|

زنان معترض افغانستان در انزوا

بیش از 10 ماه از حضور طالبان در کابل می‌گذرد. از همان اولین روزهای سیطره طالبان، با وجود فضای رعب و هراس دخترانی شجاع پلاکارد در دست، نوای مخالفت سردادند؛ شعارهایی معنادار که ماهیت طالبان را زیر سؤال می‌برد: شهر تک‌جنسیتی بوی تعفن دارد...‌ نان کار، آزادی حذف زنان= حذف انسان

زنان معترض افغانستان در انزوا

مینا نصر: بیش از 10 ماه از حضور طالبان در کابل می‌گذرد. از همان اولین روزهای سیطره طالبان، با وجود فضای رعب و هراس دخترانی شجاع پلاکارد در دست، نوای مخالفت سردادند؛ شعارهایی معنادار که ماهیت طالبان را زیر سؤال می‌برد:

شهر تک‌جنسیتی بوی تعفن دارد...‌

نان کار، آزادی

حذف زنان= حذف انسان

نفس برگزاری چنین تظاهراتی، در آن دوران که شهر در سایه وحشت و اضطراب بود و جهانیان در شوک تسلط دوباره طالبان بودند، شجاعتی سترگ می‌طلبید. این اتفاق بارها و بارها افتاد و دختران و زنان کابل که نگران آینده و سرنوشت خود بودند، هر چند وقت یک بار خیابان‌ها را مملو از حضور خود می‌کردند تا مخالفت شدید خود را به جهانیان نمایش بدهند. آنان چندین تظاهرات را علیه طالبان در کابل و دیگر ولایت‌ها راه‌اندازی کرده‌اند. با اینکه این حرکت‌ها و تشکل‌های اعتراضی زنان، بارها توسط طالبان سرکوب و راهپیمایی آنان با استفاده از گاز اشک‌آور پراکنده می‌شد اما تداوم آن طالبان را در چالشی جدی در رویارویی با زنان قرار داد. به طوری که طالبان خشن‌تر از قبل در عملیاتی پنهان و آشکار دختران تظاهرات‌کننده را تحت تعقیب و زندانی و شکنجه قرار دادند.

هدا خموش، یک شاعر و فعال مدنی و از رهبران گروه‌های اعتراضی زنان با اشاره به حرکت‌های دسیسه‌آمیز طالبان برای پراکندگی گردهمایی‌های مخالفت‌آمیز، زمانی را یادآوری می‌کند که به یک فعال تاریخ و زمان جعلی برای تظاهرات داده بودند. طالبان پیش از تظاهرات احتمالی، ظاهر شدند و تمام تماس‌ها با زن مظنون به اطلاع‌رسانی، به مقامات طالبان قطع شد. یک گروه اصلی از فعالان از یک شماره تلفن اختصاصی برای هماهنگی در روز اعتراض استفاده می‌کند. این شماره بعدا برای اطمینان از ردیابی‌نشدن قطع می‌شد. هدا خموش توضیح داد: «ما معمولا یک چادر یا یک لباس اضافی با خود داریم. زمانی که تظاهرات به پایان می‌رسد، ما لباس‌های خود را تبدیل می‌کنیم تا شناخته نشویم».

در اقدامی دیگر علی‌رغم اینکه اعتراضات زنان، توجه گسترده جامعه جهانی را جلب کرد، وزارت داخله حکومت طالبان ویدئویی مربوط به ۲۹ زنی را متنشر کرد که از یک خانه امن در کابل ربوده شده‌اند. در این ویدئو تعدادی از این زنان شرکت‌کننده در اعتراض‌های کابل می‌گویند که از سوی چند فعال زن در خارج از افغانستان تشویق شدند تا تظاهراتی را به‌منظور تسهیل خروجشان به خارج از افغانستان برگزار کنند؛ اعترافاتی از روی جبر و به زور! تشخیص اینکه آنان با زور و شکنجه وادار به چنین صحبت‌هایی شده‌اند، حتی با دیدن سطحی گزارش قابل تشخیص بود.

طالبان با تحمیل چنین برنامه‌هایی راه اعتراض دختران در مقابل خود را کمرنگ و کمرنگ‌تر کردند.

با همه این تلاش‌ها و سرکوبگری‌های طالبان، هنوز این صدا در نطفه خفه نشده و فریاد اعتراض دختران هر چند وقت یک بار از سرک‌ها و خیابان‌های کابل و دیگر شهرها به گوش می‌رسد. اما این پرسش نیز وارد است که چرا اعتراضات زنان آنچنان که انتظار می‌رفت، تأثیرات جدی بر وضعیت جامعه زنان و رسیدن آنان به اهدافشان نداشته و بلکه طالبان را مصرتر کرده است تا محدودیت‌ها و فشارها را بر گروه زنان بیشتر کند.

دلیل به نتیجه نرسیدن تظاهرات دختران کابل را شاید بتوان در موارد زیر جست‌وجو کرد.

قوم‌گرایی، نبود یک رهبر شاخص و قوی و متمرکز، عدم حمایت مردان جامعه شدیدا سنت‌گرا که حضور پررنگ زنان در جامعه را برنمی‌تابند و وجود اختلافات داخلی بین زنان.

از سویی دیگر فرار و خروج اکثر رهبران گروه‌های تظاهرات‌کننده به خارج، ابهام و بی‌سرنوشتی در آینده مبارزات را رقم می‌زند. قوم‌گرایی چون غده چرکینی است که بر تاروپود جامعه روشنفکری افغانستان ریشه دوانیده و هرچند وقت یک بار در قالبی خودش را نشان می‌دهد. اعتراضات زنان و تشکل‌های اعتراضی بانوان نیز از این قاعده مستثنا نیست. حتی این را می‌شود به‌وضوح در واکنش جامعه به دختران اعتراض‌کننده دید. رفتن هدا خموش به نروژ و عدم بازگشتش یا حتی انتخاب او به‌عنوان یکی از رهبران اعزامی مظاهره‌کننده‌ها، مخالف و موافق زیادی داشت که در پرسش از قومیت او نمود پیدا می‌کرد. طبیعی است، جایی که شایستگی و شجاعت و مبارزه تحت‌الشعاع قرار بگیرد، خود‌به‌خود کیفیت و کمیت مبارزه و اعتراض زیر سؤال می‌رود و تأثیرپذیری‌اش کاسته می‌شود.

فقدان مدیریت مقتدر  و مشترک

تعدد گروه‌ها و اجماع‌های مختلف ضد طالب در بین زنان اگرچه این ویژگی مثبت را دارد که تنوع مبارزاتی را شکل می‌دهد و همه‌شمول‌بودن اعتراضات را در اجتماع به نمایش می‌گذارد‌ اما این ضعف را هم دارد که برنامه‌های ستیزه‌جویانه در قالبی هماهنگ اجرا نشود. بارها شاهد تظاهرات از گوشه‌های مختلف کابل و از محلات مختلف بودیم که گروهی دیگر از آن خبر نداشته و این اعتراضات منسجم و قدرتمند و با تعداد بیشتری برگزار نشده است. ناهماهنگی‌ها و نبود یک رهبر که مورد حمایت اکثریت دختران معترض باشد و تمام برنامه‌های اعتراضی را انسجام بدهد و خط و ربط گروه را مشخص کند، نشان از ضعف آشکار مخالفین در برابر طالب می‌دهد.

بارها شاهد بودیم که مثلا برگزاری یک طرح اعتراضی از سوی برخی مورد حمایت گرفته و برخی دیگر مخالف آن بودند. یا گروهی با گفت‌وگو با رهبران طالب پیش‌قدم شدند اما گروه‌هایی مخالفت شدید با این تعامل داشتند. نبود یک مدیر و رهبر که مورد توافق تمام گروه‌های معترض باشد باعث شده، ناهماهنگی‌ها و اختلافاتی از این دست بروز کند و آنها را در هدف نهایی‌شان ناکام جلوه دهد.

سایه سنگین سنت‌گرایی

علی‌رغم اینکه در 20 سال دوران جمهوریت شاهد فرصت‌ها و امکانات برای توانمندی و پیشرفت زنان در عرصه‌های مختلف بودیم و دولت کرزی و اشرف غنی با حمایت آمریکا و غرب پروژه‌ها و برنامه‌های بسیاری در جهت آموزش و توانمندی زنان استفاده کرد، با این‌ حال جامعه افغانستان در گیرودار سنت و مدرنیسم، مردمی پایبند و گاه متحجر در بطن خود دارد. از این سو است که طالبان موافقت فکری و پسند خاطر برخی از مردم را دارد و این گروه تا توانسته‌اند زندگی را برای زنان و دختران افغانستان سخت‌تر کرده‌اند و با سرکوبی معترضان و با اتخاذ این تصمیم‌ها در ادامه تحکیم و تثبیت سیاست‌های زن‌ستیزانه و محبوس‌ساختن این قشر از جامعه در پستوی خانه‌ها و تفکیک جنسیتی برای نرمالیزه‌ساختن نابرابری قدم بر می‌دارند.

ممنوعیت بازگشت زنان به مشاغل خود، الزام یکی از خویشاوندان نزدیک مرد برای همراهی آنها در مسافت‌‌های بیش از 45 مایل دور از خانه و همچنین تحمیل قانون پوشش سخت‌گیرانه برای زنان و دختران هشدار می‌دهد که رهبران طالبان در افغانستان در حال نهادینه‌کردن تبعیض‌ها و خشونت مبتنی بر جنسیت در مقیاس وسیع و سیستماتیک علیه زنان و دختران هستند؛ دیدگاهی که حمایت بخشی از مردان جامعه را با خود دارد که این‌گونه در سکوت، تماشاگر اعتراضات خیابانی زنان هستند و لب فروبسته‌اند.سردرگمی آینده مبارزات در فرار رهبران

در گروه‌های اعتراض‌کننده، افرادی با طرز فکر و دیدگاه‌ها و اندیشه‌های متفاوت جمع شده‌اند. به نظر می‌رسد دشمنی اصلی آنان با طالبان و مخالفت با محدودیت‌های وضع‌شده توسط آنان، هدف مشترک همه آنهاست. این گروه‌ها هنوز توان و قدرت سیاسی لازم را برای ایجاد و چشم‌انداز فعالانه ندارد و هنوز از انسجام لازم و منابع کافی برای تداوم اهداف و برنامه‌های خود برخوردار نیستند و صرفا در برابر محدودیت‌های طالبان برای زنان حرکت‌های خودجوش و مطالبه‌گرانه برگزار می‌کنند. خفقان و سرکوب و تعقیب و تهدید آنان توسط طالبان نیز این جنبش‌ها را کم‌و‌بیش دچار انفعال و رخوت کرده است. از این رو بعضی از رهبران و اعضای حرکت‌ها و گروه‌ها به خاطر حفظ جان خود به بیرون از کشور رفته‌اند و همین خروج و فرار آنها تأثیرات منفی بر نحوه فعالیت‌های اخیر آنها داشته است.

در حال حاضر گروه‌های اعتراضی زنان بعد از جنبش مقاومت احمد مسعود دومین گروه مخالف طالبان است که صدای خود را علیه ظلم و جور این گروه بلند کرده‌اند و بدون هیچ پشتوانه‌ای، جسته و گریخته مبارزه را ادامه می‌دهند. این گروه‌ها با نام جنبش یا اجماع یا مشارکت یا هر نام دیگری با چالش‌ها و موانع عمده‌ای چه به دلیل عدم انسجام یا مشکلات بیرونی، مواجه بوده‌اند. استمرار مقاومت آنها، نوعی اعتراض به ساختار سیاسی است و تداوم مبارزه در جهت اصلاحات سیاسی. تلاشی که زنان ذیلِ آن مطالبات سیاسی اجتماعی را به موازات هم فریاد کردند: صلح، آزادی، امنیت، عدالت، برابری جمعی و استقلال فردی.

در تاریخ سیاسی این سرزمین، زنان هرچند کمرنگ اما به انحای مختلف و در قامت جنبش، حرکت و تظاهرات سعی در احقاق حقوق خود داشته‌اند اما با تسلط طالبان بر کابل و اتفاقات بعد از آن و اعتراضات دختران، هشدارهای جنسیتی برجسته شده است و به موجب آن، تغییری نگران‌‌کننده و سریع به سمت عادی‌‌سازی هنجارهای تبعیض‌آمیز جنسیتی و محدودکردن حقوق و آزادی‌های اساسی زنان و دختران افغانستانی در حال وقوع است. امری که باید از آن هوشمندانه دوری کرد و در چارچوب محدودیت‌های طالبانی قرار نگرفت.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها