و هنوز گلولهای شلیک نشده است
مریم جعفری- دبیر گروه جهان
تمامی چشمها به مرز اوکراین دوخته شده است؛ جایی که بیش از صد هزار سرباز روس آماده شلیک نخستین گلوله خود هستند و کیلومترها آنورتر نهتنها در اروپا بلکه در خاورمیانه نیز همگی امیدوارند دیپلماسی مانع وقوع جنگ شود. اما مروری بر آنچه 14 سال پیش در شرق اروپا رخ داد، ما را به نتایجی جالب میرساند: بازی ولادیمیر پوتین در کاخ کرملین آغاز شده اما نه برای جنگ به آن وسعتی که همتای آمریکاییاش در کاخ سفید از آن سخن میگوید بلکه برای نبردی با اهداف محدود؛ درست مانند آنچه در سال 2008 میلادی در گرجستان روی داد، البته این بار شاید در مقیاسی بزرگتر. در این میان، خبر خوب آن است که تا قبل از شلیک نخستین گلوله هنوز میتوان مانع از وقوع جنگ دیگری شد؛ بااینحال، تا زمانیکه غرب بهطور کلی و آمریکا بهطور خاص، کارتهای روی میز مذاکرات را تغییر ندهند، جنگ به اندازه صلح محتملالوقوع است. اگر نخستین گلوله شلیک شود، پوتین در کسوت ریاستجمهوری روسیه و آغازکننده جنگ، مسئول جان تمام قربانیان و همه خرابیهای ناشی از آن است اما نمیتوان مسئولیت رهبران غربی را نیز نادیده گرفت؛ رهبرانی که پای میز مذاکرات حاضر به رویارویی تمامعیار با تمامیتخواهان نبودند. در سه دهه گذشته رهبران اروپایی بر اساس منافع سیاسی كارتهای خود را بازی میكردند و مواضع دولتهای ضعیفتر ازجمله روسیه نادیده گرفته میشد و اكنون آنان به نقطهای رسیدهاند که نهتنها مسکو بلکه پکن را نیز در مقابل خود میبینند.
بنابراین برای حل بحران اوكراین، ایالات متحده از یكسو و روسیه از طرف دیگر، باید امتیازاتی به طرف مقابل بدهند و بندهایی را بپذیرند كه از خواستههای حداكثری آنان كمتر است. در چنین شرایطی، اگر بایدن و متحدان اروپاییاش در این اندیشه باشند كه پوتین تنها بلوف میزند و درنهایت جنگی را به راه نمیاندازد، هیچ امتیازی نخواهند داد. اما با نگاهی به ماجراجویی پوتین در سال 2008 و بررسی نحوه سازماندهی وقایع اخیر، بهخوبی متوجه میشویم كه خلاف هر سخنی كه از كاخ كرملین شنیده میشود، پوتین بهروشنی در حال تدارك بازی جدیدی در اوكراین است.
سنگبنای درگیری میان روسیه و گرجستان زمانی گذاشته شد كه رئیسجمهوری وقت این كشور در نوامبر سال 2002 میلادی در نشست ناتو در پراگ، رسما درخواست پیوستن تفلیس به ناتو را ارائه كرد. یك سال پس از آن، با تشویق و حمایتهای كرملین، جداییطلبان تحت حمایت روسیه در اوستیای جنوبی و آبخازیا از مسكو خواستند تا آنها را بهعنوان كشوری مستقل به رسمیت بشناسد.
درخواستی كه از سوی مسكو پذیرفته شد و سریعا گذرنامههای روسی برای ساكنان این مناطق صادر شد. در آوریل 2008 ناتو رسما اعلام كرد اوكراین و گرجستان درنهایت به عضویت این سازمان درخواهند آمد؛ مسئلهای كه واكنش سریع مسكو را به همراه داشت و تنها یك ماه بعد نیروهای حافظ صلح روسی عازم گرجستان شدند و مانور بزرگی برپا شد و دقیقا مثل امروز و پیش از آغاز نبرد اصلی، تلاشهای بینالمللی بیشماری برای فرونشاندن تب جنگ آغاز شد. اما با تمامشدن مانور، مسکو با این ادعا كه نیروهای گرجی به نیروهای حافظ صلح و شهروندان روسی حمله كردهاند و با این سخن دیمیتری مدودف، رئیسجمهوری وقت روسیه كه «كرملین چارهای جز دخالت و حمایت از شهروندانش ندارد»، لشكركشی خود را آغاز كرد. پوتین از سال 2014 همواره تلاش كرده اوكراین را خارج از ناتو نگه دارد؛ در نخستین گام، به ساكنان روسی لوهانسك و دونتسك تابعیت داد، كریمه را ضمیمه خاك خود كرد و بارها هشدار داد عضویت كییف در ناتو، خط قرمزی است كه او هیچگاه به كسی اجازه عبور از آن را نمیدهد.
اكنون نیز همان داستان در مرزهای كییف در حال روایت است. استقرار سربازان روس و بسیج هزاران نیروی هوایی، دریایی و نیروهای ویژه تا سطحی كه از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تاكنون دیده نشده، خود گواه آن است كه پوتین اجازه نمیدهد كسی از خط قرمزش عبور كند. اما این تمامی ماجرا نیست. رهبران جداییطلب اوكراین نیز بر این ادعا هستند كه حملاتی قریبالوقوع علیه شهروندان روس در دونباس در حال شكلگیری است و هر لحظه ممكن است روسیه بار دیگر به بهانه محافظت از شهروندانش ادعا كند چارهای جز مداخله ندارد.
پوتین درصدد رسیدن به چند خواسته اصلی است: عدم گسترش مرزهای ناتو به سمت شرق، عقبنشینی ناتو به مرزهای سال 1997 میلادی و محدودیت وجود سلاحهای تهاجمی در نزدیكی مرزهای روسیه. درعینحال، او بهخوبی میداند ناتو هرگز به مرزهای سال 1997 عقبنشینی نمیكند اما رسیدن به دو خواسته اصلی خیلی دور از ذهن نیست؛ چراكه برای اروپا تنها فرصت باقیمانده برای جلوگیری از جنگ، چرخش در سیاستها و پذیرش حداقلی خواستههای كرملین است.
البته برای پوتین بیش از عضویت كییف در ناتو، این موضوع اهمیت دارد كه اوكراین به آرامی در حال خروج از سلطه روسیه است. این كشور در دو دهه اخیر نهتنها به غرب گرایش پیدا كرده بلكه از حمایت كامل كشورهای اروپایی نیز برخوردار شده است. پوتین نیز که بهخوبی از این موضوع آگاه است، همزمان میداند حمله و اشغال بخش کوچکی از اوکراین، باعث میشود کشوری در مرزهایش پا بگیرد که در جنگ همیشگی با روسیه باقی میماند. او از سوی دیگر نیز به این موضوع واقف است که اوکراین هرچند برای مسکو اهمیت استراتژیک دارد ولی برای اروپا هیچگاه نقشی کلیدی نداشته است؛ از اینرو، او به غیر از جنگ، گزینههای دیگری هم روی میز دارد؛ بهرسمیتشناختن لوهانسك و دونتسک، تهدیدی جدی برای تمامیت ارضی کییف است. رئیسجمهوری روسیه تاکنون نشان داده است که وارد معامله کور نمیشود و اکنون شرایط نهتنها در عرصه دیپلماسی بلکه در زمین جنگ نیز به نفع اوست. مانور نظامی روسیه بهزودی به پایان میرسد و شرایط آبوهوایی برای حمله زرهی نیروهای روسی نیز مناسب است.
حال باید دید آمریكا و رهبران غربی بار دیگر منفعلانه میایستند و به امید نتیجهای متفاوتتر از سال 2008 میلادی، تنها نظارهگر بازی كرملین خواهند بود یا متحد و یكپارچه در برابر پوتین خواهند ایستاد؛ اتفاقی كه اگر صورت نگیرد، نهتنها مرزهای اروپایی را با خطر درگیری جدی مواجه میكند بلكه چین را برای تسخیر تایوان مصممتر خواهد کرد و در خاورمیانه نیز كشورها برای داشتن سهمی بیشتر از كیك قدرت، وارد نبردی خواهند شد كه خلاف اهداف محدود پوتین برای نبرد در اوكراین، نمیتوان برای آن پایانی متصور شد.
تمامی چشمها به مرز اوکراین دوخته شده است؛ جایی که بیش از صد هزار سرباز روس آماده شلیک نخستین گلوله خود هستند و کیلومترها آنورتر نهتنها در اروپا بلکه در خاورمیانه نیز همگی امیدوارند دیپلماسی مانع وقوع جنگ شود. اما مروری بر آنچه 14 سال پیش در شرق اروپا رخ داد، ما را به نتایجی جالب میرساند: بازی ولادیمیر پوتین در کاخ کرملین آغاز شده اما نه برای جنگ به آن وسعتی که همتای آمریکاییاش در کاخ سفید از آن سخن میگوید بلکه برای نبردی با اهداف محدود؛ درست مانند آنچه در سال 2008 میلادی در گرجستان روی داد، البته این بار شاید در مقیاسی بزرگتر. در این میان، خبر خوب آن است که تا قبل از شلیک نخستین گلوله هنوز میتوان مانع از وقوع جنگ دیگری شد؛ بااینحال، تا زمانیکه غرب بهطور کلی و آمریکا بهطور خاص، کارتهای روی میز مذاکرات را تغییر ندهند، جنگ به اندازه صلح محتملالوقوع است. اگر نخستین گلوله شلیک شود، پوتین در کسوت ریاستجمهوری روسیه و آغازکننده جنگ، مسئول جان تمام قربانیان و همه خرابیهای ناشی از آن است اما نمیتوان مسئولیت رهبران غربی را نیز نادیده گرفت؛ رهبرانی که پای میز مذاکرات حاضر به رویارویی تمامعیار با تمامیتخواهان نبودند. در سه دهه گذشته رهبران اروپایی بر اساس منافع سیاسی كارتهای خود را بازی میكردند و مواضع دولتهای ضعیفتر ازجمله روسیه نادیده گرفته میشد و اكنون آنان به نقطهای رسیدهاند که نهتنها مسکو بلکه پکن را نیز در مقابل خود میبینند.
بنابراین برای حل بحران اوكراین، ایالات متحده از یكسو و روسیه از طرف دیگر، باید امتیازاتی به طرف مقابل بدهند و بندهایی را بپذیرند كه از خواستههای حداكثری آنان كمتر است. در چنین شرایطی، اگر بایدن و متحدان اروپاییاش در این اندیشه باشند كه پوتین تنها بلوف میزند و درنهایت جنگی را به راه نمیاندازد، هیچ امتیازی نخواهند داد. اما با نگاهی به ماجراجویی پوتین در سال 2008 و بررسی نحوه سازماندهی وقایع اخیر، بهخوبی متوجه میشویم كه خلاف هر سخنی كه از كاخ كرملین شنیده میشود، پوتین بهروشنی در حال تدارك بازی جدیدی در اوكراین است.
سنگبنای درگیری میان روسیه و گرجستان زمانی گذاشته شد كه رئیسجمهوری وقت این كشور در نوامبر سال 2002 میلادی در نشست ناتو در پراگ، رسما درخواست پیوستن تفلیس به ناتو را ارائه كرد. یك سال پس از آن، با تشویق و حمایتهای كرملین، جداییطلبان تحت حمایت روسیه در اوستیای جنوبی و آبخازیا از مسكو خواستند تا آنها را بهعنوان كشوری مستقل به رسمیت بشناسد.
درخواستی كه از سوی مسكو پذیرفته شد و سریعا گذرنامههای روسی برای ساكنان این مناطق صادر شد. در آوریل 2008 ناتو رسما اعلام كرد اوكراین و گرجستان درنهایت به عضویت این سازمان درخواهند آمد؛ مسئلهای كه واكنش سریع مسكو را به همراه داشت و تنها یك ماه بعد نیروهای حافظ صلح روسی عازم گرجستان شدند و مانور بزرگی برپا شد و دقیقا مثل امروز و پیش از آغاز نبرد اصلی، تلاشهای بینالمللی بیشماری برای فرونشاندن تب جنگ آغاز شد. اما با تمامشدن مانور، مسکو با این ادعا كه نیروهای گرجی به نیروهای حافظ صلح و شهروندان روسی حمله كردهاند و با این سخن دیمیتری مدودف، رئیسجمهوری وقت روسیه كه «كرملین چارهای جز دخالت و حمایت از شهروندانش ندارد»، لشكركشی خود را آغاز كرد. پوتین از سال 2014 همواره تلاش كرده اوكراین را خارج از ناتو نگه دارد؛ در نخستین گام، به ساكنان روسی لوهانسك و دونتسك تابعیت داد، كریمه را ضمیمه خاك خود كرد و بارها هشدار داد عضویت كییف در ناتو، خط قرمزی است كه او هیچگاه به كسی اجازه عبور از آن را نمیدهد.
اكنون نیز همان داستان در مرزهای كییف در حال روایت است. استقرار سربازان روس و بسیج هزاران نیروی هوایی، دریایی و نیروهای ویژه تا سطحی كه از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تاكنون دیده نشده، خود گواه آن است كه پوتین اجازه نمیدهد كسی از خط قرمزش عبور كند. اما این تمامی ماجرا نیست. رهبران جداییطلب اوكراین نیز بر این ادعا هستند كه حملاتی قریبالوقوع علیه شهروندان روس در دونباس در حال شكلگیری است و هر لحظه ممكن است روسیه بار دیگر به بهانه محافظت از شهروندانش ادعا كند چارهای جز مداخله ندارد.
پوتین درصدد رسیدن به چند خواسته اصلی است: عدم گسترش مرزهای ناتو به سمت شرق، عقبنشینی ناتو به مرزهای سال 1997 میلادی و محدودیت وجود سلاحهای تهاجمی در نزدیكی مرزهای روسیه. درعینحال، او بهخوبی میداند ناتو هرگز به مرزهای سال 1997 عقبنشینی نمیكند اما رسیدن به دو خواسته اصلی خیلی دور از ذهن نیست؛ چراكه برای اروپا تنها فرصت باقیمانده برای جلوگیری از جنگ، چرخش در سیاستها و پذیرش حداقلی خواستههای كرملین است.
البته برای پوتین بیش از عضویت كییف در ناتو، این موضوع اهمیت دارد كه اوكراین به آرامی در حال خروج از سلطه روسیه است. این كشور در دو دهه اخیر نهتنها به غرب گرایش پیدا كرده بلكه از حمایت كامل كشورهای اروپایی نیز برخوردار شده است. پوتین نیز که بهخوبی از این موضوع آگاه است، همزمان میداند حمله و اشغال بخش کوچکی از اوکراین، باعث میشود کشوری در مرزهایش پا بگیرد که در جنگ همیشگی با روسیه باقی میماند. او از سوی دیگر نیز به این موضوع واقف است که اوکراین هرچند برای مسکو اهمیت استراتژیک دارد ولی برای اروپا هیچگاه نقشی کلیدی نداشته است؛ از اینرو، او به غیر از جنگ، گزینههای دیگری هم روی میز دارد؛ بهرسمیتشناختن لوهانسك و دونتسک، تهدیدی جدی برای تمامیت ارضی کییف است. رئیسجمهوری روسیه تاکنون نشان داده است که وارد معامله کور نمیشود و اکنون شرایط نهتنها در عرصه دیپلماسی بلکه در زمین جنگ نیز به نفع اوست. مانور نظامی روسیه بهزودی به پایان میرسد و شرایط آبوهوایی برای حمله زرهی نیروهای روسی نیز مناسب است.
حال باید دید آمریكا و رهبران غربی بار دیگر منفعلانه میایستند و به امید نتیجهای متفاوتتر از سال 2008 میلادی، تنها نظارهگر بازی كرملین خواهند بود یا متحد و یكپارچه در برابر پوتین خواهند ایستاد؛ اتفاقی كه اگر صورت نگیرد، نهتنها مرزهای اروپایی را با خطر درگیری جدی مواجه میكند بلكه چین را برای تسخیر تایوان مصممتر خواهد کرد و در خاورمیانه نیز كشورها برای داشتن سهمی بیشتر از كیك قدرت، وارد نبردی خواهند شد كه خلاف اهداف محدود پوتین برای نبرد در اوكراین، نمیتوان برای آن پایانی متصور شد.