به دنبال التیام روانی پس از جنگ
در میانه جنگ جهانی دوم و بمباران لندن توسط ارتش نازی، چرچیل در اقدامی نابخردانه و عجولانه که با واکنشهای جدی روانشناسان برجستهای مانند دونالد وینیکات و جان بالبی مواجه شد، دستور داد کودکان برای پرهیز از خطر بمباران از خانوادههایشان در لندن جدا شده و به پانسیونهایی در حومه لندن فرستاده شوند.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
مهدی ملکمحمد
در میانه جنگ جهانی دوم و بمباران لندن توسط ارتش نازی، چرچیل در اقدامی نابخردانه و عجولانه که با واکنشهای جدی روانشناسان برجستهای مانند دونالد وینیکات و جان بالبی مواجه شد، دستور داد کودکان برای پرهیز از خطر بمباران از خانوادههایشان در لندن جدا شده و به پانسیونهایی در حومه لندن فرستاده شوند. پیامد چنین دستوری را چند دهه بعد روانشناسان در تحقیقاتشان نشان دادند که اغلب این کودکان در بزرگسالی با اختلالات روانی متعددی دستوپنجه نرم میکردند.
اکنون پس از متوقفشدن تجاوز رژیم اسرائیل به ایران، وزیر بهداشت بهعنوان مهمترین مسئول متولی سلامت در کشور از تعداد کشتهها و مجروحان این تجاوز خبر میدهد و بهنوعی بر آسیبهای فیزیکی جنگ تأکید میکند. درحالیکه تحقیقات صدساله روانشناسان نشان میدهد نمیتوانیم صرفا به پیامدهای فیزیکی جنگ بر انسانها توجه کنیم و بیتوجه به امنیت روان آنها باشیم که عواقبی بلندمدت و گستردهتر از پیامدهای فیزیکی جنگ بر جای میگذارد که ممکن است در حال حاضر مشهود نباشد.
بنابراین اکنون با در نظر گرفتن اهمیت امنیت روانی باید به موارد زیر توجه کرد تا شدت و عمق آسیبهای روانشناختی ناشی از بحرانی مانند جنگ کاهش یابد و امنیت روانی آسیبدیده التیام یابد. ابتدا باید از ماهیت آسیبهای جنگ بر روان آگاه شد و سپس به راهکارهایی برای التیام پرداخت. اولین و مهمترین آسیب روانشناختی جنگ برهمخوردن نظم روزمره است. مغز انسان برای کارآمدی بهتر و سریعتر نیاز به برقراری نظمهایی در زندگی روزمره دارد و در برابر هرگونه بینظمی هشدار میدهد و مقاومت میکند. اما جنگ بهصورت موقت نظمهای برقرارشده را برهم میزند و در نتیجه این آشفتگی، مغز یکی از مهمترین کارکردهایش را که پیشبینی و برنامهریزی است، از دست میدهد و در نتیجه انسان مضطرب میشود.
توجه داشته باشیم که حملات هکری به بانکها نیز برای تشدید آشفتگی ذهن مردم و برهمخوردن توان پیشبینی و برنامهریزی صورت میگیرد. علاوه بر چنین اضطراب موقعیتی در نتیجه فقدان پیشبینی و برنامهریزی، دومین آسیب جنگ سر باز میکند و آن اضطراب وجودی است که در نتیجه محتملبودن عینی مرگ نیز جلوهگر میشود و اینچنین معنای زندگی نیز با بحران مواجه میشود؛ بحرانی که تا پیش از این در لابهلای زندگی روزمره پنهان شده بود.
حال، این دو آسیب روانشناختی بههمپیوسته به ما نشان میدهند که امنیت روانی در جنگ چگونه مختل میشود و با چنین آگاهیای راهکارهای زیر میتوانند آسیبهای روانشناختی جنگ را کاهش دهند:
1. آگاهی و تجربه هیجانهای منفی ناشی از جنگ: بدن و ذهن انسان دو ماهیت جداییناپذیر از یکدیگرند که بهصورت تنگاتنگ از همدیگر مراقبت میکنند و سلامت هر یک در گرو سلامت دیگری است. از اینرو هیجانهای منفی بهمثابه ارتعاشهایی از بیرون که بدن را با خطر بقا مواجه کرده تجربه میشود و صرفا بهعنوان زنگ هشداری است که میخواهد ما را از خطرات احتمالی بیرون آگاه کند تا ما اقداماتی برای حفظ بقای خویش انجام دهیم. اما هر هیجان منفیای مانند ترس، خشم یا غم صرفا براساس واقعیتهای بیرونی شکل نمیگیرد؛ ممکن است تجربههای قبلی و تروماهایی که فرد در طول زندگیاش تجربه کرده و در جریان زندگی روزمره سرکوب شده و به فراموشی سپرده شده است، در اثر بحرانی مانند جنگ دوباره سر باز کنند و هیجانهایی شدیدتر را بسازند؛ بنابراین باید ریشههای هر هیجان منفی مرتبط با جنگ و بهطور خاص ترس را در عین مشاهده و تجربه مستقیم و پرهیز از سرکوب آن و طبیعیدانستنش دریافت و از زمینههای وجودی و رشدی آن در طول زندگی بهویژه در دوران کودکی آگاه شد و به بازکاوی ارتباط این هیجانها با ارتباط امن یا ناامن با والدین پرداخت. البته این موضوع نیاز به شرح و بسط دارد که از حوصله و مجال این یادداشت خارج است، اما در یک کلام، باید دانست کسی که در زمانههای بحرانی مانند جنگ بیش از دیگران ترس را تجربه میکند به احتمال بسیار زیاد رابطه ناامن با مادر و کودکی ناایمن را تجربه کرده است.
