|

چرا یحیی گل‌محمدی نه؟

علی دایی، امیر قلعه‌نویی و جواد نکونام؛ نام این سه نفر قریب به سه سال است بارها در اخبار مرتبط با تیم ملی شنیده می‌شود.

چرا یحیی گل‌محمدی نه؟

علی دایی، امیر قلعه‌نویی و جواد نکونام؛ نام این سه نفر قریب به سه سال است بارها در اخبار مرتبط با تیم ملی شنیده می‌شود. به‌طور مشخص از زمانی که کارلوس کی‌روش به همکاری‌اش با تیم ملی ایران پایان داد تا همین روزها که دوباره برگشته و هدایت تیم را بر عهده گرفته، همچنان از این سه نفر به‌عنوان یکی از گزینه‌های سرمربیگری تیم ملی بعد از کی‌روش نام برده می‌شود. البته این اسامی قبل و حین زمانی که دراگان اسکوچیچ هم روی نیمکت تیم ملی ایران می‌نشست، شنیده می‌شد. 

درباره علی دایی که تکلیف مشخص است؛ ظاهرا اسم او فقط برای رد‌گم‌کردن مطرح می‌شود و قرار نیست به این زودی‌ها «شهریار» دوباره به نیمکت تیم ملی برسد. برای سپردن نیمکت تیم به علی دایی ملاحظاتی بیرون از فدراسیون فوتبال وجود دارد که ظاهرا حل نشده‌اند؛ هرچند اگر چنین ملاحظاتی هم در کار نباشد، باز برای سرمربیگری علی دایی در تیم ملی، اما و اگرهای فنی وجود دارد. امیر قلعه‌نویی دیگر گزینه کهنه‌کاری است که همواره اسمش به‌عنوان یک آلترناتیو شنیده می‌شود. او پرافتخارترین مربی تاریخ لیگ برتر ایران است، ولی همیشه در حد «اسم»، نامش مطرح شده و بعد از کنارش عبور کرده‌اند. قلعه‌نویی قبل از آنکه هدایت تیم ملی به دراگان سپرده شود، تا یک‌قدمی بازگشت به تیم ملی رسید، ولی مخالفت‌های باشگاه وقتش از یک سو و احتمالا «سفارش» برای به کار گماشته‌شدن دراگان از سوی دیگر، باعث شد تا قلعه‌نویی هم مثل علی دایی از نیمکت دور شود. البته درست مثل دایی، قلعه‌نویی هم مخالفان و موافقانی برای هدایت تیم ملی دارد. از آخرین باری که او دستش به قهرمانی در لیگ برتر ایران رسیده، 10 سال می‌گذرد و بسیاری می‌گویند فرمول موفقیت در فوتبال ایران را گم کرده است. آخرین گزینه هم جواد نکونام است. او جوان، مستعد، انرژیک و با‌انگیزه نشان داده است. نکونام با وجود آنکه عصر زیادی را در مربیگری تجربه نکرده، چند موفقیت شایان ذکر دارد؛ نساجی را بعد از سال‌ها به لیگ برتر آورده و با فولاد هم فاتح جام حذفی و سوپرجام شده است. کارنامه‌ او در عین جوانی، درخور توجه است. برای حضور نکونام در تیم ملی، این روزها بسیج عمومی صورت گرفته و بسیاری می‌خواهند هرطور شده او را به‌عنوان دستیار کی‌روش به جام جهانی بفرستند. فدراسیون و در رأس آن مهدی تاج، رئیس این نهاد، وعده داده نکونام در جام جهانی دستیار باشد و در جام ملت‌ها به‌عنوان سرمربی روی نیمکت بنشیند. جواد هم که عاقل‌تر از این حرف‌هاست از رئیس فدراسیون برای سرمربی‌شدن ضمانت خواسته است. نکونام تا همین چند وقت پیش به‌عنوان کاپیتان تیم کی‌روش با او مشغول همکاری بود، ولی حالا جدی‌ترین گزینه برای جانشینی او در دوران جدید پسا‌کی‌روش است.

در توانایی گزینه‌هایی که در بالا گفته شد، شک و تردیدی وجود ندارد؛ آنها هرکدام در برهه‌های مختلف استعداد خود را نشان داده و حالا منتظر فرصت دوباره برای رسیدن به تیم ملی هستند. در این بین پرسشی که وجود دارد، این است که تصمیم‌گیرنده انتخاب سرمربی ایرانی کیست و متر و معیارش برای انتخاب چیست؟ با توجه به نگاه دولت به استفاده از ظرفیت‌های داخلی، می‌توان حدس زد که به‌زودی سکان هدایت این تیم به دست یک مربی ایرانی سپرده شود؛ اما چه کسی در‌این‌باره باید تصمیم بگیرد؟ فدراسیون فوتبال؟ اگر چنین است، چرا قریب به پنج سال است فقط اسم چند نفر خاص، فارغ از شو یا واقعی‌بودن، مطرح می‌شود و مربی جدید دیگری وارد این چرخه نمی‌شود؟ مثال نقضی که در این بین باید مطرح شود، این است که چرا یحیی گل‌محمدی هرگز گزینه‌ای جدی برای نیمکت تیم ملی نیست؟ او هم مثل سایر گزینه‌ها، یکی از ملی‌پوشان سابق بوده و سابقه بستن بازوبند کاپیتانی و حضور در جام جهانی را هم دارد و در ایرانی‌بودنش هم که شک و تردیدی وجود ندارد! از طرفی، یحیی گل‌محمدی در مقام مقایسه، کارنامه بسیار قابل قبولی در عرصه مربیگری دارد. او علاوه بر تجربه حضور روی نیمکت تیم‌های مختلف، غالبا هر جایی که فعالیت کرده، موفقیت به دست آورده است. پس چه اتفاقی می‌افتد که هرگز اسم یحیی گل‌محمدی به‌عنوان گزینه تیم ملی مطرح نمی‌شود؟ او در ذوب‌آهن موفق شد جام حذفی را به دست بیاورد و بعد هم توانست یک سوپرجام به نام خودش کند. در پرسپولیس هم که دو بار لیگ برتر ایران را برده است، سوپرجام سال 99 را هم به نام خود کرده و با همین تیم به فینال لیگ قهرمانان آسیا هم رسیده است. از این موارد گذشته، او تجربه کار‌کردن در باشگاهی پرهوادار را دارد و بسیاری از بازیکنان کنونی فوتبال ایران را هم به‌عنوان شاگرد در تیم‌های مختلف داشته است. پس مدیریت‌کردن نیمکت یا کار تحت فشار روانی زیاد هم نمی‌تواند مانعی برای یحیی گل‌محمدی باشد.

طرح این موضوع به آن معنا نیست که یحیی گل‌محمدی باید سرمربی تیم ملی شود و به دیگر گزینه‌ها فکر نکرد. پرواضح است که با توجه به جو حاکم بر تیم ملی و دید بین‌المللی که بسیاری از بازیکنان کنونی به دست آورده‌اند، آنها ترجیح می‌دهند به جای یک مربی وطنی با یک مربی خارجی صاحب‌نام کار کنند؛ اما پرسش این است که چطور افق دید انتخاب‌کنندگان فقط محدود به چند اسم می‌شود؟ آیا استفاده از همین اسامی تکراری فقط برای سرگرمی یا خریدن وقت است تا دوباره گزینه دیگری هدایت تیم ملی فوتبال ایران را به دست بگیرد؟ تجربه که نشان داده چنین است و بیش از واقعی‌بودن، بحث سرمربی ایرانی در تیم ملی ساختگی است. حال اگر یک روز قرار باشد این نمایش ساختگی رنگ واقعی به خود بگیرد، آن وقت است که باید مترها مشخص و شفاف تعیین شود تا پرسشی ذهن مخاطب را آزار ندهد.

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها