|

بازگشت به عقلانیت؛ آغاز نوزایی ملی

امروز ایران در لحظه‌ای ایستاده است که عقلانیت‌ نه یک انتخاب، بلکه ضرورت است. باید نسیمی از اندیشه نو در زیر پوست جامعه جریان یابد‌. بحران در سرزمین کهن ایران‌ همواره چهره‌ای پارادوکسیکال داشته است؛ از دل فروبستگی، همواره راهی تازه زاده می‌شود. گویی این سرزمین، بار دیگر در حال تمرین بازآفرینی معنای زیستن، ساختن و امید است.

بازگشت به عقلانیت؛ آغاز نوزایی ملی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

امروز ایران در لحظه‌ای ایستاده است که عقلانیت‌ نه یک انتخاب، بلکه ضرورت است. باید نسیمی از اندیشه نو در زیر پوست جامعه جریان یابد‌. بحران در سرزمین کهن ایران‌ همواره چهره‌ای پارادوکسیکال داشته است؛ از دل فروبستگی، همواره راهی تازه زاده می‌شود. گویی این سرزمین، بار دیگر در حال تمرین بازآفرینی معنای زیستن، ساختن و امید است.

ملتی که نقد می‌کند، می‌پرسد و می‌خواهد، شکست‌ناپذیر است. ایران‌؛ جامعه‌ای زنده، هوشمند و صبور که در ژرفای خود هنوز نیروی برخاستن را حفظ کرده است.

اگر اراده بازآفرینی در دل تصمیم‌گیران جان بگیرد، این حرکت آرام می‌تواند آغاز نوزایی ملی باشد.

فشار اقتصادی، فرسایش اجتماعی و فاصله‌ میان سیاست رسمی و افکار عمومی، زنگ بیدارباشی برای بازنگری در شیوه‌ تصمیم‌گیری شده است. آینده‌ روشن ایران در پیوند دولت و ملت معنا می‌یابد و از دل اعتماد و کارآمدی جان می‌گیرد. این سرزمین در لحظه‌ای تاریخی است که لابد فصلی تازه از خرد، گفت‌وگو و بازآفرینی ملی باید باشد. آرامش مردم، رضایت اجتماعی و احساس تعلق به سرنوشت جمعی، سنگرهای تازه امنیت ملی‌اند. ایران با عقلانیتی تازه، از شعار عبور می‌کند و بر مدار خرد گام می‌نهد.

این گذار بایسته‌هایی دارد. برای عبور از شرایط فعلی، نخستین گام، کاستن از تنش است. اقتدار واقعی، در مهار هیجان و دقت در تصمیم است. هر حرکت شتاب‌زده، هزینه‌ای از ذخیره ملی می‌کاهد. سیاست خردمند، با کم‌تحرکی متفاوت است که سکوتی هوشمندانه و توازنی حساب‌شده میان صبر و ابتکار دارد. محور دوم، بازگرداندن حس اثرگذاری به زندگی مردم است. تصمیمات باید دیده شوند، لمس شوند، حس شوند. هیچ ملتی با توصیه‌ اخلاقی سیر نمی‌شود. سیاست ملموس، سیاستی است که در قبض آب و برق، در ثبات قیمت نان، در کیفیت مدرسه و بیمارستان حضور دارد. مردم ایران سزاوار زیستی آبرومند و آینده‌ای قابل پیش‌بینی‌اند.

محور سوم، بازسازی روایت رسمی است. در روزگار ارتباطات، مشروعیت از درون گفت‌وگو زاده می‌شود. انکار دیگر ابزار اقتدار نیست. رسانه‌ ملی‌ باید به رسانه‌ ملت بازگردد؛ به میدان اعتماد، نه به سنگر انحصار. شفافیت دشمن امنیت نیست و مکمل آن است. اعتماد عمومی سرمایه‌ای است که هیچ دیوار و نیرویی نمی‌تواند جایگزینش شود. در سیاست خارجی هم ایران باید خود را از حاشیه‌نشینی برهاند. جهان در حال بازآرایی و نظم تازه‌ای در حال تولد است. جای ایران‌ در حاشیه این نظم نیست، بلکه در متن آن است. تعامل سازنده، بازگشت به گفت‌وگو و حضور فعال در معادلات جهانی، راه‌های هوشمندانه‌ قدرت‌آفرینی ‌هستند. تجربه‌ تاریخی ما گواه است که هرگاه با جهان گفت‌وگو کرده‌ایم، دستاوردها بیشتر بوده است.

در عرصه داخلی، بازتعریف رابطه‌ دولت و ملت بزرگ‌ترین پروژه ملی پیش‌رو است. مردم نباید تماشاگر صحنه‌ سیاست تلقی شوند؛ آنان باید بازیگران اصلی نظام حکمرانی باشند.

یکی از اولویت‌های اساسی در نظام حکمرانی امروز ایران باید بازتعریف نگاه به امنیت باشد. امنیت دیگر مفهومی صرفا سیاسی یا نظامی نیست. در جهان امروز، اقتصاد، فرهنگ، محیط‌ زیست و سرمایه‌ اجتماعی، پایه‌های اصلی امنیت ملی‌اند. امنیت پایدار زمانی شکل می‌گیرد که معیشت مردم آرام باشد، فرهنگ زنده و بالنده شود و محیط‌ زیست از فرسایش در امان بماند. چنین نگاهی اقتضا می‌کند که نظام تصمیم‌گیری‌ از خرد جمعی و نظرات نخبگان با هر گرایش فکری بهره گیرد. مشارکت واقعی مردم نه در شعار، بلکه در ساختار و فرایند تصمیم‌سازی جدی گرفته شود.

کشور بر مدار خرد، نیازمند تدوین یک استراتژی ملی جامع است که میان نهادهای امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی پیوند ایجاد کرده و مسیر آینده را روشن کند. جامعه باید بداند ایران به کجا می‌خواهد برود و بر پایه‌ چه اهدافی سیاست‌های خود را تنظیم می‌کند. در این میان، هرگونه دامن‌زدن به رقابت‌های شخصی، به زیان کشور است. تجربه نشان داده تضعیف نهادهای رسمی و القای دوگانگی در مدیریت، نه‌تنها به ثبات نمی‌افزاید، بلکه اعتماد عمومی را فرسوده می‌کند. کشورمان بیش از هر زمان به هم‌افزایی، شفافیت و تعریف روشن از قدرت نیاز دارد؛ قدرتی که در خدمت توسعه و امنیت همه‌جانبه باشد، نه در سایه‌ ابهام و رقابت‌های پنهان.

نوسازی ایران با دگرگونی اندیشه‌ها آغاز می‌شود. کشور، خسته اما زنده است. جامعه، زخمی اما امیدوار است. هنوز ریشه‌ها در عمق این خاک استوارند. ایران می‌تواند دوباره برخیزد، اگر بر اعتماد بیفزاید. آینده از دل واقع‌گرایی امیدوارانه زاده می‌شود. این سرزمین بارها روزهای تلخ را از سر گذرانده و هر بار از خاکستر خویش برخاسته است. تاریخ ایران، تاریخ بازگشت‌هاست و امروز هم بر آستانه‌ یکی دیگر در آغاز فصلی تازه ایستاده‌ایم. شرط آن، یک تصمیم جمعی برای بازگشت به خرد، به گفت‌وگو‌ و به ایمان دوباره به انسان ایرانی است. اگر این تصمیم به بار بنشیند، آینده از آنِ ما خواهد بود.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.