|

دور باطل، تکرار بی‌حاصل!

می‌گویند حوادث تاریخی دو بار تکرار می‌شوند: بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به شکل کمدی! و عجبا که به باور من این اتفاق برای عدم گرایش دانش‌آموزان متوسطه اول به انتخاب رشته ریاضی برای ادامه تحصیل به وضوح مشاهده می‌شود.

هوشنگ شرقی-سردبیر مجله همگام با ریاضی: می‌گویند حوادث تاریخی دو بار تکرار می‌شوند: بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به شکل کمدی! و عجبا که به باور من این اتفاق برای عدم گرایش دانش‌آموزان متوسطه اول به انتخاب رشته ریاضی برای ادامه تحصیل به وضوح مشاهده می‌شود. آنها که تصویری روشن (با تجربه یا مطالعه) از دورنمای فضای آموزشی کشورمان در سال‌های دهه چهل تا هفتاد خورشیدی دارند، می‌دانند و به یاد دارند که در هر دو نظام آموزشی قدیم (آموزش براساس نظام 6-3-3 اولیه در دهه‌های چهل و پنجاه) و نظام آموزش متوسطه نظری (در دهه‌های پنجاه و شصت) انتخاب رشته ریاضی چه انتخاب سخت و پرابهتی بود و تحصیل در این رشته چقدر باپرستیژ و به اصطلاح امروز «باکلاس» بود. هم‌نسلان من به یاد دارند که کتاب‌هایمان را طوری در دست می‌گرفتیم که همه بفهمند که ما دانش‌آموز رشته ریاضی هستیم! این ابهت و سنگینی، در عین حال که باعث نوعی شکوه و جذابیت برای این رشته می‌شد، اما نوعی ترس و گریز از آن را هم القا می‌کرد. نتیجه آن که در هر مدرسه، به‌طور معمول فقط یک کلاس رشته ریاضی با تعداد محدودی دانش‌آموز وجود داشت و اکثریت دانش‌آموزان رشته‌های علوم انسانی و تجربی (یا طبیعی قدیم) را ترجیح می‌دادند که بدون تعارف یکی از دلایل اصلی آن دشواری زیاد و وجود کتاب‌های درسی سنگین با مسائل متنوع و گاه بسیار مشکل در رشته ریاضی بود. این اقلیت هم بعد از گرفتن دیپلم، در رقابتی سخت و نفس‌گیر، وارد رشته‌هایی در دانشگاه‌های برتر کشور می‌شدند که اغلب عنوان پر طمطراق «مهندسی» را یدک می‌کشیدند که خود پرستیژ بسیاری داشت و مهندس‌شدن آرزوی بسیاری از جوانان آن دوره بود، جوانانی که دوره نوجوانی و دانش‌آموزی خود را با چالش با مسئله‌های دشوار و گاه بسیار جذاب ریاضی گذرانده و سرگرمی‌ آنچنانی جز همین کار نداشتند. لذا مهندس‌شدن هم آرزویی نه چندان دست‌یافتنی به شمار رفته و اینها همه باعث خالی‌شدن کلاس‌های رشته ریاضی در سال‌های آغازین دهه شصت شد. هراس از عواقب طبیعی این پدیده و نتایجی که می‌توانست روی آینده مدیریت و برنامه‌ریزی توسعه و نیروی انسانی مورد نیاز کشور بگذارد، باعث چاره‌جویی مسئولان رده‌بالای کشور و به‌خصوص مسئولان وزارتخانه‌های آموزشی کشور شد و در سال 1362 جلساتی برای مقابله با این وضعیت برگزار و تصمیماتی گرفته شد. با نگاهی به گذشته درمی‌یابیم که عمده این تصمیم‌ها کارهای تبلیغی و تشویقی و استفاده از ابزارهایی مانند برگزاری مسابقه‌ها و شرکت‌دادن دانش‌آموزان در المپیاد‌های ملی و بین‌المللی برای ترغیب دانش‌آموزان به انتخاب رشته ریاضی برای ادامه تحصیل بوده است، که به سهم خود آثار فوری و آنی در رشد بی‌سابقه گرایش دانش‌آموزان به سمت رشته ریاضی و پرشدن کلاس‌های این رشته در مدارس در فاصله زمانی نیمه دهه شصت تا نیمه دهه هشتاد شد. این تلاش‌ها در حوزه دانشگاه و تحصیلات عالیه هم منجر به انتخاب رشته ریاضی در مقاطع مختلف توسط دانشجویان نخبه و المپیادی شد و تحرک بی‌سابقه‌ای را در توسعه این رشته در دانشگاه‌ها موجب شد. اما از آنجایی که هدف‌گذاری دقیق در این زمینه، نه در دبیرستان و نه در دانشگاه‌ها انجام نشده بود و برآوردی از میزان نیاز جامعه به فارغ‌التحصیلان رشته‌های مهندسی و علوم پایه وجود نداشت، این موج استقبال بعد از دو دهه به سرعت به افول گرایید و دلزدگی از انتخاب این رشته هم در دبیرستان و هم در دانشگاه خود را بیش از پیش نشان داد تا جایی که امروزه با توجه به رشد جمعیت، نسبت تعداد دانش‌آموزان این رشته به تعداد کل، به همان وضعیت آغاز دهه شصت بازگشته است و همان نگرانی‌ها دوباره مطرح شده است. اما شرایط امروز در قیاس با آن زمان بی‌شباهت به کمدی نیست! دیگر نه رشته ریاضی آن ابهت و پرستیژ را دارد و نه مهندس‌شدن چنگی به دل می‌زند و عنوان آقا (یا خانم) مهندس هوش از سر می‌برد. با اینکه به تصدیق اکثر دبیران ریاضی، سطح دشواری مسائل و مباحث کتاب‌های درسی نسبت به گذشته بسیار سبک‌تر شده (این را فقط از همین یک جهت می‌گویم و اصلا بحث کیفیت مطالب مطرح نیست) اما دانش‌آموزان که برخلاف گذشته هزاران سرگرمی متنوع دارند و ذائقه‌شان دیگر لذت ریاضی و چالش با مسائل آن را درک نمی‌کند، واقع‌گراتر هم شده‌اند و خیل عظیم جامعه مهندسان بیکار و صندلی‌های خالی رشته ریاضی در دوره‌های کارشناسی‌ارشد برخی دانشگاه‌ها را به عینه دیده و نگران آینده شغلی خود هستند و طبیعتا به سراغ جایگزین‌های بهتر و پولسازتر می‌روند. از آن گذشته این نسل به دلایل عدیده کمتر شبیه نسل پیش از خود هستند و تمایل کمتری به درگیری ذهنی و تمرکز بر حل مسائل استدلالی و وقت‌گذاشتن بر مطالعه دقیق مفاهیم دارند و لذا چندان به ریاضیات و حل مسئله علاقه و اشتیاق نشان نمی‌دهند و این را می‌توان از آمار داوطلبان و نتایج المپیاد‌های ریاضی در دو دهه اخیر و به‌خصوص پس از کسب مقام نخست المپیاد جهانی ریاضی در سال 1377 (که توقعات را بسیار بالا برد) و سال‌های بعد از آن، نیز دریافت. اما پرسش اصلی این است که در مقابل، چه باید کرد؟ نگارنده در حد بضاعت و بیش از سه دهه تجربه معلمی و برخورد با اقشار گوناگون دانش‌آموزان و مواجهه با رخداد‌های آموزشی دهه‌های اخیر چند پیشنهاد را فهرست‌وار ارائه می‌کند:

1- با یک مطالعه دقیق و همه‌جانبه و بررسی و نیازسنجی از آینده کشور، دست به یک ساماندهی در زمینه رشته‌های گوناگون زیر گروه ریاضی و تعداد دانشجویان پذیرش‌شده در آنها زد و ظرفیت پذیرش را به‌خصوص در دانشگاه‌های غیردولتی کنترل کرد.

2- دانشگاه‌های موازی مانند دانشگاه‌های فنی و حرفه‌ای با شرایط به مراتب آسان‌تر دانش‌آموزان هنرستانی را پذیرش کرده و به آنها مدرک مهندسی می‌دهند، این موضوع باعث گرایش به مراتب بیشتر از گذشته به سمت رشته‌های هنرستانی شده است، حال آنکه توانمندی در رشته‌های مهندسی، علاوه بر دست‌ورزی نیازمند توانایی‌های ذهنی بالا و قدرت حل مسئله است. به نظر می‌رسد که در مسیر تقویت بخش فنی و حرفه‌ای متأسفانه مانند بسیاری مباحث دیگر دچار افراط و تفریط شده‌ایم و نیاز به قدری تجدیدنظر‌ها در این زمینه است.

3- باید نسبت به سازماندهی و اجرای مسابقات ریاضی از همان پایه‌های ابتدای تحصیل و پیش‌بینی مشوق‌های مناسب برای ترغیب دانش‌آموزان به شرکت در آنها اقداماتی جدی از سوی وزارت آموزش‌وپرورش صورت گیرد و این مسابقه‌ها را به برگزاری المپیاد‌های ریاضی منحصر کند. در این زمینه می‌توان به تجربه برگزاری گسترده این رقابت‌ها در جمهوری‌های اتحاد جماهیر شوروی سابق استناد کرد.

4- می‌توان از ریاضی شاد، یعنی معماها، بازی‌ها و سرگرمی‌های متنوع ریاضی در کتاب‌های درسی مقاطع مختلف و نیز در آموزش ریاضی برای جذابیت‌بخشیدن به این مباحث استفاده بهینه کرد و با ریاضی‌هراسی دانش‌آموزان، از این طریق مقابله کرد. امری که به‌شدت از آن غافلیم.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.