعت دو برگردند و ناهار را با هم بخوریم؛ اما کم‌کم نگرانی ما بالا گرفت. ساعت پنچ به اتفاق خانواده به سمت مسیرهایی که روز قبل گفته بودند رفتیم؛ ولی هیچ اثری از ایشان پیدا نکردیم. همان روز کلانتری منطقه را باخبر کردیم و از طریق کلانتری به هلال‌ احمر اطلاع داده شد. با سرتیم عملیاتی که قرار بود فردای آن روز کار جست‌وجو را شروع کند، صحبت کردیم و تمام مشخصات آقا مهدی را دادیم. قرار بود فردای آن روز برای جست‌وجو از پنج صبح حرکت کنیم که من از ساعت چهار صبح منتظر بودم و در آخر، ساعت هفت صبح با تیمی پنج‌نفره که تخصص‌شان هم حضور در چنین مسیرهای نبود، راهی منطقه شدیم. این گروه بچه‌های امدادی جاده بودند و برای همین خیلی از آنها حتی نمی‌توانستند شیب‌های خیلی ساده را هم بالا بیایند. این را من که نیمی از عمرم را در حوزه کوه‌نوردی، دیوارنوردی و سنگ‌نوردی گذرانده‌ام و به‌راحتی قدرت‌بندی را آنالیز کردم، متوجه شدم.

‌به‌این‌ترتیب، در زمان جست‌وجو متوجه سرنخی شدید؟

حمید طهرانی: ببینید اطلاعات دقیقی که داریم، همین است که آقا مهدی هفت صبح پنجشنبه از خانه بیرون زده و ساعت هشت از زیر دوربین روستا حرکت کرده. ساعت 8:35 هم از اول یک مسیر پیمایش عبور کرده. ایشان تقریبا 20 دقیقه باید می‌رفته تا به اولین پاکوبی که کوه‌نوردی از آنجا شروع می‌شده، برسد. در کل ساعت 9 صبح استارت کوه‌نوردی و ساعت 11:4 پایان کوه‌نوردی‌شان بوده؛ چون طبق عادت طول و عرض جغرافیایی جایی را که بودند، برای همسرشان فرستاده بودند. این ماجرا برای ما چند معنی داشته، یکی اینکه من حالم خوب است و اینکه کارم تمام شده و می‌خواهم برگردم که از آن به بعد دیگر خبری از ایشان نشد. فردای آن روز ما بالای نقطه‌ای که ایشان رفته بود، ایستادیم که در ارتفاع هزارو 500 متری است و روستا در ارتفاع هزارمتری قرار دارد و از نظر عقلی در دو ساعت می‌توانستند به آنجا برسند. ما از مسیر نرمال به شعاع 400 متری که مختصاتش را فرستاده بودند، رفتیم، دیدیم سه، چهار کلبه آنجا وجود دارد که می‌توانسته مواد گرمایشی و خوراکی نگهداری کند و فردا هم برگردد؛ اما هیچ ردپایی جز ردپای حیوانات در آن منطقه نبود. از مختصاتی که ایشان فرستاده بود، کمی جلو رفتیم و ردپای ایشان را دیدیم. از 50 تا 10 متر پایین‌تر که برف یک سانتی‌متری شروع می‌شد و کم‌کم دامنه کوه را گرفته بود، ردپای آمدن و برگشتن ایشان به سمت پایین را دیدیم؛ اما کمی جلوتر ردپای گرازها باعث شد دیگر نتوانیم ردپا را تعقیب کنیم.

‌جست‌وجوهای بعدی هم نتیجه‌ای نداشت؟ مثلا از ردیابی تلفن همراه یا ردیابی تجهیزات دیگر که همراهشان بود.

حمید طهرانی: ما بیش از شش هزار ساعت در آن منطقه جست‌وجو انجام دادیم، به گفته مسئولان بی‌سابقه‌ترین جست‌وجو در شهرستان تنکابن را انجام دادیم. هلال‌احمر با هزار زحمت در مجموع شش روز آنجا حضور داشت که خروجی آن دو روز هم مؤثر نبود. حتی گاهی باید مواظب بعضی از آن نیروها بودیم تا اتفاقی برایشان نیفتد. اما بچه‌های کوهنورد و دیوارنورد که از طریق خودمان و دوستانمان برای کمک آمدند، واقعا در صحنه بودند.