2. غرقنشدن در اخبار جنگ: سازوکار روانتنی مطرحشده در بند قبلی همسو با سیستم بسیار حیاتی خودشفادهندگی بدن انسان عمل میکند. بدن انسان بهگونهای طراحی شده که در زمانههای بحرانی و آسیبزا بهصورت خودکار التیام یابد، ولی برای کارآمدی چنین سیستمی باید موانعی را که بهصورت آگاهانه در مسیر آن قرار میدهیم، برداریم. یکی از موانعی که در زمانههای بحرانی امکان عملکرد خودکار سیستم خودشفادهندگی را سلب میکند، غرقشدن در اخبار جنگ است. این مانع در زمانهای که هر تلفن همراهی بهمدد اینترنت تبدیل به یک رسانه شده، جدیتر میشود. ما براساس تمامی دادههای عینی در یکی از امنترین دورههای تاریخی زندگی بشر قرار داریم، اما میزان و شدت هراس و ناامنیمان بیشتر از اغلب انسانهای دورههای پیشین تاریخ است؛ چراکه آگاهیمان از خطرات بیش از پیش شده و هر خطری در هر نقطهای بلافاصله به گوش ما میرسد و ما را هراسان میکند. برای آگاهی از این موضوع به دو رویدادی که در هفته اخیر در دو نقطه از ایران رخ داد، توجه کنید.
ساعت دو بامداد یکی از روزهای جنگ، ارتش رژیم اسرائیل به ساکنان منطقه ۱۸ تهران هشدار تخلیه میدهد. برخی از ساکنان آن منطقه و مناطق همجوار از این هشدار آگاه میشوند و ولولهای برپا میشود و در نتیجه چنین هراسی آنهایی هم که در خواب بودهاند بیدار میشوند. آنها که میتوانستند از منطقه خارج میشوند و میروند و آنها که نمیتوانند ساعاتی را با اضطراب وجودی از سر میگذرانند. در نهایت، حملهای که صورت میگیرد خطر چندان جدیای را به وجود نمیآورد. در مورد مشابه دیگر، ارتش رژیم اسرائیل هشدار تخلیه شهرکی در شهر رشت را صادر میکند. باز هم آنها که مطلع میشوند به ناآگاهان خبر میدهند و ولولهای برپا میشود و در نهایت کار به آنجا میرسد که استاندار به میدان میآید و خبر میدهد که حملات رژیم اسرائیل صرفا توانسته بخش محدودی از شهرک صنعتی سپیدرود رشت را هدف قرار دهد و خطر دیگری جان ساکنان مردم رشت را تهدید نمیکند و از مردم میخواهد اسیر فریب شایعهسازان نشوند. حال با توجه به این دو مورد و موارد مشابه دیگر، در نظر بگیرید که اگر مانند صد سال قبل رسانههایی مانند اینترنت و شبکههای تلویزیونی نبود، اوضاع چقدر متفاوت بود. در این موارد خبر سبب حفظ جان انسانها نشده بلکه روان انسانها را با خطر مواجه کرده است.
3. حفظ ارتباطات اجتماعی: جنگها بهصورت خودکار انسانها را به انزوا میکشانند و همین انزوا خطر ویرانی روان انسان را بیشتر میکند؛ بنابراین برای حفظ امنیت روانی باید ارتباطات اجتماعی را حفظ و حتی تقویت کرد و از هرگونه انزوایی دوری جست.
4. زمانی برای التیام: جنگ در تحقیقات روانشناسان بهعنوان یکی از بزرگترین استرسزاها معرفی میشود که اگر موارد پیشگفته در نظر گرفته نشود، میتواند به فرسودگی و فروپاشیدگی روان منجر شود. برای پیشگیری از چنین پیامدی علاوه بر مواردی که پیش از این مطرح شد، باید برای ساخت و گسترش هیجانهای مثبت نیز تلاش کرد. هر فعالیت معناداری ازجمله بازیهای مختلف که سببساز هیجانهای مثبت میشود، راه را برای التیام و خودشفادهندگی هموارتر میکند. یادمان باشد که بحرانهای بزرگی مانند جنگها اگرچه بسترساز آسیبهایی جدی بر جسم و روان انسانها هستند اما میتوانند بسترساز رشد انسان از مسیر محکخوردن جدی میزان تابآوری و خودآگاهیای باشند که در نتیجه چنین محکی نصیبمان میشود.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.