|

تحلیلی از گزارش‌های سفر ایرانیان به اروپا

حیرت‌نامه‌های عصر قاجار

«باید بدانی اکنون نمی‌توانم با آگاهی کامل از رفتار و عادت‌های اروپاییان برایت سخن بگویم؛ چراکه خودم نیز جز برداشتی ناچیز از آنان، چیزی در چنته ندارم و تا این لحظه فقط فرصت کرده‌ام متحیر شوم».

حیرت‌نامه‌های عصر قاجار

شرق: «باید بدانی اکنون نمی‌توانم با آگاهی کامل از رفتار و عادت‌های اروپاییان برایت سخن بگویم؛ چراکه خودم نیز جز برداشتی ناچیز از آنان، چیزی در چنته ندارم و تا این لحظه فقط فرصت کرده‌ام متحیر شوم».

این سطر از نامه‌های فرضی دو ایرانی ثروتمند در مدت اقامت در اروپا در اواخر سلطنت لویی چهاردهم است که عنوانش «نامه‌های ایرانی» است. نویسنده در این سطر از نامه‌اش می‌گوید تنها فرصت «حیرت»کردن داشته و به‌واقع حیرت، حس مشترک اغلب ایرانیانی بوده که در دوران قاجار برای اولین‌بار به غرب رفته و اروپا را دیده‌ بودند.

در ماه ربیع‌الاول سال 1224 هجری قمری (1809 میلادی)، میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی به سفری دیپلماتیک به انگلستان رفت و سپس تصمیم گرفت «وقایع غریبه و گزارشات اتفاقیه بحر و بر» را بنویسد و آنچه را که نوشت «حیرت‌نامه» نامید. فاصله میان آنچه در اینجا می‌گذشت و آنچه در اروپا جریان داشت سبب این حیرت بوده است.

در قرن نوزدهم سفرهای ایرانیان به اروپا یا دیگر کشورهای جهان بیشتر می‌شود. تا اواسط این قرن، سیاحان ایرانی اغلب با اهدافی دیپلماتیک، آموزشی یا زیارتی به سفر می‌روند اما هرچه به پایان این قرن نزدیک می‌شویم دلایل سفرها متنوع‌تر می‌شود. با‌این‌حال اغلب کسانی که به اروپا یا دیگر کشورهای جهان رفته‌اند سفرنامه‌ای ننوشته‌اند و از این‌رو معدود گزارش‌هایی که سیاحان ایرانی در این دوره نوشته‌اند از اهمیتی مضاعف برخوردار است.

مدتی پیش کتابی با عنوان «بازخوانی سفرنامه‌های اروپایی ایرانیان در عصر قاجار» نوشته نغمه سهرابی با ترجمه محمد سروی‌زرگر در نشر مرکز منتشر شد که به بررسی سفرنامه‌هایی پرداخته که ایرانیان در دوران قاجار نوشته‌اند. این کتاب درواقع مجموعه‌ای از جستارهای تاریخ‌نگارانه است که به سفرنامه‌های آن گروه از سیاحان ایران عصر قاجار می‌پردازد که عازم اروپا شدند.

نویسنده کتاب در فصل اول می‌گوید که تعداد گزارش‌های سفر ایرانیان در عصر قاجار که امروز می‌شناسیم 283 عدد ذکر شده که بیش از نیمی از آنها در نیمه دوم قرن نوزدهم یعنی در دوره سلطنت ناصرالدین‌شاه نوشته‌ شده‌اند. به اعتقاد او، این گزارش‌ها در نگاه نخست، سیاهه مشاهده‌های مؤلفان از مکان‌هایی بود که اغلب برای آنان ناشناخته بودند. تمرکز این کتاب بر متون منطبق بر چهار دوره از سلطنت پادشان در این دوران از تاریخ ایران است: دوره سلطنت فتحعلی‌شاه، محمدشاه، ناصرالدین‌شاه و مظفر‌الدین‌شاه. نویسنده می‌گوید این کتاب با این باور نوشته شده که: «از سفرنامه‌های دوره قاجار به منزله منبعی تاریخی می‌توان چیزی بیش از صرف توصیف این سیاحان از مقصد سفرهای خود –یعنی اروپا- حاصل کرد. به بیان دقیق‌تر، بنا بر این باور، اگر چارچوب تحلیل خود را از نفسِ خودِ سفر به نگارش سفر تغییر دهیم، آن‌گاه این متون می‌توانند مرزهای فهم ما از دوره قاجار را گسترش دهند. این تغییر چارچوب ما را قادر می‌‌کند تا فرایندهای درونی‌شدن نگارش سفرنامه و تبدیل‌شدن آن به ابزار پروپاگاندای دولتی را تبیین کنیم، پروپاگاندایی که هم مخاطبان ایرانی و هم مخاطبان اروپایی را هدف گرفته بود. از این‌رو، در این کتاب دیدگاهی بازنگری‌ شده که به موجب آن، مدرنیته در ایران از اساس محصول سفر ایرانیان به اروپا و نوشتن درباره آن بوده است». بنابراین، این کتاب را می‌توان در زیرمجموعه ایران دوره قاجار، تاریخ جهان و سفرنامه‌نویسی جای داد. نویسنده در اثرش به روش‌های استفاده از سفرنامه‌هی ایرانیان به اروپا همچون ابزاری برای ترسیم جایگاه ایران در صحنه جهانی پرداخته است و به نوعی روایت سفر به اروپا، هم‌زمان، روایت قدرت دربار قاجار بوده است. علاوه بر این، آن‌طور که خود نویسنده می‌گوید، این کتاب «نشان می‌دهد چطور هم سفر به اروپا و هم ترجمه سفرنامه‌ها به فارسی را باید با درک دربار قاجار از اهمیت جغرافی و نقشه‌برداری –به‌ویژه در نیمه دوم قرن نوزدهم- پیوند زد. در یک نگاه عام‌تر، در این کتاب از روش جدیدی برای تفسیر سفرنامه‌ها سخن به میان آمده؛ روش جدیدی که از تأکیدهای گزاف بر مقصد سفر (به‌ویژه در نمونه‌هایی که مقصد، مانند اروپا، بر معنی وسیع‌تری مانند مدرنیته دلالت دارد) فراتر می‌رود و از این‌رو، نگاهی تاریخی می‌اندازد به سفرنامه به مثابه نوعی متن بلاغی؛ متنی که دغدغه‌اش مبدأ سفر و تحولات آن است».

در چارچوب و روش‌شناسی این کتاب، سفرنامه‌های سیاحان ایرانی در اروپا در دو بستر جای داده شده‌اند: نخست در سطح معنا؛ سطحی که در آن هویت سیاح بازگو می‌شود، دلایل او برای سفر برشمرده می‌شود و دوره زمانی مشخصی که سفر در آن رخ داده است مورد بررسی قرار می‌گیرد. در سطحی دیگر که نزیک به سطح اول و در پیوند با آن است، بر پایه چارچوبی تفسیری، آنچه از این سفرنامه‌ها درباره اروپا درمی‌یابیم کانون توجه قرار می‌گیرد. در سطح دوم همچنین به بررسی نقش این سفرنامه‌ها در همان فضای فرهنگی پرداخته شده که از آن نشئت گرفته‌اند: «با نگاه به این متن‌ها به مثابه متنی سیال، این استدلال مطرح می‌شود که معنای این متن‌ها فقط بر خاص‌بودگی یا یکتایی سفر به اروپا در هر لحظه زمانی معین استوار نیستند بلکه مضاف بر آن، بر نفس نوشتار هم تکیه زده‌اند. در سطح دوم، تحلیل در سطح ژانر اتفاق می‌افتد».

دو پرسش کلیدی در همه بخش‌های کتاب وجود دارد: سفرنامه در ایران عصر قاجار متشکل از چه عناصری است؟ و فهم معاصر یا امروزی ما از سفرنامه چطور بر نحوه خوانش ما از تاریخ عصر قاجار تأثیر می‌گذارد؟ کانون این دو پرسش مسئله روایت، بسط زیبایی‌شناختی ژانر سفرنامه در قرن نوزدهم و جایگاه این ژانر در دل فرهنگ نوشتاری آن روزگار است. نویسنده می‌گوید در عین باور به سودمندی خوانش عمودی سفرنامه‌های اروپایی و مقایسه آنها با یکدیگر در عهد قاجار، بر این باور است که این متن‌ها را باید به شکل افقی و در پیوند با ژانرها و روایت‌هایی خواند که این سفرنامه‌ها در دل آنها خلق شده‌اند.

کتاب دارای پنج فصل است و فصل چهارم آن به ناصرالدین‌شاه و سفرنامه‌های او مربوط است. ناصرالدین‌شاه طولانی‌ترین زمان سلطنت در تاریخ معاصر ایران را به خود اختصاص داده است. او در دوران سطلنت‌ خود سه بار به اروپا سفر کرد. از او پنج جلد گزارش سفر به اروپا و همچنین گزارش‌های فراوان دیگری باقی مانده که شرح سفرهای او به گوشه و کنار ایران است. سفرنامه‌های ناصرالدین‌شاه به اروپا از منظرهای مختلف نقد و بررسی شده و در این کتاب نیز فصلی به آن اختصاص دارد و نویسنده این پرسش را مطرح کرده که چرا او گزارش هر سه سفر خود را با وسواس و هم‌پوشانی‌های زیاد نوشته است. عباس امانت نیز در بخشی از کتاب «قبله عالم» به سفرهای ناصرالدین‌شاه پرداخته و درباره آن نوشته: «با وجود خواندن مطالب مبسوط درباره تاریخ و جغرافی اروپا، و با وجود سه بار مسافرت (در سال‌های 1873، 1878 و 1889 میلادی) به آن قاره، دریافت شاه از سرزمین‌های عجیب و زیبایی که می‌دید هرگز از ابراز حیرت و شگفتی از دستاوردهای عظیم آن فراتر نرفت. شاه همچنان از درون عینک خویش به فرنگ می‌نگریست ولی تبحر فراوان در این داشت که خود را به ظاهر به صورت آنچه اروپا از او می‌خواست –یعنی پادشاهی طرفه از سرزمینی افسانه‌ای- دربیاورد. علاقه وافری به خاندان‌های سلطنتی اروپا و علایق و مشغولیات آنها: قصرها و باغ‌های شاهی، سان‌های نظامی ملالت‌بار، ضیافت‌های پرشکوه، مجالس رقص و شادنوشی‌های دیرانجام نشان می‌داد. سفرنامه‌هایش، اگرچه بی‌روح و غیرشخصی، پیوسته صحیفه مشروحی است از نمایشگاه‌های جهانی (که دو نمونه از آنها را در وین و پاریس دید)، گردشگاه‌های عمومی، باغ‌وحش‌ها، ماهی‌خانه‌ها (آکواریوم)،‌ موزه‌ها، تماشاخانه‌ها، تالارهای موسیقی، سیرک، زرادخانه‌ها، کارخانه‌های تو‌پ‌ریزی، کلبه‌های شکار، و لاجرم تمرین‌های مکرر آتش‌نشانی. شاه با توصیف مناظر روستایی، گل‌ها، گیاهان، حیوانات عجیب و غریب، جانوران وحشی، غذاها، لباس‌ها و زنان، خوانندگان ایرانی‌اش را به سیاحتی شگرف در غایت ذوق و خوش‌سلیقگی می‌برد. از چیزهایی که به نظرش مهم می‌آمد و ذهنش برای ادراک آنها پرورش یافته بود به تعریف و تمجید می‌پرداخت. نظم و ترتیب زندگی روزانه، نظافت خیابان‌ها و اماکن عمومی، دوام ساختمان‌های اروپایی، سرعت قطارهای راه‌آهن و پیشرفت‌های دیگر در صنعت و ارتباطات را می‌ستایید. بااین‌حال علی‌رغم تشویق و ترغیب مشاوران سلطنتی‌اش، پیوسته از شناخت عوامل پیچیده فرهنگی و علمی که پشتوانه فرهنگ مادی غرب زمین بود، یعنی از راز چگونگی تحقق همه این پیشرفت‌ها،  سر باز می‌زد».

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها