7 توصیه به دستگاه دیپلماسی درباره رابطه با چین
فرصتهای تهران - پکن در دولت سیزدهم
حامد وفایی- عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
چندی پیش پنجاهمین سالگرد برقراری مناسبات سیاسی ایران و چین با تبادل پیامهای مقامات ارشد دو کشور و برگزاری ویژهبرنامههایی در فضای مجازی گرامی داشته شد. مناسبات معاصر تهران و پکن که اکنون نیمقرن از برقراری آن میگذرد، روابطی است دارای ریشههای تمدنی و تاریخی و تعاملات روشن و قابل توجه دوجانبه که مبانی مورد نیاز جهت تحکیم بیش از پیش ارتباط دو کشور را فراهم آورده و در صورت شناسایی نقاط ضعف و اصلاح اشکالات موجود در این حوزه، میتوان با امید به آیندهای روشن از پیوند راهبردی یک قدرت منطقهای (ایران) با یک قدرت جهانی (چین) به منافعی جامع و مشارکتی در دو حوزه منطقهای و بینالمللی و البته دوجانبه دست یافت. هرچند در ایام نیمه دوم دولت دوازدهم، به واسطه تمرکز بیشتر دولتمردان کشورمان بر امر «تعامل با شرق» و توجه بیشتر رئیسجمهور و دستگاه دیپلماسی به ظرفیتهای موجود در تعامل با کشور چین، تلاشهایی قابل توجه در همین راستا صورت پذیرفت اما اصلاح کاستیها و تقویت نقاط قوت ایران ضمن تداوم رویکرد یادشده، به هدفمندسازی و عملگراکردن این فضا منجر خواهد شد. با این نگاه و به منظور تعمیق و تقویت عملگرایی در روابط راهبردی دو تمدن کهن آسیایی، هفت توصیه به دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم ارائه میشود:
1. دو کشور ایران و چین در سطوح حاکمیتی به این جمعبندی دست یافتهاند که چارچوب مناسبات دوجانبه باید به سطح «مشارکت جامع راهبردی» ارتقا یابد. این تصمیم که چارچوب آن در جریان سفر شیجینپینگ، رهبر چین به تهران در اوایل بهمن سال 1394 و دیدار با رهبر انقلاب به تأیید سران دو کشور رسید، نهایتا پس از رایزنیهای بلندمدت دو کشور، پیگیریهای دولت دوازدهم و رایزنیهای ممتد و مکرر محمدجواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران با سفرهای چندینباره او به پکن، در گام نهایی به هنگام سفر وزیر خارجه چین به تهران در فروردین 1400 و امضای برنامه 25ساله برای گسترش روابط دو کشور به فاز طراحی عملیاتی و به اصطلاح «نقشه راه» وارد شد. در این میان اما واقعیات جاری در صحنه سیاست خارجی دو کشور گواه این است که برنامه یادشده تاکنون و در ابعاد عملیاتی به رخداد خاص یا چشمگیری در مناسبات تهران-پکن منجر نشده و همین امر در کنار عوامل خارجی ازجمله تحریمهای یکجانبه ایالات متحده و فراگیری ویروس کرونا فضایی را ایجاد کرده که میتوان با تحلیل دقیقتر آن به ضعفی بنیادین در روابط ایران و چین پی برد که میتوان از آن بهعنوان اشکال در «مدیریت راهبردی» برای
مناسباتی که قرار است راهبردی باشد، یاد کرد.
توجه به این نکته لازم است که ضعف سیاست خارجی ایران در طرحریزی مناسبات متعادل و متوازن با شرق، صرفا محدود به دولتی خاص نبوده و به ضعفی کلان در ابعاد «شناختی و مدیریتی» کشور بازمیگردد که شایسته است نسبت به ترمیم آن در اسرع زمان اقدامات لازم معمول شود. از دیگر سو نمیتوان منکر این واقعیت شد که «مدیریت افکار عمومی» و بحث «دیپلماسی عمومی» از پایههای اساسی در مقوله «مدیریت راهبردی» به حساب میآید که به واسطه غفلت از کلیت این نگاه کلان در بحث رابطه با چین، دولتهای مختلف ایران در این خصوص همواره دچار بیعملی، کمعملی یا اقداماتی صرفا با تأثیرات محدود بودهاند. حقیقت این است که امروز افکار عمومی ایران بههیچوجه نسبت به فلسفه وجودی و ماهیت ارتباط با کشوری به نام چین اشراف نداشته و خلأ در همین حوزه حیاتی و مهم که باید نتیجه مدیریت راهبردی در حوزه افکار عمومی باشد، ضمن ایجاد آسیبهایی رنجآور در حوزه حمایت عمومی از مناسبات ایران و چین و گامهای دیپلماتیک کشور در این زمینه، به ایجاد فضایی کاذب منجر شده و در بسیاری از موارد رابطه ایران با «کارخانه جهان» را برای دستگاههای مختلف کشور به امری هزینهساز تبدیل کرده
است. بر این اساس مدیریت استراتژیک مناسباتی که قرار است راهبردیبودن یکی از اضلاع مثلث (مشارکت- جامع-راهبردی) حاکم بر فضای کلی آن باشد از جمله نیازهای اساسی کنونی روابط تهران- پکن محسوب میشود که بیتردید ساماندهی رویکردهای کشور با اقداماتی چون تشکیل اتاقهای فکر ویژه برای تحلیل ابعاد این مناسبات، تعیین و همسوسازی گامهای آتی در این رابطه، از سوی دولت سیزدهم در این زمینه ضروری و راهگشا خواهد بود.
2. مناسبات دو کشور ایران و چین با وجود ظرفیتهای بیبدیل برای گسترش همهجانبه و سوابق درخشان و مثبت تمدنی، از فقدان عنصر حیاتی «شناخت متقابل» رنج میبرد. جدای از تصویر افکار عمومی ایران، شمایلی که از «چین معاصر» در نظر بسیاری از صاحبنظران کشور، مسئولان ردهمیانی و حتی ردهبالای نظام و دیگر اقشار تأثیرگذار ایران وجود دارد، تصویری ناقص و عمدتا بیارتباط با حقایق جاری در این کشور بزرگ آسیاست. فقدان «چینشناسی ایرانی» و نگاه جامع به تمامی شئون پرجمعیتترین کشور جهان از نظرگاه غربی، اکنون موانعی جدی را در مسیر تعریف منافع مشترک و افقهای راهبردی در تعاملات آینده ایران و چین ایجاد کرده است. اشاره به این مطلب خالی از لطف نیست که با وجود ضعف مشابه در طرف چینی در میدان افکار عمومی، چینیان در عرصه نخبگانی به مراتب پیشتر از ما ایرانیان حرکت خود را آغاز کرده و مراکز ایرانشناسی فعال در این کشور، کرسیهای آموزش زبان پارسی و نهایتا تألیفات و تحقیقات موجود به زبان چینی در باب مباحث مختلف ایران، اسلام شیعی، جمهوری اسلامی و دیگر شئون کشورمان به وضوح باسابقهتر، عمیقتر و پرمحتواتر از گامهای برداشتهشده در ایران است.
البته امروز فرایند تربیت نیروهای متخصص داخلی در مراکز علمی کشور از جمله دانشگاه تهران، هرچند دیرهنگام اما سرانجام کلید خورده و در سایه عنایات الهی در آیندهای نهچندان دور، شاهد ظهور نسلی از چینشناسان ایرانی خواهیم بود که بهعنوان سفرای فرهنگی کشور، با علم از ابعاد مختلف و پیچیدگیهای فراوان کشور چین، در امر استحصال منافع ملی کشورشان تأثیرگذار خواهند بود. اما نکته مهم در این راستا، گسترش و تقویت هدفمند این قبیل مراکز آموزشی متناسب با نیازهای امروز و فردای کشور و نهایتا عزم بر بهکارگیری این نیروهای متخصص داخلی در ارگانها و نهادهای دولتی است. بر این مبنا شایسته است دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران با توجه به «راهبرد نگاه به شرق» از سویی و با عنایت به اهمیت فینفسه ارتباط با چین از دیگر سو، نسبت به مدیریت سازمانها، ارگانهای دولتی و وزارتخانههای مربوط جهت استخدام و بهکارگیری نیروهای چینشناس آشنا به زبان و فرهنگ این کشور اقدام و برنامهریزی لازم و بلندمدت را متناسب با نیازهای راهبردی کشور در دستور کار قرار دهد.
3. چین از مهمترین کشورهای جهان امروز و فرداست و ارتباط با این عضو مؤثر در جامعه جهانی، دیگر یک انتخاب نیست بلکه ضرورتی است استراتژیک و نوع رابطه گسترده کشورهای حتی متخاصم یا غیرهمسو با چینیان خود گواهی بر این مدعاست. اینکه امروز بزرگترین شرکای چین، دشمنان این کشور هستند، حقیقتی است که اذهان آگاه را به تدبیر وامیدارد. ارتباط با چنین کشوری نیازمند تمرکزی دقیق و ایجاد مرکزیتی جهت مدیریت ارتباطات و هماهنگسازی نهادهای مختلف کشور برای هدفگذاری، تعامل و نهایتا استحصال منافع مورد نظر است که در سالهای اخیر و با صلاحدید نظام و تعامل مثبتی که با نگاه سازنده دولت نیز همراه شد، مجموعه تحت هدایت دکتر لاریجانی عملا چنین رسالتی را برعهده داشت. هرچند با رد صلاحیت رئیس سابق قوه مقننه از سوی شورای محترم نگهبان، کارآمدی آتی ساختار سابق در مواجهه با چینیان عملا در هالهای از ابهام فرو رفته اما تجربه فضای مثبتی که در جریان رایزنیهای متقابل مقامات چینی و ایرانی در چارچوب یادشده انجام شد، کارآمدی کلیت چنین ساختارهایی را برای تعامل دقیقتر با بدنه قدرت در کشور چین نمایان میکند. بنابراین بهروزرسانی، تقویت یا در صورت نیاز
اصلاح، فراگیرسازی و عملگراکردن این قبیل ساختارها در عین حفظ آنها، میتواند بهعنوان اقدامی مؤثر از سوی دولت سیزدهم در روابط آتی ایران با کشور چین مدنظر قرار داشته باشد. توجه به این نکته در ارتباط با چین ضروری است که به همان میزان که چندصدایی در افکار عمومی کشور و نقد عملکرد دستگاههای مختلف اجرائی توسط کارشناسان آگاه و دلسوز با گرایشهای مختلف برای هوشیارسازی دولتمردان و نمایش حساسیت بدنه کارشناسی کشور نسبت به رابطه با قدرتی مانند چین مثبت و سازنده ارزیابی میشود، باید توجه داشت که در مواجهه حاکمیتی با حکومت چین، پراکندهکاری یا چندصدایی، حاصلی در بر نخواهد داشت. تجربه اثبات کرده که برای ورود به گفتوگویی پربار با چینیان باید مجموع مواضع، اهداف و نقطه نظرات کشور حول مباحث مختلف در پیکانی با رأسی واحد تدوین و به طور دقیق از یک مرجع مشخص و معتبر به طرف چینی ارائه شود.
4. امروز «چندجانبهگرایی» یکی از مهمترین محورهای مناسباتی است که حزب کمونیست چین در حوزه سیاست خارجی این کشور تعریف کرده و به گواه شواهد موجود عجالتا تا میانمدت در همین میدان به تحصیل منافع ملیاش خواهد پرداخت. تعریف منافع مشترک، فضاهای مشترک و تهدیدات مشترک در این چارچوب و تلاش برای ورود و ایفای نقش مؤثر در معادلاتی که چینیها در این رابطه مطرح میکنند، ضمن طرح ابتکاراتی مستقل یا مکمل از سوی تهران میتواند ظرفیتهای جدیدی را برای دستگاه سیاست خارجی کشور بهعنوان یک قدرت منطقهای در حوزه تعامل سازنده با یکی از مهمترین اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد فراهم کند. تعامل آتی ایران با اعضای سازمان شانگهای بهویژه چین که نقش راهبری در این مجموعه را برعهده دارد نیز باید در همین چارچوب و با توجه به سه اصل عزت، حکمت و مصلحت به جریان بیفتد.
5. اکنون جریان انتقال پتانسیل قدرت از حوزه آتلانتیک به سوی محدوده پاسیفیک حقیقتی است که کشورهای بسیاری را به اندیشه در ابعاد آن و فضاهایی که حین و پس از آن در انتظار معادلات جهانی خواهد بود واداشته است. تشکیل اتاق چین در پنتاگون دولت بایدن، تحولات جاری در حوزه آسیای جنوب شرقی و خلأ قدرتی که بهزودی در حوزههای مورد توجه و تحت نفوذ ایران ازجمله در خلیج فارس، خاورمیانه یا آسیای مرکزی ایجاد خواهد شد و نمونه اخیر آن در افغانستان امروز قابل رصد است، فضا و فرصتی قابل تأمل را برای تعریف چارچوبهای جدید همکاری دو یا چندجانبه برای ایران و چین فراهم میآورد که در صورت غفلت از آن، با حضور مؤثر دیگر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای تعریف تعامل مثبت و ایجابی با کشوری مانند چین، عملا از اختیار ایران خارج خواهد شد؛ بنابراین توجه به این نوع تعامل با چینیان، امری حیاتی و متناسب با چارچوبهای راهبردی مناسبات دو کشور است که در این راستا شکلدهی به گفتوگوهای استراتژیک دو کشور در سطوح میانی و بالاتر میتواند تسهیلکننده و ایجادکننده درک و مفاهمه مشترک طرفین نسبت به چنین ظرفیتهایی شود.
6. فراگیری ویروس کرونا که مانند سکتهای ناگهانی طومار بسیاری از برنامههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورها را در قرن بیستویکم در هم پیچیده و ضرباتی سخت را بر پیکره روابط بینالملل وارد آورده است، در عین هزینههای بیپایان مادی و معنوی، فرصتی بیبدیل را برای بازنگری، بازیافت و به بیانی شارژ مجدد ظرفیتهای ارتباطی میان کشورهای مختلف فراهم کرده است؛ کرونا هم مانند بسیاری از بلایای طبیعی و غیرطبیعی دیگر که گریبان بشر را در دورههای مختلف تاریخ گرفته، روزی رخت برخواهد بست و نکته مهم اینجاست که فردای آن روز، آبستن موجی بیسابقه از تعاملات جهانی و تلاش برای بازیابی مناسبات ازدسترفته در تمامی حوزهها خواهد بود. امروز بسیاری از کشورها ازجمله چین در وقفه و سکتهای که کرونا برایشان پدید آورده، به ظرفیتسازیهای جدید برای فردای روشن پس از کرونا مشغول شده و تردیدی نیست که در آن روز، چین بهعنوان کارخانه جهان از سویی و بزرگترین بازار مصرف جهان از دیگر سو و باز عظیمترین مبدأ و مقصد سفرهای گردشگری و موارد دیگر بهمثابه «هدفی طلایی» مدنظر کشورهای مختلف قرار خواهد داشت و در آن روز که به مدد خدای متعال و علم بشری دور
نخواهد بود، کشوری برنده است که از این ایام تیره و دشوار برای ظرفیتسازی و ایجاد بسترهای مناسب جهت فردای روشن ارتباط با قدرتهایی مانند چین بهره جسته باشد. تنظیم، پیشبینی و برنامهریزی برای روابط با چین در پساکرونا مسئلهای است که معضلات کنونی کشور نباید موجب غفلت مسئولان دستگاه دیپلماسی از آن شود.
7. بدون تعارف باید گفت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران درخصوص چین نیازمند یک خانهتکانی فراجناحی و گسترده است. همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، ضعف ما در ارتباط با چین به جریانات اصولگرا یا اصلاحطلب قابل تحدید نبوده و به ابهاماتی در سطوح سیاستگذاریهای کلان جمهوری اسلامی مربوط میشود. بر این مبنا میتوان گفت با وجود آنکه جایگاه ایران و ظرفیتهای ژئوپلیتیک آن در سپهر سیاست خارجی چین تعیین شده، وضعیت ایران برای تعامل جدی و عملگرا با چین و به بیان دیگر جایگاه چین در سیاست خارجی ایران، همچنان در وضعیت سیال و مرتبط با مواضع و شرایط دولتهایی است که در ایران بر سر کار میآیند. رویکرد انکارناپذیر تهران در مناسبات آلترناتیوی با یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی دنیا، موضوعی است که آسیبهایی جدی بر پیکره روابط تهران - پکن و منافع ملی ایران وارد آورده است. جایابی و تعیین تکلیف نهایی سیاست خارجی ایران برای تعامل با کشور چین، در کنار متعادل و متوازنسازی حجم این روابط در پهنهای به وسعت کلیت مناسبات ایران با کشورهای کوچک، قدرتهای متوسط و بزرگ بینالمللی، از مهمترین اموری است که تصمیمسازان دیپلماسی کشور درباره
رابطه با چین باید مدنظر داشته باشند. چین تا پیش از کرونا حدود 30 درصد از حجم تجارت خارجی ایران را به خود اختصاص میداد که بیتردید این دست ارقام باید متناسب با ظرفیتهای بینالمللی کشور، منافع متقابل با طرف مقابل و برنامههای مشترک دو کشور در حوزههای مورد علاقه تنظیم و بازتعریف شود و امید است دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران با نگاهی راهبردی به حوزه شرق، ضمن تدوین چارچوبی حکیمانه و آگاهانه برای ارتباط با جمهوری خلق چین، زمینه بهرهبرداری در راستای منافع ملی و سه اصل عزت، حکمت و مصلحت مناسبات تهران و پکن در آینده را فراهم آورد.
چندی پیش پنجاهمین سالگرد برقراری مناسبات سیاسی ایران و چین با تبادل پیامهای مقامات ارشد دو کشور و برگزاری ویژهبرنامههایی در فضای مجازی گرامی داشته شد. مناسبات معاصر تهران و پکن که اکنون نیمقرن از برقراری آن میگذرد، روابطی است دارای ریشههای تمدنی و تاریخی و تعاملات روشن و قابل توجه دوجانبه که مبانی مورد نیاز جهت تحکیم بیش از پیش ارتباط دو کشور را فراهم آورده و در صورت شناسایی نقاط ضعف و اصلاح اشکالات موجود در این حوزه، میتوان با امید به آیندهای روشن از پیوند راهبردی یک قدرت منطقهای (ایران) با یک قدرت جهانی (چین) به منافعی جامع و مشارکتی در دو حوزه منطقهای و بینالمللی و البته دوجانبه دست یافت. هرچند در ایام نیمه دوم دولت دوازدهم، به واسطه تمرکز بیشتر دولتمردان کشورمان بر امر «تعامل با شرق» و توجه بیشتر رئیسجمهور و دستگاه دیپلماسی به ظرفیتهای موجود در تعامل با کشور چین، تلاشهایی قابل توجه در همین راستا صورت پذیرفت اما اصلاح کاستیها و تقویت نقاط قوت ایران ضمن تداوم رویکرد یادشده، به هدفمندسازی و عملگراکردن این فضا منجر خواهد شد. با این نگاه و به منظور تعمیق و تقویت عملگرایی در روابط راهبردی دو تمدن کهن آسیایی، هفت توصیه به دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم ارائه میشود:
1. دو کشور ایران و چین در سطوح حاکمیتی به این جمعبندی دست یافتهاند که چارچوب مناسبات دوجانبه باید به سطح «مشارکت جامع راهبردی» ارتقا یابد. این تصمیم که چارچوب آن در جریان سفر شیجینپینگ، رهبر چین به تهران در اوایل بهمن سال 1394 و دیدار با رهبر انقلاب به تأیید سران دو کشور رسید، نهایتا پس از رایزنیهای بلندمدت دو کشور، پیگیریهای دولت دوازدهم و رایزنیهای ممتد و مکرر محمدجواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران با سفرهای چندینباره او به پکن، در گام نهایی به هنگام سفر وزیر خارجه چین به تهران در فروردین 1400 و امضای برنامه 25ساله برای گسترش روابط دو کشور به فاز طراحی عملیاتی و به اصطلاح «نقشه راه» وارد شد. در این میان اما واقعیات جاری در صحنه سیاست خارجی دو کشور گواه این است که برنامه یادشده تاکنون و در ابعاد عملیاتی به رخداد خاص یا چشمگیری در مناسبات تهران-پکن منجر نشده و همین امر در کنار عوامل خارجی ازجمله تحریمهای یکجانبه ایالات متحده و فراگیری ویروس کرونا فضایی را ایجاد کرده که میتوان با تحلیل دقیقتر آن به ضعفی بنیادین در روابط ایران و چین پی برد که میتوان از آن بهعنوان اشکال در «مدیریت راهبردی» برای
مناسباتی که قرار است راهبردی باشد، یاد کرد.
توجه به این نکته لازم است که ضعف سیاست خارجی ایران در طرحریزی مناسبات متعادل و متوازن با شرق، صرفا محدود به دولتی خاص نبوده و به ضعفی کلان در ابعاد «شناختی و مدیریتی» کشور بازمیگردد که شایسته است نسبت به ترمیم آن در اسرع زمان اقدامات لازم معمول شود. از دیگر سو نمیتوان منکر این واقعیت شد که «مدیریت افکار عمومی» و بحث «دیپلماسی عمومی» از پایههای اساسی در مقوله «مدیریت راهبردی» به حساب میآید که به واسطه غفلت از کلیت این نگاه کلان در بحث رابطه با چین، دولتهای مختلف ایران در این خصوص همواره دچار بیعملی، کمعملی یا اقداماتی صرفا با تأثیرات محدود بودهاند. حقیقت این است که امروز افکار عمومی ایران بههیچوجه نسبت به فلسفه وجودی و ماهیت ارتباط با کشوری به نام چین اشراف نداشته و خلأ در همین حوزه حیاتی و مهم که باید نتیجه مدیریت راهبردی در حوزه افکار عمومی باشد، ضمن ایجاد آسیبهایی رنجآور در حوزه حمایت عمومی از مناسبات ایران و چین و گامهای دیپلماتیک کشور در این زمینه، به ایجاد فضایی کاذب منجر شده و در بسیاری از موارد رابطه ایران با «کارخانه جهان» را برای دستگاههای مختلف کشور به امری هزینهساز تبدیل کرده
است. بر این اساس مدیریت استراتژیک مناسباتی که قرار است راهبردیبودن یکی از اضلاع مثلث (مشارکت- جامع-راهبردی) حاکم بر فضای کلی آن باشد از جمله نیازهای اساسی کنونی روابط تهران- پکن محسوب میشود که بیتردید ساماندهی رویکردهای کشور با اقداماتی چون تشکیل اتاقهای فکر ویژه برای تحلیل ابعاد این مناسبات، تعیین و همسوسازی گامهای آتی در این رابطه، از سوی دولت سیزدهم در این زمینه ضروری و راهگشا خواهد بود.
2. مناسبات دو کشور ایران و چین با وجود ظرفیتهای بیبدیل برای گسترش همهجانبه و سوابق درخشان و مثبت تمدنی، از فقدان عنصر حیاتی «شناخت متقابل» رنج میبرد. جدای از تصویر افکار عمومی ایران، شمایلی که از «چین معاصر» در نظر بسیاری از صاحبنظران کشور، مسئولان ردهمیانی و حتی ردهبالای نظام و دیگر اقشار تأثیرگذار ایران وجود دارد، تصویری ناقص و عمدتا بیارتباط با حقایق جاری در این کشور بزرگ آسیاست. فقدان «چینشناسی ایرانی» و نگاه جامع به تمامی شئون پرجمعیتترین کشور جهان از نظرگاه غربی، اکنون موانعی جدی را در مسیر تعریف منافع مشترک و افقهای راهبردی در تعاملات آینده ایران و چین ایجاد کرده است. اشاره به این مطلب خالی از لطف نیست که با وجود ضعف مشابه در طرف چینی در میدان افکار عمومی، چینیان در عرصه نخبگانی به مراتب پیشتر از ما ایرانیان حرکت خود را آغاز کرده و مراکز ایرانشناسی فعال در این کشور، کرسیهای آموزش زبان پارسی و نهایتا تألیفات و تحقیقات موجود به زبان چینی در باب مباحث مختلف ایران، اسلام شیعی، جمهوری اسلامی و دیگر شئون کشورمان به وضوح باسابقهتر، عمیقتر و پرمحتواتر از گامهای برداشتهشده در ایران است.
البته امروز فرایند تربیت نیروهای متخصص داخلی در مراکز علمی کشور از جمله دانشگاه تهران، هرچند دیرهنگام اما سرانجام کلید خورده و در سایه عنایات الهی در آیندهای نهچندان دور، شاهد ظهور نسلی از چینشناسان ایرانی خواهیم بود که بهعنوان سفرای فرهنگی کشور، با علم از ابعاد مختلف و پیچیدگیهای فراوان کشور چین، در امر استحصال منافع ملی کشورشان تأثیرگذار خواهند بود. اما نکته مهم در این راستا، گسترش و تقویت هدفمند این قبیل مراکز آموزشی متناسب با نیازهای امروز و فردای کشور و نهایتا عزم بر بهکارگیری این نیروهای متخصص داخلی در ارگانها و نهادهای دولتی است. بر این مبنا شایسته است دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران با توجه به «راهبرد نگاه به شرق» از سویی و با عنایت به اهمیت فینفسه ارتباط با چین از دیگر سو، نسبت به مدیریت سازمانها، ارگانهای دولتی و وزارتخانههای مربوط جهت استخدام و بهکارگیری نیروهای چینشناس آشنا به زبان و فرهنگ این کشور اقدام و برنامهریزی لازم و بلندمدت را متناسب با نیازهای راهبردی کشور در دستور کار قرار دهد.
3. چین از مهمترین کشورهای جهان امروز و فرداست و ارتباط با این عضو مؤثر در جامعه جهانی، دیگر یک انتخاب نیست بلکه ضرورتی است استراتژیک و نوع رابطه گسترده کشورهای حتی متخاصم یا غیرهمسو با چینیان خود گواهی بر این مدعاست. اینکه امروز بزرگترین شرکای چین، دشمنان این کشور هستند، حقیقتی است که اذهان آگاه را به تدبیر وامیدارد. ارتباط با چنین کشوری نیازمند تمرکزی دقیق و ایجاد مرکزیتی جهت مدیریت ارتباطات و هماهنگسازی نهادهای مختلف کشور برای هدفگذاری، تعامل و نهایتا استحصال منافع مورد نظر است که در سالهای اخیر و با صلاحدید نظام و تعامل مثبتی که با نگاه سازنده دولت نیز همراه شد، مجموعه تحت هدایت دکتر لاریجانی عملا چنین رسالتی را برعهده داشت. هرچند با رد صلاحیت رئیس سابق قوه مقننه از سوی شورای محترم نگهبان، کارآمدی آتی ساختار سابق در مواجهه با چینیان عملا در هالهای از ابهام فرو رفته اما تجربه فضای مثبتی که در جریان رایزنیهای متقابل مقامات چینی و ایرانی در چارچوب یادشده انجام شد، کارآمدی کلیت چنین ساختارهایی را برای تعامل دقیقتر با بدنه قدرت در کشور چین نمایان میکند. بنابراین بهروزرسانی، تقویت یا در صورت نیاز
اصلاح، فراگیرسازی و عملگراکردن این قبیل ساختارها در عین حفظ آنها، میتواند بهعنوان اقدامی مؤثر از سوی دولت سیزدهم در روابط آتی ایران با کشور چین مدنظر قرار داشته باشد. توجه به این نکته در ارتباط با چین ضروری است که به همان میزان که چندصدایی در افکار عمومی کشور و نقد عملکرد دستگاههای مختلف اجرائی توسط کارشناسان آگاه و دلسوز با گرایشهای مختلف برای هوشیارسازی دولتمردان و نمایش حساسیت بدنه کارشناسی کشور نسبت به رابطه با قدرتی مانند چین مثبت و سازنده ارزیابی میشود، باید توجه داشت که در مواجهه حاکمیتی با حکومت چین، پراکندهکاری یا چندصدایی، حاصلی در بر نخواهد داشت. تجربه اثبات کرده که برای ورود به گفتوگویی پربار با چینیان باید مجموع مواضع، اهداف و نقطه نظرات کشور حول مباحث مختلف در پیکانی با رأسی واحد تدوین و به طور دقیق از یک مرجع مشخص و معتبر به طرف چینی ارائه شود.
4. امروز «چندجانبهگرایی» یکی از مهمترین محورهای مناسباتی است که حزب کمونیست چین در حوزه سیاست خارجی این کشور تعریف کرده و به گواه شواهد موجود عجالتا تا میانمدت در همین میدان به تحصیل منافع ملیاش خواهد پرداخت. تعریف منافع مشترک، فضاهای مشترک و تهدیدات مشترک در این چارچوب و تلاش برای ورود و ایفای نقش مؤثر در معادلاتی که چینیها در این رابطه مطرح میکنند، ضمن طرح ابتکاراتی مستقل یا مکمل از سوی تهران میتواند ظرفیتهای جدیدی را برای دستگاه سیاست خارجی کشور بهعنوان یک قدرت منطقهای در حوزه تعامل سازنده با یکی از مهمترین اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد فراهم کند. تعامل آتی ایران با اعضای سازمان شانگهای بهویژه چین که نقش راهبری در این مجموعه را برعهده دارد نیز باید در همین چارچوب و با توجه به سه اصل عزت، حکمت و مصلحت به جریان بیفتد.
5. اکنون جریان انتقال پتانسیل قدرت از حوزه آتلانتیک به سوی محدوده پاسیفیک حقیقتی است که کشورهای بسیاری را به اندیشه در ابعاد آن و فضاهایی که حین و پس از آن در انتظار معادلات جهانی خواهد بود واداشته است. تشکیل اتاق چین در پنتاگون دولت بایدن، تحولات جاری در حوزه آسیای جنوب شرقی و خلأ قدرتی که بهزودی در حوزههای مورد توجه و تحت نفوذ ایران ازجمله در خلیج فارس، خاورمیانه یا آسیای مرکزی ایجاد خواهد شد و نمونه اخیر آن در افغانستان امروز قابل رصد است، فضا و فرصتی قابل تأمل را برای تعریف چارچوبهای جدید همکاری دو یا چندجانبه برای ایران و چین فراهم میآورد که در صورت غفلت از آن، با حضور مؤثر دیگر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای تعریف تعامل مثبت و ایجابی با کشوری مانند چین، عملا از اختیار ایران خارج خواهد شد؛ بنابراین توجه به این نوع تعامل با چینیان، امری حیاتی و متناسب با چارچوبهای راهبردی مناسبات دو کشور است که در این راستا شکلدهی به گفتوگوهای استراتژیک دو کشور در سطوح میانی و بالاتر میتواند تسهیلکننده و ایجادکننده درک و مفاهمه مشترک طرفین نسبت به چنین ظرفیتهایی شود.
6. فراگیری ویروس کرونا که مانند سکتهای ناگهانی طومار بسیاری از برنامههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورها را در قرن بیستویکم در هم پیچیده و ضرباتی سخت را بر پیکره روابط بینالملل وارد آورده است، در عین هزینههای بیپایان مادی و معنوی، فرصتی بیبدیل را برای بازنگری، بازیافت و به بیانی شارژ مجدد ظرفیتهای ارتباطی میان کشورهای مختلف فراهم کرده است؛ کرونا هم مانند بسیاری از بلایای طبیعی و غیرطبیعی دیگر که گریبان بشر را در دورههای مختلف تاریخ گرفته، روزی رخت برخواهد بست و نکته مهم اینجاست که فردای آن روز، آبستن موجی بیسابقه از تعاملات جهانی و تلاش برای بازیابی مناسبات ازدسترفته در تمامی حوزهها خواهد بود. امروز بسیاری از کشورها ازجمله چین در وقفه و سکتهای که کرونا برایشان پدید آورده، به ظرفیتسازیهای جدید برای فردای روشن پس از کرونا مشغول شده و تردیدی نیست که در آن روز، چین بهعنوان کارخانه جهان از سویی و بزرگترین بازار مصرف جهان از دیگر سو و باز عظیمترین مبدأ و مقصد سفرهای گردشگری و موارد دیگر بهمثابه «هدفی طلایی» مدنظر کشورهای مختلف قرار خواهد داشت و در آن روز که به مدد خدای متعال و علم بشری دور
نخواهد بود، کشوری برنده است که از این ایام تیره و دشوار برای ظرفیتسازی و ایجاد بسترهای مناسب جهت فردای روشن ارتباط با قدرتهایی مانند چین بهره جسته باشد. تنظیم، پیشبینی و برنامهریزی برای روابط با چین در پساکرونا مسئلهای است که معضلات کنونی کشور نباید موجب غفلت مسئولان دستگاه دیپلماسی از آن شود.
7. بدون تعارف باید گفت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران درخصوص چین نیازمند یک خانهتکانی فراجناحی و گسترده است. همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، ضعف ما در ارتباط با چین به جریانات اصولگرا یا اصلاحطلب قابل تحدید نبوده و به ابهاماتی در سطوح سیاستگذاریهای کلان جمهوری اسلامی مربوط میشود. بر این مبنا میتوان گفت با وجود آنکه جایگاه ایران و ظرفیتهای ژئوپلیتیک آن در سپهر سیاست خارجی چین تعیین شده، وضعیت ایران برای تعامل جدی و عملگرا با چین و به بیان دیگر جایگاه چین در سیاست خارجی ایران، همچنان در وضعیت سیال و مرتبط با مواضع و شرایط دولتهایی است که در ایران بر سر کار میآیند. رویکرد انکارناپذیر تهران در مناسبات آلترناتیوی با یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی دنیا، موضوعی است که آسیبهایی جدی بر پیکره روابط تهران - پکن و منافع ملی ایران وارد آورده است. جایابی و تعیین تکلیف نهایی سیاست خارجی ایران برای تعامل با کشور چین، در کنار متعادل و متوازنسازی حجم این روابط در پهنهای به وسعت کلیت مناسبات ایران با کشورهای کوچک، قدرتهای متوسط و بزرگ بینالمللی، از مهمترین اموری است که تصمیمسازان دیپلماسی کشور درباره
رابطه با چین باید مدنظر داشته باشند. چین تا پیش از کرونا حدود 30 درصد از حجم تجارت خارجی ایران را به خود اختصاص میداد که بیتردید این دست ارقام باید متناسب با ظرفیتهای بینالمللی کشور، منافع متقابل با طرف مقابل و برنامههای مشترک دو کشور در حوزههای مورد علاقه تنظیم و بازتعریف شود و امید است دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران با نگاهی راهبردی به حوزه شرق، ضمن تدوین چارچوبی حکیمانه و آگاهانه برای ارتباط با جمهوری خلق چین، زمینه بهرهبرداری در راستای منافع ملی و سه اصل عزت، حکمت و مصلحت مناسبات تهران و پکن در آینده را فراهم آورد.