یادداشتی به بهانه نمایش آثار اخیر علیاکبر صادقی در گالری مدار موازی
عشق تقاطع 2خط موازی
استاد صادقی را نخستین بار در سال 81 به همراه دوست و همکار قدیمی وی، زندهیاد علیاصغر معصومی ملاقات کردم. من که خاطرات تصویری بسیاری از وی داشتم و بعدها در دهه 70 همیشه از دور شاهد فعالیت و نقاشی وی در گالری سبز بودم، در این ملاقات پاسخ بسیاری از کنجکاویهای خود را یافتم. این متن به مناسبت نمایش آثار جدید وی در گالری مدار موازی دستان تقریر شده است.
جاوید رمضانی
استاد صادقی را نخستین بار در سال 81 به همراه دوست و همکار قدیمی وی، زندهیاد علیاصغر معصومی ملاقات کردم. من که خاطرات تصویری بسیاری از وی داشتم و بعدها در دهه 70 همیشه از دور شاهد فعالیت و نقاشی وی در گالری سبز بودم، در این ملاقات پاسخ بسیاری از کنجکاویهای خود را یافتم. این متن به مناسبت نمایش آثار جدید وی در گالری مدار موازی دستان تقریر شده است.
فهرست افتخارات و فعالیتهای استاد آنقدر بلند است که در این مقال نمیگنجد. البته در مقام مقایسه با همنسلانش همینقدر بگویم که باز هم پرکارتر از او نداریم؛ شاید به این دلیل که در طی سالها، صادقی درگیر رقابتهای روشنفکرانه و شهرتطلبانه زمانه خود نشد.
شایان ذکر آنکه منتقدی مانند جواد مجابی در کتاب 90 سال نوآوری در هنرهای تجسمی (نشر سال 95) نامی از وی نبرده است.
در همان سال 95 نمایشگاهی از آثار صادقی در گالری شیرین به همراه رونمایی کتابی وزین در سه جلد از مجموعه آثار وی برگزار شد. در نشست خبری این اتفاق جواد مجابی او را هنرمند نئوکلاسیک ایرانی و روایتگر میداند.
صادقی نزدیکترین نمونه به تعریف هنرمند شرقی نسبت به دیگر هنرمندان همعصرش است. او که در دبیرستان جم قلهک درس خواند و همکلاس با هنرمندان مطرحی مانند زندهیاد عباس کیارستمی، آیدین آغداشلو و... بود، بهسرعت بهعنوان نقاش در ارتباط با مردم قرار گرفت. استاد در اتوبیوگرافی خود میگوید در دبیرستان کار نقاشیاش رونق میگیرد و سفارشهای گرافیک و نقاشی بسیاری دارد. نادر ابراهیمی در سال 1371 کتابی در تحلیل از آثار طراحی تحت عنوان «الف با» نگاشت و وی را نقاشی فیلسوف معرفی کرد. توجه صادقی به زندگی و روایت انسانشناسانه و پدیدارشناسانه او در آثارش خصلتی است که از رابطه نگاره با متن ادبی در هنر ایرانی ریشه گرفته است. نگارگری ایرانی هیچگاه به تنهایی سخن نگفته و همیشه در تبیین روایت تعلیمی نقشی تفسیری یا توصیفی داشته است.
علیاکبر صادقی که در سالهای 1337 در دانشگاه هنرهای زیبای تهران مشغول به تحصیل شد، از بستر مردم و دیدگاه جامعه سنتی به هنر روی آورد. فعالیت خستگیناپذیر استاد صادقی در 70 سال کار هنری در زمینههای نقاشی، تصویرگری، انیمیشن، گرافیک و حتی گالریداری مثالزدنی است و کمتر مخاطبی است که با روایت زیست هنری این هنرمند آشنا نشود و در مقابل حجم کارکرد و پویایی او سر تعظیم فرود نیاورد.
شاید وسیعترین مفهوم و ارزش زیباییشناسانه آثار استاد صادقی، در آثار تصویرگری او رخ مینمایاند. همکاری با کانون پرورش فکری که در آن روزگار از مراکز پیشرو و تحولخواه عرصههای جدید هنر همچون انیمیشن و تصویرسازی بود، فرصتی برای هنرمند فراهم آورد که تجربه کار نقاشی خود را در محک داوری مخاطبان عام و دیدگان منتقدان ورزیده قرار دهد.
علیاکبر صادقی هنرمند خلاقی است که خلاقیت جزئی از لحظات زندگی او شده است. در عین صفا و صمیمیت، هنر را وسیله گسترش عشق و دوستی میداند. کمتر فرد ایرانی است که خاطرهای از تصاویر کارشده او در کتابهای درسی و داستانی نداشته باشد. کتابهایی همچون پهلوان پهلوانان، عبدالرزاق پهلوان، گردآفرید، عبادتی چون تفکر نیست، حقیقت بلندتر از آسمان، مفرغسازان و... .
شایان ذکر است غالب آثار هنرمند در بستر اسطورهای و حماسی یا قصههای دینی شکل گرفتهاند. صادقی هنرمندی است که از بستر تربیت هنر حسن و جمال و عشق به طبیعت، سفر خود را آغاز کرده و در طی این سالها این رویه را حفظ کرده و در وجه فنی هنر دارای توانایی منحصربهفردی در بین همنسلان خود است. تجربهگرایی وسیع او در سبکها و شیوههای هنر همچنین در رویکرد به مفهوم شیء هنری حد و مرزی نمیشناسد.
آثار حجمی، تابلوهای آبرنگ و رنگ روغن، طراحی با کارمادههای متفاوت، تصاویر متحرک، حتی تلاش در حوزه خطنقاشی حیطه وسیع آثار او را تشکیل میدهند.
این تجربهگرایی محدود به شیوههای فنی نمیشود، بلکه در زیباییشناسی و گرایشات سبکی از آثار آبستره تا فراواقعگرا هم تنوع قابل بحثی را ارائه داده است. در این نمایش ارائه ماسکها نمود جدیدی از آثار وی است. خودنگارههای استاد دارای لحنی فراواقعگرا و سرشار از سمبلیسم خاص ایشان است. تابلوها که ساحتی روایتگر دارد، در تجلی هنر تصویرسازانه مملو از ظرایف کلامی و تصویری است که مخاطبان بسیاری را به خود جذب کرده است.
استاد صادقی خود را متعهد به هنر ایرانی دانسته و نقطه الهام هنر خود را گنجینه فرهنگ ایرانی میداند. دایرهای عظیم از هنر باستانی تا آثار سفالین پیش از تاریخ و نقاشان قهوهخانهای همگی مرجع ایدهپردازی پرهیاهوی ذهن خلاق اوست.
در تحلیل کلی میتوان جهانبینی و ساختار فرهنگ تصویری علیاکبر صادقی را بر اصول مشخصی استوار گردانید:
1. رویکرد به عالم خیال و اسطوره
2. امحای رسانه بهعنوان امر غایی در هنر
3. تکریم و استعلای انسان به عنوان مرجع و مخاطب هنر
4.عبور از مدرنیسم در جهت تحقق فضای هنر بومی
بدون شک در تاریخ هنر معاصر ایران علیاکبر صادقی نقطه درخشانی برای آیندگان بر جای نهاده است.