کرونا، افشاگر سيستم سلامت معيوب
عبدالرحمن نجلرحيم. مغزپژوه
پس از اعلام شيوع ويروس کرونا در شهر قم حتما شما هم به سخنان رئيسجمهور روحاني گوش دادهايد. به نظر من يک جمله از سخنان ايشان جاي تأمل بسيار دارد. اين جمله در رابطه با موضوع قرنطينه پس از شيوع ويروس کرونا بود که ايشان فرمودند: «قرنطينه محله و شهر نداريم، آنچه (هست) قرنطينه فرد است (چهارشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۸). واقعيت اين است که ايشان با اين جمله معروف، يکي از اصول بنيادين پزشکي نوين در جهان سرمايهداري چند قرن گذشته را خلاصه کردند. در ضمن نشان دادند که چقدر به اصل محوريت فرد در همه مسائل اجتماعي از جمله بهداشت و درمان اعتقاد دارند. اقتصاد سرمايهداري ليبرال در غرب و توسعه آن به کشورهاي عقبمانده و تحت سيطره بود که فرديت را محور قرار داده و منافع فردي در بازار آزاد را بهترين نوع اداره سياسي جامعه معرفي ميکند. بالطبع سلامت و علم پزشکي نيز متکي بر روشهاي تقليلگرايانه علمي، در خدمت نظام سرمايهداري حاکم تا حد امکان از آميختگي با مسائل اجتماعي دور نگه داشته ميشود و حول فيزيولوژي، آناتومي و آسيبشناسي فردي و اعضاي بدن شکل ميگيرد. از طرف ديگر نبايد ناديده بگيريم که آقاي رئيسجمهور ادامهدهنده سياست نئوليبراليسم اقتصادي جهان غرب در کشور ما هستند که از دوران سازندگي تاکنون ادامه داشته است. در ادامه اين برنامه اقتصادي و سياسي، بهداشت و درمان نيز هرچه بيشتر بايد از بخش دولتي به بخش خصوصي واگذار شود و تأمين سلامت فردمحور به دست بازار آزاد سپرده شود. سلامت کالايي است که بايد در بازار آزاد خريداري شود. البته با وجود شرايط سياسي حاکم، اتفاقي که براي بخش بهداشت و درمان نيز ميافتد، همان است که خود ايشان به آن «خصولتيسازي» ميگويند که به نوعي نشانه ترس از نفوذ غير در بازار اقتصاد انحصاري است. واقعيت اين است که در اين بازار آشفته با وجود دفترچههاي جورواجور بيمه درماني عمومي و خصوصي و بخش دولتي ناکارآمد غيرمجاني و بخش خصوصي تشنه سود بادآورده، بيعدالتي و نابرابري در امر بهداشت و درمان عمومي بيداد ميکند. در اينجا اين فرد است که مسئول تأمين درمان و بهداشت خود است و اوست که در صورت بيماري بايد مذمت شود که به بدن خود خوب رسيدگي نکرده است. فراموش نکنيم که در شرايط حاکم تنها توان مالي راهگشاي رسيدن به امکانات بهتر بهداشت و درمان با قدرت خريد بالاست که از عهده اکثريت فرودست جامعه برنميآيد.
شايد بپرسيد که اين موضوعات به من پزشک مغزپژوه چه ربطي پيدا ميکند. واقعيت است که پس از سالها ممارست در پزشکي، مغزپژوهي و همانديشي بينارشتهاي به اين نتيجه رسيدهام که بايد روشهاي پوزيتويستي و تقليلگرايانه، دوگانهپندارانه ذهن و بدن دکارتي را که مورد سودجويي فردگرايانه و استثمارگرايانه نظامهاي سرمايهداري ليبرالي و نئوليبرالي قرا ميگيرد، مورد انتقاد قرار داد و به جمعبندي جديدي رسيد. بديهي است که اين نقد جديد و تحولزا بر پايه يافتههاي علمي جديد در مغزپژوهي اجتماعي مدرن استوار است. بر اساس اين تعريف جديد، انسان موجودي نيست که بتوان آن را بر محور فرديت آن مورد شناسايي قرار داد. بلکه انسان از ريشه و بن، موجودي اجتماعي است و نميتوان موجوديت او، از جمله سلامت بدنياش را به صورت واحدهاي تکافتاده فردي، بدون تعامل دوجانبه و پيوسته با محيط زيست از جمله فرهنگ. جامعه، سياست و اقتصاد مورد بررسي قرار داد. در اين راستا، زيستشناسي (بيولوژي)، علم پزشکي و بهداشت نيز غير قابل انفکاک از مسائل فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و تاريخي است. بنابراين مطالعه فردمحور براي رسيدن به ابعاد سلامت جسماني از جمله مغزي ـ ذهني،
در نهايت کوششي بيسرانجام، چه بسا ناهنجار و معيوب خواهد بود. انسان موجودي بدنمند و اجتماعي است. تقليل انسانها به بدنهاي جداافتاده، از اصل نارواست، چراکه از ابتدا انسان با تمامي تنوعات بومي و فرهنگياش، در تعامل با ديگري، ساخته شده و معناي بيولوژيکي و جسماني فردي خود را پيدا ميکند. به همين دليل و بنا بر وجود نواقص موجود در نظامهاي بهداشتي درماني فردمحور در جهان است که اقبال به سوي پزشکي اجتماعي در مراکز دانشگاهي غرب نضج گرفته است. به عنوان نمونه ميتوان از بخش مطالعات بينارشتهاي پزشکي اجتماعي در کينگز کالج لندن به رياست پروفسور نيکلاس رز نام برد که بر اساس ايدههاي جديد و نقد رويکردهاي نئوليبراليستي در جهان سرمايهداري تأسيس شده است.
در کشور ما نيز دير يا زود بايد اساس نظام بهداشت و درمان، تغيير پيدا کند. نظامي که الگوبرداري ناشيانه، کاريکاتورمآبانه و ناقصالخلقانه از معيوبترين نظامهاي سلامتي نئوليبراليستي غرب است. لازم نيست در اين مورد کندوکاوي صورت گيرد، زيرا اين موضوع به طور فشرده در جمله رئيسجمهور نمايان است. دولت اذعان دارد در مقابله با ويروسي که سلامت عمومي و اجتماعي را به خطر انداخته، تنها به فکر قرنطينه «فرد» است. بديهي است که در چنين سيستمي هنگام خطر بحران عمومي سلامت، فرايند تشخيص، درمان و پرستاري نيز نابرابرانه خواهد بود و دسترسي امکانات براي افراد فرادست به مراتب سهلتر، مهياتر و همهجانبهتر از فرودستان خواهد بود. کمااينکه از آمار منتشرشده از نسبت مبتلايان به مردگان (تعداد زياد فوتشدگان نسبت به تعداد مبتلايان کشفشده) و همچنين از اعلام فوري افراد مبتلا در میان دولتمردان، چنين امتيازاتي در کشف و رسيدگي به موارد ابتلا آشکار است.
پس از اعلام شيوع ويروس کرونا در شهر قم حتما شما هم به سخنان رئيسجمهور روحاني گوش دادهايد. به نظر من يک جمله از سخنان ايشان جاي تأمل بسيار دارد. اين جمله در رابطه با موضوع قرنطينه پس از شيوع ويروس کرونا بود که ايشان فرمودند: «قرنطينه محله و شهر نداريم، آنچه (هست) قرنطينه فرد است (چهارشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۸). واقعيت اين است که ايشان با اين جمله معروف، يکي از اصول بنيادين پزشکي نوين در جهان سرمايهداري چند قرن گذشته را خلاصه کردند. در ضمن نشان دادند که چقدر به اصل محوريت فرد در همه مسائل اجتماعي از جمله بهداشت و درمان اعتقاد دارند. اقتصاد سرمايهداري ليبرال در غرب و توسعه آن به کشورهاي عقبمانده و تحت سيطره بود که فرديت را محور قرار داده و منافع فردي در بازار آزاد را بهترين نوع اداره سياسي جامعه معرفي ميکند. بالطبع سلامت و علم پزشکي نيز متکي بر روشهاي تقليلگرايانه علمي، در خدمت نظام سرمايهداري حاکم تا حد امکان از آميختگي با مسائل اجتماعي دور نگه داشته ميشود و حول فيزيولوژي، آناتومي و آسيبشناسي فردي و اعضاي بدن شکل ميگيرد. از طرف ديگر نبايد ناديده بگيريم که آقاي رئيسجمهور ادامهدهنده سياست نئوليبراليسم اقتصادي جهان غرب در کشور ما هستند که از دوران سازندگي تاکنون ادامه داشته است. در ادامه اين برنامه اقتصادي و سياسي، بهداشت و درمان نيز هرچه بيشتر بايد از بخش دولتي به بخش خصوصي واگذار شود و تأمين سلامت فردمحور به دست بازار آزاد سپرده شود. سلامت کالايي است که بايد در بازار آزاد خريداري شود. البته با وجود شرايط سياسي حاکم، اتفاقي که براي بخش بهداشت و درمان نيز ميافتد، همان است که خود ايشان به آن «خصولتيسازي» ميگويند که به نوعي نشانه ترس از نفوذ غير در بازار اقتصاد انحصاري است. واقعيت اين است که در اين بازار آشفته با وجود دفترچههاي جورواجور بيمه درماني عمومي و خصوصي و بخش دولتي ناکارآمد غيرمجاني و بخش خصوصي تشنه سود بادآورده، بيعدالتي و نابرابري در امر بهداشت و درمان عمومي بيداد ميکند. در اينجا اين فرد است که مسئول تأمين درمان و بهداشت خود است و اوست که در صورت بيماري بايد مذمت شود که به بدن خود خوب رسيدگي نکرده است. فراموش نکنيم که در شرايط حاکم تنها توان مالي راهگشاي رسيدن به امکانات بهتر بهداشت و درمان با قدرت خريد بالاست که از عهده اکثريت فرودست جامعه برنميآيد.
شايد بپرسيد که اين موضوعات به من پزشک مغزپژوه چه ربطي پيدا ميکند. واقعيت است که پس از سالها ممارست در پزشکي، مغزپژوهي و همانديشي بينارشتهاي به اين نتيجه رسيدهام که بايد روشهاي پوزيتويستي و تقليلگرايانه، دوگانهپندارانه ذهن و بدن دکارتي را که مورد سودجويي فردگرايانه و استثمارگرايانه نظامهاي سرمايهداري ليبرالي و نئوليبرالي قرا ميگيرد، مورد انتقاد قرار داد و به جمعبندي جديدي رسيد. بديهي است که اين نقد جديد و تحولزا بر پايه يافتههاي علمي جديد در مغزپژوهي اجتماعي مدرن استوار است. بر اساس اين تعريف جديد، انسان موجودي نيست که بتوان آن را بر محور فرديت آن مورد شناسايي قرار داد. بلکه انسان از ريشه و بن، موجودي اجتماعي است و نميتوان موجوديت او، از جمله سلامت بدنياش را به صورت واحدهاي تکافتاده فردي، بدون تعامل دوجانبه و پيوسته با محيط زيست از جمله فرهنگ. جامعه، سياست و اقتصاد مورد بررسي قرار داد. در اين راستا، زيستشناسي (بيولوژي)، علم پزشکي و بهداشت نيز غير قابل انفکاک از مسائل فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و تاريخي است. بنابراين مطالعه فردمحور براي رسيدن به ابعاد سلامت جسماني از جمله مغزي ـ ذهني،
در نهايت کوششي بيسرانجام، چه بسا ناهنجار و معيوب خواهد بود. انسان موجودي بدنمند و اجتماعي است. تقليل انسانها به بدنهاي جداافتاده، از اصل نارواست، چراکه از ابتدا انسان با تمامي تنوعات بومي و فرهنگياش، در تعامل با ديگري، ساخته شده و معناي بيولوژيکي و جسماني فردي خود را پيدا ميکند. به همين دليل و بنا بر وجود نواقص موجود در نظامهاي بهداشتي درماني فردمحور در جهان است که اقبال به سوي پزشکي اجتماعي در مراکز دانشگاهي غرب نضج گرفته است. به عنوان نمونه ميتوان از بخش مطالعات بينارشتهاي پزشکي اجتماعي در کينگز کالج لندن به رياست پروفسور نيکلاس رز نام برد که بر اساس ايدههاي جديد و نقد رويکردهاي نئوليبراليستي در جهان سرمايهداري تأسيس شده است.
در کشور ما نيز دير يا زود بايد اساس نظام بهداشت و درمان، تغيير پيدا کند. نظامي که الگوبرداري ناشيانه، کاريکاتورمآبانه و ناقصالخلقانه از معيوبترين نظامهاي سلامتي نئوليبراليستي غرب است. لازم نيست در اين مورد کندوکاوي صورت گيرد، زيرا اين موضوع به طور فشرده در جمله رئيسجمهور نمايان است. دولت اذعان دارد در مقابله با ويروسي که سلامت عمومي و اجتماعي را به خطر انداخته، تنها به فکر قرنطينه «فرد» است. بديهي است که در چنين سيستمي هنگام خطر بحران عمومي سلامت، فرايند تشخيص، درمان و پرستاري نيز نابرابرانه خواهد بود و دسترسي امکانات براي افراد فرادست به مراتب سهلتر، مهياتر و همهجانبهتر از فرودستان خواهد بود. کمااينکه از آمار منتشرشده از نسبت مبتلايان به مردگان (تعداد زياد فوتشدگان نسبت به تعداد مبتلايان کشفشده) و همچنين از اعلام فوري افراد مبتلا در میان دولتمردان، چنين امتيازاتي در کشف و رسيدگي به موارد ابتلا آشکار است.