كتابخانه كوچك من
نشر نو مدتي است كه در قالب مجموعهاي با عنوان كتابخانه كوچك من، كتابهايي براي ردههاي سني كودكان و نوجوانان منتشر ميكند كه تاكنون چند عنوان از اين مجموعه منتشر شده است. «داستانهاي خوب براي كودكان بلندپرواز»، «ايدههاي بزرگ براي دختران و پسران بلندپرواز»، «داستانهاي خوب براي دختران بلندپرواز» و «داستانهاي خوب براي پسران بلندپرواز» عناوين برخي از كتابهايي است كه نشر نو تاكنون براي ردههاي سني كودكان و نوجوانان منتشر كرده است. تازهترين كتاب اين مجموعه كتاب دوم «داستانهاي خوب براي پسران بلندپرواز» است كه توسط بن بروكس نوشته شده و اميد سهرابينيك و آرزو گودرزي مترجمان فارسياش هستند. اين كتاب در ادامه جلد نخست آن است كه پيشتر منتشر شده بود و در آن با سرگذشت و فعاليتهاي مرداني مواجه ميشويم كه زندگيشان به نوعي الهامبخش بودهاند. عنوان فرعي اين كتاب، «قصههاي واقعي پسراني كه دنيا را تغيير دادند بيآنكه به جنگ اژدها بروند» است و در آن با زباني ساده و بهطور خلاصه مروري بر زندگي و كارهاي مردان مشهور يا كمتر مشهور در دورههاي مختلف تاريخي شده است. در اين كتاب همانقدر كه زندگي و كارهاي دانشمندان يا
چهرههاي اجتماعي و سياسي مورد توجه بوده به زندگي نويسندگان و هنرمندان و فيلسوفان هم توجه شده است. بهاينترتيب اين كتاب ميتواند مقدمه خوبي براي آشنايي نوجوانان با نويسندگان و هنرمندان و ورزشكاران و سياستمداران و... باشد. ژان ژنه يكي از چهرههايي است كه در اين كتاب بهعنوان مردي استثنائي معرفي شده است. در بخشي از معرفي او به نقل از اين كتاب ميخوانيم: «...وقتي به پاريس برگشت، به جرم تكديگري بازداشت شد. در زندان به او و ديگر زندانيها كاغذهاي قهوهاي رنگ ميدادند تا كيسههاي كاغذي درست كنند. ژان اولين رمانش را به نام گلهاي ما روي كاغذها نوشت. وقتي نگهبان كاغذها را پيدا كرد دستور داد آنها را بسوزانند. ژان همه رمان را از نو نوشت و وقتي آزاد شد با خرج خودش آن را چاپ كرد. رمان ژان، داستان سياه و شاعرانهاي بود درباره مرد زنپوشي كه در زندان گرفتار شده بود. اين كتاب ماجراي كساني را بازميگفت كه معمولا ناديده گرفته ميشدند: تهیدستان، دگرخواهان و جنايتكاران. اين رمان توجه همگان را به خود جلب كرد و اثر شگرفي بر نويسندگان بعدي گذاشت. ژان در سال 1949 در دادگاهي حاضر شد و نزديك بود به علت سوءسابقه به حبس ابد
محكوم شود. اما سه هنرمند مشهور سارتر و كوكتو و پيكاسو نزد رئيسجمهور فرانسه رفتند و از او تقاضا كردند ژان آزاد شود. ژان پل سارتر كه خودش فرانسوي بود گفت: او تنها نابغه فرانسه است. آنها موفق شدند ژان را آزاد كنند. ژان در سالهاي پاياني زندگياش با گروه بلك پنترز (پلنگهاي سياه) در آمريكا همكاري داشت كه بر ضد خشونت پليس عليه سياهپوستان مبارزه ميكرد. او از اردوگاههاي مهاجران فلسطيني هم ديدن كرد و با جديت تمام براي كمك به فقرا ميكوشيد». در توضيح پشت جلد اين كتاب آمده: داستانهاي واقعي زندگي پسراني كه ثابت كردند ديدهشدن ناتواني نشانه شعف نيست، داشتن ذهني باز و پذيرا بسيار جذاب و خوشايند است و متفاوتبودن هيچ اشكالي ندارد.
بهتازگي كتاب ديگري براي كودكان و نوجوانان منتشر شده كه «جيكجيكي» نام دارد و نويسنده آن ماريو لودي است و حسين افشار آن را به فارسي ترجمه كرده است. ماريو لودي معلم ايتاليايي و از نويسندگان كتابهاي كودكان است. قصهاي كه بهتازگي از او به فارسي ترجمه شده اولينبار در سال 1961 منتشر شده بود. اين قصه در مدرسه كوچكي در يك دهكده ايتاليايي، با همكاري معلم و شاگردانش آفريده شده است. بچهها از پنجره كلاس، با راهنمايي معلمشان، جهان و زندگي پرجوش و خروش و نمايشيِ بيرون را كشف ميكردند، دربارهاش مينوشتند، يا آن را به تصوير ميكشيدند. و اينگونه بود كه افسانه واقعي جيكجيكي آفريده شد. قهرمان اين قصه، گنجشك كوچكي است كه تضادها و برخوردها و مبارزهاش با دشواريهاي زندگي، با توجه به شباهتهايي كه با زندگي انسان دارد، تصوير شده است. نويسنده كتاب درباره فرايند نوشتهشدن اين قصه نوشته است: «اگر قضايا به شكل درست عنوان شوند و جريان بهطور جدي و با حوصله و پشتكار پيگيري شود، بينتيجه نميماند؛ زيرا نوآموزان، رفتهرفته، به منبع پايانناپذير خلاقيت و آفرينش تبديل ميشوند. مسئله آن است كه بايد مهمترين يا به تعبير ديگر،
نزديكترين دلبستگيهاي كودكان و نيز آنچه را آنان جستوجو و احساس ميكنند، در وجودشان رشد يابد. بدينسان است كه ميتوانند ماجراهايي تصورناشدني را همچون افسانهاي واقعي جيكجيكي بيافرينند».
نشر نو مدتي است كه در قالب مجموعهاي با عنوان كتابخانه كوچك من، كتابهايي براي ردههاي سني كودكان و نوجوانان منتشر ميكند كه تاكنون چند عنوان از اين مجموعه منتشر شده است. «داستانهاي خوب براي كودكان بلندپرواز»، «ايدههاي بزرگ براي دختران و پسران بلندپرواز»، «داستانهاي خوب براي دختران بلندپرواز» و «داستانهاي خوب براي پسران بلندپرواز» عناوين برخي از كتابهايي است كه نشر نو تاكنون براي ردههاي سني كودكان و نوجوانان منتشر كرده است. تازهترين كتاب اين مجموعه كتاب دوم «داستانهاي خوب براي پسران بلندپرواز» است كه توسط بن بروكس نوشته شده و اميد سهرابينيك و آرزو گودرزي مترجمان فارسياش هستند. اين كتاب در ادامه جلد نخست آن است كه پيشتر منتشر شده بود و در آن با سرگذشت و فعاليتهاي مرداني مواجه ميشويم كه زندگيشان به نوعي الهامبخش بودهاند. عنوان فرعي اين كتاب، «قصههاي واقعي پسراني كه دنيا را تغيير دادند بيآنكه به جنگ اژدها بروند» است و در آن با زباني ساده و بهطور خلاصه مروري بر زندگي و كارهاي مردان مشهور يا كمتر مشهور در دورههاي مختلف تاريخي شده است. در اين كتاب همانقدر كه زندگي و كارهاي دانشمندان يا
چهرههاي اجتماعي و سياسي مورد توجه بوده به زندگي نويسندگان و هنرمندان و فيلسوفان هم توجه شده است. بهاينترتيب اين كتاب ميتواند مقدمه خوبي براي آشنايي نوجوانان با نويسندگان و هنرمندان و ورزشكاران و سياستمداران و... باشد. ژان ژنه يكي از چهرههايي است كه در اين كتاب بهعنوان مردي استثنائي معرفي شده است. در بخشي از معرفي او به نقل از اين كتاب ميخوانيم: «...وقتي به پاريس برگشت، به جرم تكديگري بازداشت شد. در زندان به او و ديگر زندانيها كاغذهاي قهوهاي رنگ ميدادند تا كيسههاي كاغذي درست كنند. ژان اولين رمانش را به نام گلهاي ما روي كاغذها نوشت. وقتي نگهبان كاغذها را پيدا كرد دستور داد آنها را بسوزانند. ژان همه رمان را از نو نوشت و وقتي آزاد شد با خرج خودش آن را چاپ كرد. رمان ژان، داستان سياه و شاعرانهاي بود درباره مرد زنپوشي كه در زندان گرفتار شده بود. اين كتاب ماجراي كساني را بازميگفت كه معمولا ناديده گرفته ميشدند: تهیدستان، دگرخواهان و جنايتكاران. اين رمان توجه همگان را به خود جلب كرد و اثر شگرفي بر نويسندگان بعدي گذاشت. ژان در سال 1949 در دادگاهي حاضر شد و نزديك بود به علت سوءسابقه به حبس ابد
محكوم شود. اما سه هنرمند مشهور سارتر و كوكتو و پيكاسو نزد رئيسجمهور فرانسه رفتند و از او تقاضا كردند ژان آزاد شود. ژان پل سارتر كه خودش فرانسوي بود گفت: او تنها نابغه فرانسه است. آنها موفق شدند ژان را آزاد كنند. ژان در سالهاي پاياني زندگياش با گروه بلك پنترز (پلنگهاي سياه) در آمريكا همكاري داشت كه بر ضد خشونت پليس عليه سياهپوستان مبارزه ميكرد. او از اردوگاههاي مهاجران فلسطيني هم ديدن كرد و با جديت تمام براي كمك به فقرا ميكوشيد». در توضيح پشت جلد اين كتاب آمده: داستانهاي واقعي زندگي پسراني كه ثابت كردند ديدهشدن ناتواني نشانه شعف نيست، داشتن ذهني باز و پذيرا بسيار جذاب و خوشايند است و متفاوتبودن هيچ اشكالي ندارد.
بهتازگي كتاب ديگري براي كودكان و نوجوانان منتشر شده كه «جيكجيكي» نام دارد و نويسنده آن ماريو لودي است و حسين افشار آن را به فارسي ترجمه كرده است. ماريو لودي معلم ايتاليايي و از نويسندگان كتابهاي كودكان است. قصهاي كه بهتازگي از او به فارسي ترجمه شده اولينبار در سال 1961 منتشر شده بود. اين قصه در مدرسه كوچكي در يك دهكده ايتاليايي، با همكاري معلم و شاگردانش آفريده شده است. بچهها از پنجره كلاس، با راهنمايي معلمشان، جهان و زندگي پرجوش و خروش و نمايشيِ بيرون را كشف ميكردند، دربارهاش مينوشتند، يا آن را به تصوير ميكشيدند. و اينگونه بود كه افسانه واقعي جيكجيكي آفريده شد. قهرمان اين قصه، گنجشك كوچكي است كه تضادها و برخوردها و مبارزهاش با دشواريهاي زندگي، با توجه به شباهتهايي كه با زندگي انسان دارد، تصوير شده است. نويسنده كتاب درباره فرايند نوشتهشدن اين قصه نوشته است: «اگر قضايا به شكل درست عنوان شوند و جريان بهطور جدي و با حوصله و پشتكار پيگيري شود، بينتيجه نميماند؛ زيرا نوآموزان، رفتهرفته، به منبع پايانناپذير خلاقيت و آفرينش تبديل ميشوند. مسئله آن است كه بايد مهمترين يا به تعبير ديگر،
نزديكترين دلبستگيهاي كودكان و نيز آنچه را آنان جستوجو و احساس ميكنند، در وجودشان رشد يابد. بدينسان است كه ميتوانند ماجراهايي تصورناشدني را همچون افسانهاي واقعي جيكجيكي بيافرينند».