|

بازداری خبررسانی از تعرض کمکی به کاهش آسیب‌ها نکرده است

خبر تیز و روشن است؛ زن جوانی در مریوان برای گریز از چنگ آزارگر از طبقه دوم ساختمان می‌افتد و جان می‌بازد. این روزها هر بامداد را با خبر بزه آغاز می‌کنیم و هر شب چیزهایی درباره گستاخی بزهکاران می‌بینیم و می‌شنویم.

خبر تیز و روشن است؛ زن جوانی در مریوان برای گریز از چنگ آزارگر از طبقه دوم ساختمان می‌افتد و جان می‌بازد. این روزها هر بامداد را با خبر بزه آغاز می‌کنیم و هر شب چیزهایی درباره گستاخی بزهکاران می‌بینیم و می‌شنویم.

یک- مسئله تنها افزایش بزهکاری و گوناگونی بزه در جامعه و وضعیت امروز نیست. این بیشتر و زودتر آگاه‌شدن‌های امروزی ما به یاری بستر و ابزارهای فناوری داده‌‌پردازی و رسانه‌های برخط رخ می‌دهد. البته برخی کسانی در جایگاه‌هایی که باید گسترش فناوری و آموزش مهارت‌های به‌کارگیری فناوری برای بهبود زندگی مردم را پیش ببرند، خودشان بازدارنده برابری دسترسی به اینترنت و فن‌ابزارهای آن هستند. این مدیران یا سیاست‌گذاران گمان می‌کنند با از دسترس دورکردن ابزارها، فضای خبری و جامعه آرام‌تر و مهارپذیرتر می‌شود. چنین گمانه‌ای در راستای دور از چشم راندن مسئله‌ها یا به زبان ساده زیر فرش ریختن آشغال‌ها‌ست و چاره‌ای برای مسئله‌ای فراهم نمی‌کند.

مهار و بازداری خبررسانی درباره تعرض، تجاوز، آزارگری، بهره‌کشی و دست‌اندازی به تن و روان و جان شهروندان کمکی به کاهش آسیب‌ها نکرده است.

دو- همچنان آگاهی مردم درباره چیستی حریم خصوصی، چگونگی هشیاری و مراقبت از خود، چگونگی حفظ حریم خصوصی دیگران و مهار خویشتن،‌ قانون‌های بازدارنده و برخوردکننده با بزه اندک و نابسنده است و نه آموزش‌و‌پرورش به این سرجسته‌ها می‌پردازد و نه آموزش دانشگاهی چنین کاری برای خود تعریف می‌کند. هیچ نهاد و فردی به بایستگی آموزش و پیشگیری در یک برنامه فراگیر ملی که دستگاه‌های گوناگون هماهنگ پیش بروند، نمی‌پردازد.

نه‌تنها زن/مرد/کودک آسیب‌دیده درباره هشیاری نسبت به نشانه‌های پیش از رخدادها نیاموخته، شهروندان چندان از کارهای فوری بایسته در چنین شرایطی آگاه نیستند‌ و دستگاه‌ها و نیروهای انتظامی و اورژانس اجتماعی راهکارهای کنشگرانه در برخورد با فرد آسیب‌رسان ندارند، خیلی جاها قانون هم برای شهروند گرفتار مسئله‌ساز می‌شود. با این‌همه در این چند سال فضای رسانه مجازی و برخط اگرچه پراکنده، دارد به آگاهی مردم می‌افزاید.

سه- چنان‌که در خبرها بازگو‌شده در رویداد هولناک کشته‌شدن بانو شلیر در مریوان، او به‌درستی تلاش کرد دیگران را از مسئله آگاه کند، مردم پلیس را در جریان گذاشتند و پلیس به مکان آمد. مسئله اینجاست که زن جوان در برابر آزارگر راه چاره‌ای نیافته مگر آسیب‌زدن بیشتر به خود. از سوی دیگر آمدن و بودن پلیس و مردم آزارگر را وادار به دست‌‌کشیدن از بزه نکرده و به ‌استناد قانون کسی برای کمک به زن وارد خانه نشده‌ است.

