|

راه دشوار اقناع مخاطب ایرانی

رهبری در ملاقات با هیئت دولت، ضمن حمایت از عملکرد آقای رئیسی، از بخش رسانه‌ای دولت خواستند با فعالیت بیشتر و اطلاع‌رسانی هنرمندانه و باورپذیر، دستاوردها را برای مردم بیان کنند. تذکر درست و بجایی است‌ اما بیشتر از روابط عمومی دولت، رسانه‌های جمعی مخصوصا متولیان رسانه ملی باید مخاطب آن باشند.

رهبری در ملاقات با هیئت دولت، ضمن حمایت از عملکرد آقای رئیسی، از بخش رسانه‌ای دولت خواستند با فعالیت بیشتر و اطلاع‌رسانی هنرمندانه و باورپذیر، دستاوردها را برای مردم بیان کنند. تذکر درست و بجایی است‌ اما بیشتر از روابط عمومی دولت، رسانه‌های جمعی مخصوصا متولیان رسانه ملی باید مخاطب آن باشند. باورپذیری گزارش عملکرد مراکز دولتی، تنزل بدی یافته و مردم اخبار رادیو و تلویزیون‌ درباره موفقیت‌ها را با دیده شک و تردید می‌نگرند. تبلیغات، معادل با فریب شده است. اقناع مخاطب ایرانی سخت شده و این ریشه در سال‌ها بدکارکردی رسانه‌های بزرگ دارد و اصلاح آن به یک اراده و البته چرخش بزرگ در تولید محتوا به سمت حرفه‌ای‌گری دارد. رسانه جمعی از ابتدای ورود به ایران در اواخر دوره قاجار، مقارن با غلو و دروغ شد که هماهنگ با فرهنگ شاهنشاهی بود. در روزنامه «وقایع‌الاتفاقیه» که جزء اولین رسانه‌های جمعی ما ایرانیان بوده، حکومت لحن نوشتار روزنامه را از همان آغاز دچار چاپلوسی کرده بود؛ به‌طوری‌که از شش صفحه روزنامه، یک صفحه و نیم آن به اخبار و جزئیات کارهای ناصرالدین‌شاه می‌پرداخت و این کار را با ‌چنان تملق و گزافه‌گویی‌ای انجام می‌داد که حتی تغییرات جوی و گرم‌شدن هوا را نیز به یمن وجود مبارک ربط می‌داد! برای نمونه در شماره سوم آن چنین آمده است: «از یمن طالع فیروزی مطالع و اقبال بی‌‌همان سرکار اعلیحضرت پادشاهی، هوای دارالخلافه طهران در این اوقات، به‌طوری خوب و خوش می‌گذرد که برف به آن شدت در سه‌ چهار روزه به‌ کلی از اطراف و حول‌وحوش رفت». در سال‌های نخستین، باورپذیری رسانه‌ها بسیار بالا بود. آگاهی عمومی اندک و رسانه‌ها محدود بودند، بنابراین هر‌چه رسانه می‌گفت، مردم با جان و دل می‌پذیرفتند؛ جملات «خودم در روزنامه خواندم»، «خودم از رادیو شنیدم»، نشان‌دهنده اوج باورپذیری رسانه‌ها بود. بعد از انقلاب، این باورپذیری ادامه داشت و در اخبار جنگ، هر ‌آنچه رادیو و تلویزیون می‌گفت، مردم باور داشتند و حاکمیت مشکلی با افکار عمومی نداشت. با پیشرفت رسانه‌ها و برآمدن ماهواره و فناوری‌های ارتباطی جدید، شرایط به کلی تغییر کرد. دسترسی مخاطبان به رسانه‌ها گسترده شد و بالطبع آگاهی عمومی مردم بالا رفت. در چنین شرایطی، رسانه‌های بزرگ باید به نوعی عمل می‌کردند که مرجعیت خبری خود را حفظ کنند و مخاطب را نگه دارند. متولیان رسانه نه‌تنها چنین کاری نکردند، بلکه روز‌به‌روز بر غنای ایدئولوژیک رسانه‌ها افزودند و برخی نهادها با ورود به عالم رسانه‌داری، به زعم خود رشته کار را دست گرفتند‌ اما واقعیت امر این بود که باورپذیری را تنزل دادند و شوربختانه با این ندانم‌کاری‌ها، اینک مرجعیت خبری ایرانیان به خارج از مرزها انتقال پیدا کرده است. امروز مخاطب ایرانی، اخبار و اطلاعات خود را از منابعی دریافت می‌کند که داخل کشور نیستند و این منابع با حرفه‌ای‌گری و جلب نظر و اعتماد مخاطبان، اعتباری برای خود کسب کرده‌اند.

راه علاج آن است که رسانه‌های بزرگ، با تغییر کلی در خط‌مشی، آب رفته را به جوی بازگردانند و با حرکت تدریجی، اعتماد مخاطبان را جلب کنند و اعتبارشان را بالا ببرند. پیمان جبلی، رئیس رسانه ملی، متوجه این نقصان شد و به محض انتصاب، درصدد اصلاح برآمد و اتفاقا کارهای خوبی را شروع کرد‌ اما نیروهای برون‌سازمانی صداوسیما که سال‌هاست خط‌مشی تعیین و نقش اصلی را در پسرفت و افول رسانه ملی و ریزش مدام مخاطب‌ ایفا می‌کنند، مانع این چرخش به سمت حرفه‌ای‌گری شدند. بله، دستگاه عظیم رسانه‌ای مثل صداوسیما، با آن‌همه امکانات و نیرو و تجهیزات، در کار است. هزینه‌های گزاف مصرف می‌کند‌ اما وقتی نمی‌تواند مخاطب ایرانی را به حد اقناع برساند، به یقین تمام منابع به هدر رفته است. برای تحقق اقناع و باورپذیری، رسانه‌ باید بتواند به عمق ذهن انسان‌ها از سویی و ژرفای دل انسان‌ها از سوی دیگر دست یابد. یعنی پیامشان عقلا فهمیده و پذیرفته شود و سپس بُعد عاطفی یابد و به دل بنشیند؛ باید در جهت تأمین اهداف غایی اقناع، پیام در دل و ذهن مردم بماند. مخاطب وقتی می‌بیند‌ اخبار برخی کشورها، مو‌به‌مو گفته می‌شود و چندین بار تفسیر و تأویل می‌شود‌ اما بی‌آبی در شهرکرد و همدان هیچ بازتابی در اخبار تلویزیون ندارد و کسی تفسیرش نمی‌کند و راجع به آن صحبتی نمی‌شود، باورپذیری از میان می‌رود. در همین مدت پنج، شش ماه اخیر‌ شخصیت‌های ایرانی بزرگی در خارج از ایران به رحمت خدا رفتند. آیا نسل جوان از خود نمی‌پرسد‌ چرا صدا‌و‌سیما راجع به محمدعلی اسلامی‌ندوشن، احمد مهدوی‌دامغانی، هوشنگ ابتهاج (سایه)، رضا براهنی، عباس معروفی و‌...‌ هیچ‌گاه صحبت نکرده و تازه بعد از مُردن در غربت، به یادشان افتاده است؟ اصلا این نویسندگان و شاعران ممتاز، چرا در خارج از کشور می‌زیستند و آیا رسانه ملی وظیفه‌ای در قبال آنان که ستون‌های فرهنگ این مرز‌و‌بوم هستند، نداشت؟ پس باورپذیری رسانه، چیزی نیست که یک‌شبه اتفاق بیفتد. تعامل تدریجی رسانه با مخاطب است که این باورپذیری و اعتماد را ایجاد می‌کند. برای باورپذیری، رسانه باید بتواند به گرایش افکار عمومی توجه نشان دهد. گرایش یعنی آنچه‌ مردم دوست دارند یا ندارند، مطابق میل‌شان هست یا نیست. اگر کسی از شما بپرسد‌ گرایش شما نسبت به دولت حاکم چیست، در‌واقع او می‌خواهد بداند آیا شما عملکرد دولت را دوست دارید یا ندارید، با دولت و سیاست‌هایش هم‌عقیده یا در تضاد هستید. برای اقناع مخاطب، توجه به گرایش افکار عمومی‌ از اصول اولیه کار است. پژوهش‌های علمی حاکی از این واقعیت است که علاوه بر سطح آگاهی مردم، عمق دانش و قدرت تحلیل، ذهنیت و میزان اعتماد مخاطبان به ساختارها و رسانه‌ها، فرهنگ مطالعه، پرسشگری و نقادی مخاطب در مواجهه با اطلاعات هم در باورپذیری مؤثر هستند. ایجاد شفافیت و جریان اطلاعات در جامعه و تبیین حقایق، دسترس‌پذیری مراجع پاسخ‌گو و نیز تطابق ساختارها و اطلاعات با ارزش‌های مورد احترام مردم، در باورپذیری اثرگذارند.

تحقق مطالبه بحق رهبری برای اطلاع‌رسانی هنرمندانه و باورپذیر، در درجه اول با بخش رسانه‌ای دولت است که از شیوه گذشته فاصله بگیرد، حرفه‌ای رفتار کند، مردم را آگاه فرض کند، در پی قلب واقعیت نباشد و با مردم روراست باشد. رسانه‌ها، مخصوصا رسانه‌های بزرگ‌ مثل صدا‌وسیما و خبرگزاری‌ها هم حرفه‌ای‌گری پیشه کنند، از غلظت ایدئولوژی در تنظیم اخبار بکاهند، ملی باشند و از همه اندیشه‌ها و افکار در برنامه‌های خود بهره ببرند. آنگاه راه دشوار اقناع مخاطب ایرانی‌ هموار می‌شود.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها