تخیلی بزرگ در جهانی کوچک
عبدالرضا ناصرمقدسی. متخصص مغز و اعصاب
تکسنگها یا همان چیزی که این روزها با نام مونولیت شهرت جهانی پیدا کرده، برای اولینبار در کتاب «اودیسه 2001» «آرتور سی. کلارک» معرفی شدند و دلیل شهرت آنها هم نقش این تکسنگها در مجموعه دنبالهدار و عظیم اودیسههای «سی. کلارک» است. با ساخت فیلم «اودیسه 2001» از سوی «استنلی کوبریک» شهرت این رمانهای بزرگ علمی-تخیلی دهها برابر شد. ما به صورت مجزا هم به این رمانها و هم به این فیلم که جزئی از شاهکارهای تاریخ سینماست، خواهیم پرداخت؛ اما موضوع یادداشت امروز درباره تکسنگهایی است که از اندکی پیش در گوشه و کنار جهان سر برآوردند و گمانهزنیهای متعددی هم درباره آنها به عمل آمد. قبل از آنکه درباره ابعاد این واقعه صحبت کنیم، بهتر است ببینیم چه اتفاقی افتاد و چگونه مونولیتها بر سر زبانها افتادند.
مونولیتها اولینبار در محلی دورافتاده در ایالت یوتای آمریکا در نوامبر 2020 کشف شدند. وقتی زیستشناسان با هلیکوپتر در حال بازشماری قوچها بودند، توجه آنها به این شیء مرموز جلب شد. آنها پس از بررسی، آن را سازهای انسانی و فلزی معرفی کردند. پس از بررسیهای بیشتر و استفاده از دادههای گوگلمپس متوجه شدند که این سازه از سال 2016 در این منطقه وجود داشته است. خبر کشف این سازه بهسرعت همه جا پیچید و با توجه به پیشزمینهای که از تکسنگها در رمانهای «سی. کلارک» وجود داشت، خیلیها به تصور اینکه این سازه نیز اثری از موجودات فرازمینی است، به این منطقه هجوم آوردند؛ اما این سازه اندکی بعد از سوی افرادی ناشناس به دلایل نامعلوم کنده و از بین برده شد.
پس از اعلام خبر کشف مونولیت در ایالت یوتا، گزارشهایی از وجود مونولیتها در سایر نقاط جهان نیز در رسانهها منتشر شد. مونولیتهای بعدی در ایالت کالیفرنیا، کشورهایی مانند بلژیک، رومانی، پرتغال، هلند و انگلستان کشف شدند. حتی گزارشی از پدیدارشدن یک مونولیت در ایران نیز در رسانهها منتشر شد. به نظر میرسید که با نوعی ترند جهانی روبهرو باشیم که اگرچه شاید از سوی فرد یا افرادی شروع شده؛ اما بهشدت از سوی دیگران تقلید و گرتهبرداری شده است. یک شیء که برای اولینبار و البته با جزئیات کامل در رمانی علمی-تخیلی مطرح و سپس فیلم آن ساخته میشود، حالا دستمایه تفکر خیلیها قرار گرفته تا به واسطه آن هم جهان فکری خود را هرچه بیشتر تخیلی کنند، هم سؤالهای جدیدی را پیشروی ما بگذارند؛ اما اهمیت این تکسنگها چیست؟ آیا آنها چیزی بیش از یک بازسازی ساده از یک نماد علمی-تخیلی هستند؟
آثار علمی-تخیلی از ارزش بسیاری برخوردارند. آنها دایره تخیل انسانی را گسترش میدهند. همچنین بسیاری از موضوعاتی که در این آثار بیان میشوند، دستمایه کار و تحقیق دانشمندان قرار میگیرند. اینکه «ژول ورن» از سفر به ماه یا به زیر دریاها سخن میگوید، اکنون به یک پدیده علمی بدل شده است و همین ارزش چنین آثاری را به ما نشان میدهد. متأسفانه در جامعه ما اصلا به آثار علمی-تخیلی بهعنوان آثار مهمی که باید در مدارس تدریس شده و دانشآموزان و دانشجویان را به خواندن آنها تشویق کنند، نگاه نمیشود؛ موضوعی که مانع رشد ابتکار و تخیل در دانشآموزان ما میشود.
آثار «آرتور سی. کلارک» که از بهترین آثار علمی-تخیلی به شمار میآیند، نیز از این قاعده مستثنا نیستند. در همین کتاب و فیلم «اودیسه 2001» مفاهیمی مطرح شد که اکنون بشر با آنها درگیر است. سفرهای طولانی در فضا و استفاده از نیروی گرانش سیارات برای عبور سفینه یکی از آنهاست که بهویژه پس از سفر وویجر بیشازپیش مورد توجه قرار گرفت. موضوع بعدی که بسیار هوشمندانه در این اثر مورد بحث قرار گرفت، دایره قدرت و فعالیت هوش مصنوعی است. رایانهای به نام هال که در سفینه «دیسکاوری» قرار داشت، بهتدریج آگاهی و اراده پیدا میکند و میخواهد که کنترل سفینه را در دست بگیرد. موضوعی که به مرگ سرنشینان سفینه به جز «دیوید بومن» منجر میشود. توصیف «سی. کلارک» از قمر زحل با نام پاپتوس که همه با تخیل بالا شکل گرفته بود، آنقدر دقیق بود که وقتی وویجر عکسهای این قمر را ارسال کرد، دانشمندان متوجه تشابه عجیب آنچه میدیدند، با توصیفات «کلارک» در رمان خود شدند. موضوعی که «کارل ساگان» در نامهای به «کلارک» که با عنوان «وقتی به تو میاندیشم» آغاز میشد، به آن اشاره کرد. کشف مونولیتها ابعادی دیگر از این تأثیرگذاری را نشان داد. ابعادی که چندان
به آن توجه نشده بود. تکسنگها برخلاف موضوعات فوق هیچگاه واقعیت علمی پیدا نکردند. آنها هیچ کجا کشف نشدند. نهتنها تکسنگها، بلکه تاکنون هیچ نشانهای از حیات فرازمینی در دایره دید انسانی پیدا نشده است. آنچه بهعنوان مونولیت نیز در ماههای اخیر در نقاط مختلف جهان دیده و گزارش شده، حاصل دست انسان است و از نظر علمی ارتباطی با فرازمینیها ندارد؛ اما همین که دایره تخیل انسانی را گسترش داده و باز سؤالاتی را درباره چگونگی ارتباط و حضور فرازمینیها بیان میکند، درخورتوجه است. به سخن دیگر اگر چنین چیزی تا به حال کشف نشده و چنین پیشبینیای تا به حال محقق نشده، ما خودمان آن را به وجود میآوریم. ما دنیایمان را وسیعتر میکنیم و در آن جایگاهی برای فرازمینیها قائل میشویم. به گمان من فینفسه نکته درخورتوجهی است. جالب است که این مونولیتها به مناقشات مذهبی نیز منجر شده است. پس از ظاهرشدن مونولیتی در کالیفرنیا عدهای از نژادپرستان تندرو آن را از زمین کندند و به جایش صلیبی گذاشتند و اعلام کردند که «مسیح در این کشور پادشاه است و ما بیگانگانی از مکزیک یا فضا نمیخواهیم». چنین تقابلهایی نشان میدهد که انسان برای حل
تضادهای درونی خود نیاز به توسعه دنیایش حتی به شکلی تخیلی دارد. نکته بعدی ظاهرشدن آنها در زمانی بود که کرونا به اوج خود رسیده و تمام جهان در هراسی فوقالعاده از گسترش کرونا به سر میبرد. ناگهان خبر کشف این مونولیتها نوعی تعلق انسان به جهانی وسیعتر را نشان میداد. انگار انسان در ابعادی دیگر نیز امید برای زندگیکردن دارد.
مونولیتها هرچه بودند، حاصل درکی نو از جهان ما هستند؛ درکی که میخواهد جهان را از حالت فعلی یک قدم جلوتر برده و با تخیل خود سؤالات و گسترههای بیشتری را پیشروی انسان بگشاید.
تکسنگها یا همان چیزی که این روزها با نام مونولیت شهرت جهانی پیدا کرده، برای اولینبار در کتاب «اودیسه 2001» «آرتور سی. کلارک» معرفی شدند و دلیل شهرت آنها هم نقش این تکسنگها در مجموعه دنبالهدار و عظیم اودیسههای «سی. کلارک» است. با ساخت فیلم «اودیسه 2001» از سوی «استنلی کوبریک» شهرت این رمانهای بزرگ علمی-تخیلی دهها برابر شد. ما به صورت مجزا هم به این رمانها و هم به این فیلم که جزئی از شاهکارهای تاریخ سینماست، خواهیم پرداخت؛ اما موضوع یادداشت امروز درباره تکسنگهایی است که از اندکی پیش در گوشه و کنار جهان سر برآوردند و گمانهزنیهای متعددی هم درباره آنها به عمل آمد. قبل از آنکه درباره ابعاد این واقعه صحبت کنیم، بهتر است ببینیم چه اتفاقی افتاد و چگونه مونولیتها بر سر زبانها افتادند.
مونولیتها اولینبار در محلی دورافتاده در ایالت یوتای آمریکا در نوامبر 2020 کشف شدند. وقتی زیستشناسان با هلیکوپتر در حال بازشماری قوچها بودند، توجه آنها به این شیء مرموز جلب شد. آنها پس از بررسی، آن را سازهای انسانی و فلزی معرفی کردند. پس از بررسیهای بیشتر و استفاده از دادههای گوگلمپس متوجه شدند که این سازه از سال 2016 در این منطقه وجود داشته است. خبر کشف این سازه بهسرعت همه جا پیچید و با توجه به پیشزمینهای که از تکسنگها در رمانهای «سی. کلارک» وجود داشت، خیلیها به تصور اینکه این سازه نیز اثری از موجودات فرازمینی است، به این منطقه هجوم آوردند؛ اما این سازه اندکی بعد از سوی افرادی ناشناس به دلایل نامعلوم کنده و از بین برده شد.
پس از اعلام خبر کشف مونولیت در ایالت یوتا، گزارشهایی از وجود مونولیتها در سایر نقاط جهان نیز در رسانهها منتشر شد. مونولیتهای بعدی در ایالت کالیفرنیا، کشورهایی مانند بلژیک، رومانی، پرتغال، هلند و انگلستان کشف شدند. حتی گزارشی از پدیدارشدن یک مونولیت در ایران نیز در رسانهها منتشر شد. به نظر میرسید که با نوعی ترند جهانی روبهرو باشیم که اگرچه شاید از سوی فرد یا افرادی شروع شده؛ اما بهشدت از سوی دیگران تقلید و گرتهبرداری شده است. یک شیء که برای اولینبار و البته با جزئیات کامل در رمانی علمی-تخیلی مطرح و سپس فیلم آن ساخته میشود، حالا دستمایه تفکر خیلیها قرار گرفته تا به واسطه آن هم جهان فکری خود را هرچه بیشتر تخیلی کنند، هم سؤالهای جدیدی را پیشروی ما بگذارند؛ اما اهمیت این تکسنگها چیست؟ آیا آنها چیزی بیش از یک بازسازی ساده از یک نماد علمی-تخیلی هستند؟
آثار علمی-تخیلی از ارزش بسیاری برخوردارند. آنها دایره تخیل انسانی را گسترش میدهند. همچنین بسیاری از موضوعاتی که در این آثار بیان میشوند، دستمایه کار و تحقیق دانشمندان قرار میگیرند. اینکه «ژول ورن» از سفر به ماه یا به زیر دریاها سخن میگوید، اکنون به یک پدیده علمی بدل شده است و همین ارزش چنین آثاری را به ما نشان میدهد. متأسفانه در جامعه ما اصلا به آثار علمی-تخیلی بهعنوان آثار مهمی که باید در مدارس تدریس شده و دانشآموزان و دانشجویان را به خواندن آنها تشویق کنند، نگاه نمیشود؛ موضوعی که مانع رشد ابتکار و تخیل در دانشآموزان ما میشود.
آثار «آرتور سی. کلارک» که از بهترین آثار علمی-تخیلی به شمار میآیند، نیز از این قاعده مستثنا نیستند. در همین کتاب و فیلم «اودیسه 2001» مفاهیمی مطرح شد که اکنون بشر با آنها درگیر است. سفرهای طولانی در فضا و استفاده از نیروی گرانش سیارات برای عبور سفینه یکی از آنهاست که بهویژه پس از سفر وویجر بیشازپیش مورد توجه قرار گرفت. موضوع بعدی که بسیار هوشمندانه در این اثر مورد بحث قرار گرفت، دایره قدرت و فعالیت هوش مصنوعی است. رایانهای به نام هال که در سفینه «دیسکاوری» قرار داشت، بهتدریج آگاهی و اراده پیدا میکند و میخواهد که کنترل سفینه را در دست بگیرد. موضوعی که به مرگ سرنشینان سفینه به جز «دیوید بومن» منجر میشود. توصیف «سی. کلارک» از قمر زحل با نام پاپتوس که همه با تخیل بالا شکل گرفته بود، آنقدر دقیق بود که وقتی وویجر عکسهای این قمر را ارسال کرد، دانشمندان متوجه تشابه عجیب آنچه میدیدند، با توصیفات «کلارک» در رمان خود شدند. موضوعی که «کارل ساگان» در نامهای به «کلارک» که با عنوان «وقتی به تو میاندیشم» آغاز میشد، به آن اشاره کرد. کشف مونولیتها ابعادی دیگر از این تأثیرگذاری را نشان داد. ابعادی که چندان
به آن توجه نشده بود. تکسنگها برخلاف موضوعات فوق هیچگاه واقعیت علمی پیدا نکردند. آنها هیچ کجا کشف نشدند. نهتنها تکسنگها، بلکه تاکنون هیچ نشانهای از حیات فرازمینی در دایره دید انسانی پیدا نشده است. آنچه بهعنوان مونولیت نیز در ماههای اخیر در نقاط مختلف جهان دیده و گزارش شده، حاصل دست انسان است و از نظر علمی ارتباطی با فرازمینیها ندارد؛ اما همین که دایره تخیل انسانی را گسترش داده و باز سؤالاتی را درباره چگونگی ارتباط و حضور فرازمینیها بیان میکند، درخورتوجه است. به سخن دیگر اگر چنین چیزی تا به حال کشف نشده و چنین پیشبینیای تا به حال محقق نشده، ما خودمان آن را به وجود میآوریم. ما دنیایمان را وسیعتر میکنیم و در آن جایگاهی برای فرازمینیها قائل میشویم. به گمان من فینفسه نکته درخورتوجهی است. جالب است که این مونولیتها به مناقشات مذهبی نیز منجر شده است. پس از ظاهرشدن مونولیتی در کالیفرنیا عدهای از نژادپرستان تندرو آن را از زمین کندند و به جایش صلیبی گذاشتند و اعلام کردند که «مسیح در این کشور پادشاه است و ما بیگانگانی از مکزیک یا فضا نمیخواهیم». چنین تقابلهایی نشان میدهد که انسان برای حل
تضادهای درونی خود نیاز به توسعه دنیایش حتی به شکلی تخیلی دارد. نکته بعدی ظاهرشدن آنها در زمانی بود که کرونا به اوج خود رسیده و تمام جهان در هراسی فوقالعاده از گسترش کرونا به سر میبرد. ناگهان خبر کشف این مونولیتها نوعی تعلق انسان به جهانی وسیعتر را نشان میداد. انگار انسان در ابعادی دیگر نیز امید برای زندگیکردن دارد.
مونولیتها هرچه بودند، حاصل درکی نو از جهان ما هستند؛ درکی که میخواهد جهان را از حالت فعلی یک قدم جلوتر برده و با تخیل خود سؤالات و گسترههای بیشتری را پیشروی انسان بگشاید.