چند پرسش بنیادی در اینجا پررنگ است:

- چرا کسانی که از جان و مال مردم پاسداری می‌کنند و هم همسایگان در ارزیابی بهای جان یک آدم در برابر نقض قانون ورود به خانه، ناتوان بوده‌اند؟

- اگر قانون در این جاها کاستی دارد، چرا کسی برای درست و به‌روزرسانی آن کاری نمی‌کند؟

- چرا بزهکار دریافت و هراسی از پیامدهای بزهکاری خود آن‌هم در شرایطی که مردم و پلیس بیرون خانه آمده‌اند، نداشته است؟

- آیا از بلندی افتادن شلیر که پیامد رفتار آزارگر بوده، خودکشی است یا مصداق کشته‌شدن در پی فشار و تنش یک آزارگر جنسی؟

- اگر شلیر در دفاع از خود و پس‌زدن آزارگر او را زخمی می‌کرد یا می‌کشت، قانون اقدام در دفاع از خود را برای او روا می‌دانست؟

- چرا یک زن جوان باید در چنان فشار روانی باشد که میان کشمکش با یک آزارگر، آسیب به تن و پیگیری قانونی و مجازات او با از‌میان‌بردن جان خویش، نابودی خود را برگزیند و ناگزیر به کاری شود که پیامدش مرگ باشد؟ چون کسی بزهکار است، آیا برای دیگران تنها راه چاره ازمیان‌بردن خویش است‌ یا باید سازوکارهای تنبیه آزارگر و پشتیبانی از آسیب‌دیده کارا و اثرگذار باشند که زن در خطر بتواند به پشتیبانی‌های اجتماعی و قانونی اعتماد کند و بماند؟

چهار- وضعیت ملی، فرهنگ و جامعه‌ای که بزهکاران در آن نه پشیمان باشند نه سرافکنده، بلکه گستاخانه در میان خویشاوندان، محله و جامعه پرسه بزنند، سهم بنیادی در این فاجعه دارد. این وضعیت را دیگران و دشمنان بیرونی کشور ما پدید نیاورده‌اند و گیر و گرهی درون‌بنیاد است.

پنج- شوربختانه در این میان کسی که در والاترین رده اجرائی در زمینه بهبود زندگی زنان در کشور مسئولیت بر دوش دارد، ظاهرا دارای مدرک دکترای دانشگاهی و با تجربه مدیریتی اعطاشده ویژه است و باید در راستای کاهش خشونت و بهبود امنیت زندگی زنان ایرانی تلاش کند، به‌جای پرداختن به ناامنی، نابسندگی قانونی و آموزشی و نابودی جان یک زن، کشته‌شدن او در گریز از چنگ مرد آزارگر را به شهادت زن ایرانی در جنگ و تجاوز ارتش عراق و پاکدامنی پیوند می‌زند! گو اینکه اگر راه گریز از پنجره نمی‌بود، یک زن گیرافتاده در خشونت و آزار جنسی ناپاک انگاشته می‌شد! چنین افرادی نه‌تنها به برنامه‌های آموزشی، آگاه‌سازی و توان‌افزایی دختران نمی‌پردازند بلکه آشکارا در پی افزایش ازدواج دختران کمتر از ۱۸ سال (با توجیه رسش بدنی-جنسی) هستند و توجهی به کمبود مهارت‌های اجتماعی، شناختی و حل مسئله در کودک‌همسران، پیچیدگی چالش‌های اجتماعی و قربانی‌شدن آنان ندارند، از‌این‌رو است که برای به ‌انجام رساندن قانون مبارزه با خشونت علیه زنان هم کاری نکنند. 

شش- از سوی دیگر باید کارایی قانون و نهادهای حاکمیتی برای پیشگیری، مهار، کاهش و بازداری و برخورد با بزه را به‌ویژه هنگامی که به حریم خصوصی شهروندان پیوند ‌می‌خورد‌، بازبینی کرد. آمدن شمار زیادی از مردم مریوان، زن و مردم، در بدرود با پیکر شلیر گویای نیاز به بازبینی سازوکارهای اجتماعی و حاکمیتی در مهار بزهکاران و خواسته مردم به‌ویژه زنان برای تأمین امنیت است. 

هفت- نبود برنامه‌های فراگیر پایش سلامت روان، نپرداختن به آموزش‌های پیشگیرانه، نداشتن راهبردهای پایش و درمان مستمر موردهای شناسایی‌‌شده و به‌درازا کشیده‌شدن روندهای رسیدگی قضائی در برخورد با بزهکاران همگی می‌توانند در پدیدآمدن چنین وضعیتی نقش داشته باشند و تا روند اثربخش و برنامه‌‌داری که با رفتن و آمدن مدیران و با دگرگونی وزش باد سیاست به ‌هم نریزد، در دستور نباشد، اصل مسئله برجای است.

کشته‌شدن شلیر مریوان یک فاجعه است ولی پایان خبرهای تلخ نیست. نابودکردن خویش در برابر آزارگر متجاوز و متعرض است، چون گمان می‌کنی همه راه‌ها بسته و بن‌بست است. بی‌پرده‌ترین نمود آزارگری و آسیب، تجاوز جنسی است، ولی بی‌گمان ده‌ها نمود روزمره آزارگری و بهره‌کشی در زندگی زنان و مردان جامعه رخ می‌دهند که مانند این فاجعه تیتر یک نیستند و آدم‌ها را کم‌کم ویران‌می‌کنند و می‌کشند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها