|

بازآفرینی جامعه با «هم‌آفرینی حکیمانه»

در دیدگاه فلاسفه و نظریه‌پردازان علوم سیاسی و اجتماعی از افلاطون و ارسطو گرفته تا اندیشمندان امروز، تفکر غالب این بوده و هست که در حکمرانی، زمامداری، حاکمیت و حکومت دو گروه وجود دارند؛ گروهی اقلیت که حاکم، فرماندار، زمامدار و دستوردهنده هستند و گروه اکثریت جامعه که زیردست، عنان خود را به دیگران سپرده و فرمانبر هستند. گروه اول حکومت‌داری می‌کند و گروه دوم از فرامین و دستورات تبعیت می‌کند.

حسین ساسانی-نظریه‌پرداز توسعه پایدار: در دیدگاه فلاسفه و نظریه‌پردازان علوم سیاسی و اجتماعی از افلاطون و ارسطو گرفته تا اندیشمندان امروز، تفکر غالب این بوده و هست که در حکمرانی، زمامداری، حاکمیت و حکومت دو گروه وجود دارند؛ گروهی اقلیت که حاکم، فرماندار، زمامدار و دستوردهنده هستند و گروه اکثریت جامعه که زیردست، عنان خود را به دیگران سپرده و فرمانبر هستند. گروه اول حکومت‌داری می‌کند و گروه دوم از فرامین و دستورات تبعیت می‌کند.

به باور من، این پارادایم که قرن‌ها در کشورهای مختلف حاکم بوده، در حال تغییر است و جای خود را به پارادایم جدید که بر پایه «هم‌آفرینی» استوار است، می‌دهد. در پارادایم جدید، حکومت‌داری با حضور همه افراد جامعه و با مشارکت همدلانه و اشتیاق واقعی آنان شکل می‌گیرد و دست به آفرینش جامعه و ساختارهای آن می‌زنند و در ضمن، با همسویی و یکپارچگی به اجرای آنها همت می‌گمارند. در این رویکرد، همه مردم در دو نقش ظاهر می‌شوند. نقش دولتمرد و نقش شهروند. حاکم و محکومی هم وجود ندارد و همه مردم به علت داشتن توانایی راهبری، مهارت نوآوری و نوآفرینی، تفکر خلاق، تفکر سیستمی و با دارا‌بودن دانش و اطلاعات لازم که من نام همه اینها را «حکمت» می‌نامم، قادر هستند «حکیمانه» نقش آفرینندگی را برای کشورشان ایفا کنند؛ بنابراین اگر می‌خواهیم از بحران‌های پیش‌رو به سلامت عبور کنیم و آینده پرافتخار برای خودمان و نسل‌های بعدی رقم بزنیم، باید شرایط «هم‌آفرینی حکیمانه» را برای نسل امروز فراهم کنیم و برای ساختن آینده با آنان همراه شویم.

در دیدگاه من؛ «هم‌آفرینی حکیمانه» بر پایه میزان پایبندی عملی دولتمردان و مردم جامعه به باورهای انسانی، ارزش‌های محوری، اصول بنیادین اجتماعی و قوانین اساسی که با محوریت تعالی‌بخشیدن به انسان‌هاست، شکل می‌گیرد و تا زمانی که این ویژگی‌ها در لایه‌های درونی و باور دولتمردان و مردم یک جامعه نهادینه نشده باشد، نمی‌توان امیدوار شد که آن جامعه در راه گام‌برداشتن به سوی یک نظام «هم‌آفرینی‌حکیمانه» در حرکت است. «هم‌آفرینی‌حکیمانه» را زمانی می‌توان در یک جامعه مشاهده کرد که اصول و ارزش‌های بنیادین و قوانین اساسی مبنای تصمیم‌گیری و عملکرد دولتمردان و عموم مردم باشد.

از طرف دیگر، ارزش‌ها و اصول مد‌نظر در یک نظام «هم‌آفرینی‌حکیمانه»، فاکتورهای ذهنی هستند که اولا، دولتمردان جامعه را مقید می‌کند تا در چارچوب تعیین‌شده درخصوص امور جامعه تصمیم‌گیری و اقدام کنند و دوم اینکه، رفتار افراد یک جامعه را هدایت کرده و به چگونگی زندگی و ارتباط آنان با یکدیگر جهت می‌بخشد.

بنابراین «هم‌آفرینی حکیمانه» ارج‌نهادن به شأن و منزلت انسان‌ها و اولویت‌داشتن آن در همه امور، پاسخ‌دادن به خواسته‌ها‌ و انتظارات‌ مردم، شنیده‌شدن صدای‌‌شان به صورت شفاف و بدون دخل و تصرف و احترام‌گذاشتن به حقوق اولیه و اساسی‌ آنان است. درواقع این نوع راهبری نقش یک قطب‌نما را برای جامعه‌ای دارد که به سمت سرآمدی در حرکت است.

این نوع نظام راهبری با پذیرش تفاوت‌های فرهنگی، استعدادها، باورها و تنوع زبانی و نژادی مردم جامعه تلاش دارد رفتار افراد یک جامعه را با یکدیگر و با دیگر ملل دنیا به شکل منطقی و با رعایت منافع همگانی پایه‌گذاری کند و از این تفاوت‌ها در راستای ساختن آینده بهتر استفاده عقلانی کند. این نوع حکمرانی به‌ جای ایجاد تضادها و تردیدها، تفاوت‌ها را تبدیل به قدرت می‌کند تا افراد جامعه بدون هراس، با صراحت و اعتماد به یکدیگر خواسته‌های‌شان را طرح کنند و بدون نگرانی از بابت سوءتعبیر از نظرات‌شان، به‌آسانی دیدگاه‌های‌شان را در هر موردی ابراز کنند و از این طریق در بازآفرینی و بازسازی بحران‌های پیش‌روی جامعه و مردم مشارکت کنند.

به‌ طور خلاصه، در سایه یک نظام «هم‌آفرینی حکیمانه»، می‌توان فضای توأم با همدلی، مشارکت و اشتیاق برای ساختن آینده به وجود آورد تا تک‌تک افراد جامعه بتوانند از شکوفایی استعدادهای خلاق‌شان و رسیدن به قابلیت کامل برای ساختن دنیای بهتر برای خود و دیگران بهره‌مند شوند.

برای ایجاد فضایی با این ویژگی، نیازمند داشتن یک قطب‌نما هستیم. همان‌طور که می‌دانید، وظیفه قطب‌نما نشان‌دادن جهت برای دستیابی به یک چشم‌انداز است که رویکرد نظام «هم‌آفرینی حکیمانه» می‌تواند با ایجاد همت، باور، زبان و نگاه مشترک این نقش را به‌درستی ایفا کند و نشانه‌ها، پیامدها و نتایج زیر را برای آن جامعه رقم بزند.

امید و اشتیاق به ساختن آینده و دنیای بهتر یکی از نشانه‌های استقرار نظام «هم‌آفرینی حکیمانه» است. زمانی می‌توان ادعا کرد که ملتی دارای یک نظام «هم‌آفرینی حکیمانه» است و این نظام در آن سرزمین تبلور یافته که وقتی به آنجا گام می‌نهیم، تحت تأثیر انرژی، اشتیاق و اعتماد مردم عادی به آینده کشورشان قرار گیریم. این باور که فردا می‌تواند بهتر از امروز باشد، باید در جامعه موج بزند، ضمن آنکه هرکسی برای ساختن آینده‌ای بهتر خود را مسئول بداند و هر کاری که از دستش برمی‌آید، انجام ‌دهد. طبیعی است که این روح تأثیرگذار، موتور اصلی تحرک و پویایی در همه امور است و جامعه در یک چرخه مارپیچ‌وار به سمت تعالی حرکت می‌کند. در چنین جامعه‌ای، ارزش‌های بنیادی و باورهای انسانی مشترک، در رگ و پی جمع عظیمی از مردم را می‌توان به‌وضوح مشاهده کرد و ارزش‌هایی مانند نوبودن و نوشدن در همه سطوح جامعه پی‌ریزی می‌شود و ایده «نو‌شدن»، عامل اصلی آفرینش فرهنگ یک ملت می‌شود.

نشانه دیگر از یک نظام «هم‌آفرینی حکیمانه» این است که مدیران جامعه، تدارک‌دیدن انرژی و فراهم‌ساختن منابع و امکانات را وظیفه خود نمی‌دانند؛ بلکه وظیفه آنان آزاد‌کردن انرژی جامعه و افراد آن در راستای دستیابی به خواسته‌ها و آمال انسانی یک ملت است. تنها در این صورت است که افراد جامعه می‌توانند خود را با پیچیدگی‌های جامعه و با تغییرات روزافزون جامعه جهانی انطباق دهند.

خودآگاهی و اعتماد‌ به‌ نفس دولتمردان و افراد جامعه یکی دیگر از پیامدهای استقرار نظام «هم‌آفرینی‌حکیمانه» است. دولتمردان و مردمان چنین نظامی، دارای خودآگاهی هستند؛ یعنی توانایی درک حالات روحی، احساسات و عواطف و انگیزه‌های خود و نیز تأثیر آن بر دیگران را دارند و از طریق افزایش اعتماد به نفس‌شان، خودارزیابی واقع‌‌گرایانه و خودانتقادی دارند. به‌علاوه دارای خودنظمی هستند، به این معنی که توانایی کنترل یا تغییر مسیر تمناها، خواسته‌ها و حالات روحی غریب، تأمل در داوری و تفکر قبل از اقدام را از طریق احساس ارزشمندی و اصالت و آمادگی برای تغییر، در وجودشان می‌توان سراغ گرفت.

برای دولتمردان و افراد چنین جامعه‌ای، اشتیاق و دلبستگی به آینده ملت و کشور، دلایلی فراسوی خواسته‌های فردی و موفقیت‌های شخصی دارد. افرادی که در چنین فضایی نفس می‌کشند، به سبب تعهد بالای انسانی و ملی، تمایل شدیدی به پیگیری اهداف همراه با انرژی و پشتکار از طریق انگیزه قوی برای دست‌یافتن به موقعیت مناسب کشورشان را دارند و در مسیر دستیابی به این اهداف، حتی هنگام رویارویی با شکست از نوعی خوش‌بینی ذاتی برخوردارند. دارای همدلی هستند؛ به این معنی که از توانایی درک حالات عاطفی دیگران و نیز مهارت رفتار با دیگران براساس واکنش‌های عاطفی آنها برخوردارند. درنهایت اینکه مردم این‌گونه جوامع، مردمی هستند که از اعماق وجود می‌خواهند از گذشته بگسلند و همه امید خود را به آینده‌ای نو گره بزنند.

در جامعه‌ای که چنین نظامی حاکم است، چهار عامل «اطلاعات»، «انگیزه»، «دانایی» و «نوآوری» با یکدیگر درهم‌آمیخته می‌شود و راه را بر پیشرفت هموار می‌کند و جالب اینکه این چهار عامل در سراسر تاریخ رمز ترقی و پیشرفت بوده‌اند. تلفیق این عوامل معمولا حاصل نمی‌شود؛ مگر اینکه نظام «هم‌آفرینی حکیمانه» در کشوری مستقر شود و زمینه‌های لازم برای حرکت در این سفر را فراهم کند.

نوع‌دوستی افراد جامعه نسبت به یکدیگر از پیامدهای دیگر استقرار نظام «هم‌آفرینی حکیمانه» است. نوع‌دوستی اشخاص، با وجود نیت‌های خیری که در آن هست، برای آسایش و رفاه مردم و جامعه انسانی کافی نیست. ضروری‌ است که نظام «هم‌آفرینی حکیمانه» روحیه نوع‌دوستی را به صورت نظام‌مند ترویج کند و اشخاص، مشتاقانه و با کمال مباهات برای کاهش رنج جوامع انسانی از هیچ تلاشی دریغ نورزند و این روحیه باید سرمشق همه افراد جامعه، نهادهای دولتی و خصوصی قرار گیرد؛ یعنی نهادهایی که باید به نفع بقیه، فراتر از مرزها و نسل‌های خود حرکت کنند. در این صورت و فقط در این صورت است که می‌توان گفت دارای جامعه‌ای هستیم که هر فردی به فکر سعادتمندی نسل امروز و حفظ منابع موجود طبیعی برای نسل فرداست. همه ما به‌عنوان یک شهروند، بنا بر مسئولیتی که در قبال جامعه خود داریم، ناگزیریم یاد بگیریم که افق دورتری را ببینیم تا نوادگان ما بتوانند در فضایی زندگی کنند که نوع‌دوستی مایه اصلی حیات آنها باشد.

پیامد دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم، وجود اعتماد بیشتر، صراحت بیشتر و هم‌گرایی بیشتر در درون جامعه‌ای است که نظام «هم‌آفرینی حکیمانه» را می‌توان در آنجا یافت. در جوامعی که این نظام حاکم است، همه افراد آگاهانه خود را در موفقیت و شکست‌های ملی سهیم می‌دانند؛ ازاین‌رو در چنین فضایی، اعتماد، هم‌گرایی، همکاری، نوآوری و یادگیری مستمر رونق می‌یابد. در این شرایط، احساس امنیت و ثبات در نزد تک‌تک مردم بیشتر شده و زیربنایی شفاف و مستحکم فراهم می‌شود تا آینده خود و کشورشان را با آن بنا کنند. راهبری و مدیریت کشور در این‌گونه جوامع، موجب می‌شود افراد بدون هراس از بداندیشی و کارشکنی، با صراحت و اعتماد با یکدیگر تعامل کنند و نگران سوءتعبیر از نظرات و دیدگاهشان نباشند.

خلاصه اینکه در صورت استقرار نظام «هم‌آفرینی حکیمانه» به شکل واقعی، هم‌گرایی و هم‌افزایی فزاینده‌ای برای تحقق اهداف متعالی فراهم می‌شود. توجه عمیق و قلبی به انسان‌های جامعه و سرنوشت آنان در نزد تک‌تک افراد در راستای بهبود کیفیت زندگی آنان برجسته می‌شود. تصمیم‌گیری و عمل در این جامعه، موجب می‌شود تا بیش‌از‌پیش حکمت و فرزانگی را شالوده فهم پدیده‌ها و واقعیت‌های زندگی خود قرار دهند. حاکمیت چنین فضایی، سبب می‌شود در زمینه توسعه کشور هم، اندیشه‌های نوینی تکوین یابد تا احساس مسئولیت بیشتر در قبال سرنوشت و کیفیت زندگی انسان‌ها افزایش یابد. کاهش ناملایمات ملی و اجتماعی با هدف سالم‌سازی رفتارهای فردی و اجتماعی و حرکت به سمت توسعه پایدار کشور تسریع می‌شود و کسب مهم‌ترین مهارت مورد نیاز انسان امروزین یعنی همدلی هموارتر می‌شود و عشق به انسان‌های دیگر، برای تک‌تک افراد جامعه تبلور پیدا می‌کند.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.