آقا مهدی با تجهیزات کامل رفته بود، برای ما سؤال است با وجود اینکه تمام آن منطقه آنتن‌دهی دارد اما چرا موبایل ایشان با دو سیمکارت آنتن نداشته؟ طبق چیزی که مخابرات به ما گفت ساعت 12:47 یعنی یک ساعت و 43 دقیقه بعد از پیامکی که به همسرش داده تلفن از تمام سیگنال‌ها محو شده است. مثلا در حالت ایرپلین قرار گرفته یا در قالب آلومینیومی یا گاوصندقی که دیگر سیگنال نگرفته. ما خیلی اقدام کردیم و در این مدت خیلی وقت کشته شد تا سیستم‌هایی که می‌توانستند در حوزه امنیتی به ما کمک کنند. در صورتی که چنین کارهایی یک زمان طلایی دارد و اگر از آن بگذرد بی‌فایده است. با وجود اینکه تلفن ایشان نو بود و پاوربانک هم همراهش بود اما یک تلفن مگر چقدر شارژش می‌ماند؟ ما در همان زمان محدود باید ردیابی را انجام می‌دادیم.

‌برای ردیابی گوشی چه ارگان و سیستمی به شما کمک کرد؟

حمید طهرانی: در رابطه با ردزنی گوشی همراه از هیچ نهادی به ما کمک نکردند. حتی هلال‌احمر یک پرواز با هلی‌کوپتر هم انجام نداد و ما مجبور شدیم از دوستان خودمان کمک بگیریم که نزدیک 10 ساعت پرواز پاراموتور و پاراگلایدر داشتیم تا بچه‌ها بتوانند یک نقطه رنگی ببینند. نزدیک 20 ساعت پرواز هلی‌شات انجام دادیم که خروجی همه آنها صفر بود. همان روزها بارش برفی پیش آمد و تمام منطقه زیر پوشش برف رفت و کار سخت‌تر شد. تقریبا 15 روز از این اتفاق گذشته بود و ما نامه‌نگاری‌های نقطه‌زنی با تلفن همراه خاموش را انجام داده بودیم. تمام مسئولان تنکابن که به این پرونده مرتبط بودند، می‌گفتند اصلا نقطه‌زنی با موبایل خاموش نداریم که بعد از دوندگی بسیار متوجه شدند چنین امکانی وجود دارد اما دیگر به ما اطلاعاتی ندادند که نتیجه بررسی‌هایشان به کجا رسید. یکی از مسئولان یک بار گفت ما فکر می‌کنیم ایشان زنده هستند و به ترکیه رفته‌اند، بعد از آن ما هرچه پیگیری کردیم، گفتند ما فقط فرض کرده بودیم.

‌خود شما احتمال چنین اتفاقی را می‌دهید؟

سید‌محمد‌حسین: نه اصلا، چون پول‌های ایشان و حساب بانکی اصلا دست نخورده و حتی پول خاصی هم همراهشان نبردند، پدر بدهی مالی خاصی نداشتند که بخواهد مثلا بابت آن فرار کنند. اصلا شکایت یا تهدیدی هم در کار نبوده که ما بخواهیم به آنها این ماجرا را مرتبط کنیم. ایشان کاملا یک انسان قابل اعتماد و اجتماعی بودند.

‌پس رفتن ایشان آن‌هم به خواست خودشان برای شما دور از ذهن است.

حمید طهرانی: سیستم ایشان الان باز است و ما دیدیم برای رفتن به این قله نزدیک 15 تا 20 سرچ انجام داده‌اند و دو ترک را برای مسیریابی دانلود کرده‌اند. زمانی که از زیر دوربین روستا می‌گذشته دیدیم یکی از همان ترک‌های مسیریابی را باز کرده‌اند و کاملا براساس جهت و جغرافیا پیش رفته‌اند. سؤالات بسیاری برای ما پیش آمد که مثلا اگر نیاز به کمک داشتند، چرا درخواست کمک نکردند؟ یعنی حتی اگر تلفن ایشان آنتن داشت و ما تماس می‌گرفتیم ولی ایشان جواب هم نمی‌داد باز ما می‌توانستیم ردیابی کنیم. هر تیمی که آنجا را گشتند، به ما گفتند ماجرا مشکوک است. بیش از 300 نفر در زمان‌های مختلف آنجا گشت‌زنی انجام دادند. ما در این مدت هیچ‌چیز پیدا نکردیم که این از نظر ما خیلی مشکوک است.

‌از ارگان‌های دیگر هم پیگیری کردید؟

سید‌محمد‌حسین: من بهزیستی و بیمارستان‌های همان منطقه را رفتم، فقط تیمارستان و سردخانه را نرفتم که برای سردخانه باید مجوز آگاهی داشته باشیم. سازمان زندان‌ها هم پیگیری کردیم اما به ما گفتند چنین اسمی وجود ندارد. خلاصه نتیجه تمام پیگیری‌های ما به هیچ‌جا نرسید و این ماجرای برای ما بسیار عجیب است.

‌در چنین پرونده‌ای که سراسر ابهام دارد، آیا در طول جست‌وجوهایی که انجام دادید، اتفاقی تأمل‌برانگیز یا مشکوک پیش نیامد که بتوانید ارتباطی بین آن و مفقودی پدر پیدا کنید؟

حمید تهرانی: یک ماه بعد از مفقودشدن آقا مهدی، از طریق یک گوشی آیفون ایمیل ایشان را باز می‌کنند، این برای ما خیلی مشکوک است و ما این را به آگاهی هم اطلاع دادیم. چند بار تا الان احساس کردیم وقتی به خانه می‌رویم، قبل از ما کسی آنجا بوده، چون ایشان کلید داشته و اگر خودشان یا شخص دیگر بخواهد به خانه بیاید به‌راحتی می‌تواند. در‌صورتی‌که بعد از این اتفاق هم همسر آقا مهدی به خانه برنگشتند و در مازندران ماندند.

یک بار در همان 15 روز اول مفقود‌شدن ایشان در تهران جلسه‌ای در منزل آقا مهدی گذاشتیم، همان زمان برف شدیدی در تهران آمده بود و هنگامی که درِ خانه را باز کردیم، شوره برف روی سرامیک در ورودی ریخته بود. تقریبا یک ماه پیش هم که به منزلشان رفتیم دیدیم چراغ‌های پذیرایی روشن است و هالوژن هم افتاده. بار دیگر از ساختمان 24 واحد فقط فیوز خانه آقا مهدی پریده بوده. همه این مسائل از نظر ما مشکوک است. حتی یک ماه بعد از مفقودی زمانی که خواستیم دوربین یکی از ویلاهای شخصی را چک کنیم به ما گفتند همان روزهای اول بچه‌های هلال احمر آمدند و این فیلم‌ها را نگاه کردند و چیزی پیدا نکردند. بعد ما با هرکدام از مسئولان مربوطه تماس گرفتیم همه گفتند ما چنین دستوری به کسی ندادیم و از نیروهای ما کسی نبوده که دوربین را چک کند. ما واقعا نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده و هیچ سرنخی هم پیدا نمی‌کنیم.

‌ایشان فعالیت سیاسی نداشتند؟

سید‌محمد‌حسین: ایشان فعالیت خاصی نداشتند، تا جایی که ما می‌دانیم پدر با کسی مشکلی نداشت، ایشان قاری قرآن بوده و همیشه در هیئت شهرک غرب برو‌بیا داشته و همه ایشان را می‌شناسند. در زمان جنگ هم جزء نیروهای فعال بودند، پدر راننده توپ بودند. یعنی از این جهات فعالیت خاصی نداشتند...

‌احتمال چیزی شبیه به مرگ خودخواسته در رفتار ایشان دیده بودید؟ 

حمید طهرانی: نه اصلا، ایشان جانشان به جان نوه‌هایشان بسته بود. اهل  بگو بخند بودند، با همه سریع دوست می‌شدند، اصلا تصور خودکشی یا چیزی شبیه به این را برایشان نمی‌کنیم. پدر افسردگی یا چیزی شبیه به این نداشتند، کاملا از نظر روانی سالم بودند. سه روز در هفته ورزشگاه کشوری آمادگی جسمانی می‌رفتند. یک روز در هفته پرواز و یک روز هم کوهنوردی می‌رفتند. انسان پر انرژی و با‌روحیه‌ای بودند.

‌در‌حال‌حاضر چه نهادی همراه شما‌ست و از نهاد یا گروه‌های مربوطه چه درخواستی دارید؟

سید‌محمد‌حسین: الان دیگر هیچ نهادی همراه ما نیست و تنها هستیم. البته بچه‌های کوهنورد باز هم همراه ما هستند و کماکان با افرادی بیش از 200 نفر که هزینه‌ها و خطرات خودش را دارد، جست‌وجو می‌کنیم‌ اما راستش ما دیگر بعید می‌دانیم اثری در آن منطقه پیدا کنیم ولی همچنان امید داریم که ردپایی از پدر پیدا خواهیم کرد. درست یا غلط تصور و تحلیل بعضى از بستگان و نزدیکان این است که ایشان به اشتباه بازداشت شده‌اند، خصوصا که مقارن با اوج ایام التهابات و ناآرامی‌هاى اجتماعى بود و تنها خواسته ما از نهادهاى متنوع و مسئول این است که قاطعانه اعلام کنند که ایشان بازداشت هستند یا نه، تا به شایعات و بیم و امیدهاى خانواده خصوصا همسر چشم‌انتظار ایشان در این زمینه پایان داده شود. متأسفانه با وجود مراجعات مکرر هیچ‌گاه جواب قاطع و مورد‌استناد منفى در این زمینه نگرفتیم.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها