|

2 سریال اقتباسی که مسیر یکسانی را طی نکرده‌اند

اینکه در فاصله زمانی چند ماه، دو سریال اقتباسی وارد حوزه نمایش خانگی شده‌اند، اتفاقی نادر و‌ خجسته است. سریال نخست که فصل اول آن به پایان رسیده، «سووشون» است؛ اثری اقتباسی از یکی از فاخرترین رمان‌های ادبیات معاصر ایران که طبیعتا مخاطبان آن نیز عمدتا از قشر الیت و کتاب‌خوان محسوب می‌شوند.

2 سریال اقتباسی که مسیر یکسانی را  طی نکرده‌اند

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

فرزانه متین

 

اینکه در فاصله زمانی چند ماه، دو سریال اقتباسی وارد حوزه نمایش خانگی شده‌اند، اتفاقی نادر و‌ خجسته است.

سریال نخست که فصل اول آن به پایان رسیده، «سووشون» است؛ اثری اقتباسی از یکی از فاخرترین رمان‌های ادبیات معاصر ایران که طبیعتا مخاطبان آن نیز عمدتا از قشر الیت و کتاب‌خوان محسوب می‌شوند. در مقابل، «بامداد خمار» که این روزها در حال پخش است، اقتباسی آزاد از رمانی عامه‌پسند و نوستالژیک به شمار می‌آید؛ کتابی که اقشار مختلف جامعه با آن خاطره دارند. با این حال، این دو سریال اقتباسی مسیر یکسانی را طی نکرده‌اند.

جدا از تفاوت در داستان و شیوه اقتباس، نحوه انتخاب بازیگران و شخصیت‌پردازی در این دو اثر کاملا متمایز است. در «سووشون»، اغلب بازیگران انتخاب‌شده نه‌تنها در خدمت قصه نبودند، بلکه گاه از بدنه روایت بیرون می‌زدند و جامه نقش برایشان بسیار گشاد به نظر می‌رسید. می‌توان گفت آبیار بیش از حد سرگرم فضاسازی و وفاداری نعل‌به‌نعل به متن رمان بود و در نتیجه نتوانست از بازیگرانش بازی‌های قابل دفاعی بگیرد. از همان ابتدا، انتخاب این گروه بازیگری برای مجموعه نادرست به نظر می‌رسید. انتخاب میلاد کی‌مرام در نقش خان و یوسف سووشون، از نظر سن، گریم و چهره‌پردازی، نتوانست مخاطب را وارد زیست یک خان مقتدر و در عین حال خانواده‌دوست کند. کی‌مرام بیش از آنکه به یک کاراکتر باورپذیر بدل شود، تنها شمایلی بی‌رمق از این نقش را ارائه داد. همچنین ادای دشوار گویش شیرازی و ناهماهنگی میان بیان کلام و بازی بدن، مزید بر علت شد.

از سوی دیگر، انتخاب بهنوش طباطبایی برای نقش زری، زن خانه‌دار دهه ۲۰ در شیراز، چندان مناسب نبود. زری در رمان، زنی ساده، اهل خانه و با چهره‌ای طبیعی است که همواره قادر به بیان حقیقت نیست تا آنکه طی سلسله‌ای از رویدادها به صدای عدالت بدل می‌شود. اما مخاطب نمی‌تواند با زریِ سریال ارتباط برقرار کند. طباطبایی حس زن فداکار، مادر دلسوز و زن خانه‌دار را القا نمی‌کند و حتی مادری‌کردن را آن‌گونه که در نمونه‌های تصویری موفق دیده‌ایم، از او نمی‌بینیم. زریِ سریال بیشتر به زنی شیک‌پوش و امروزی شباهت دارد که حتی با کفش در خانه تردد می‌کند، برای حضور در تیمارستان یا زندان، لباس‌های مد روز تهران را به تن دارد و با گریمی اغراق‌شده، از پس ایفای نقش برنمی‌آید. او نیز مانند بسیاری از بازیگران دیگر «سووشون» در ادای لهجه شیرازی توفیقی ندارد.

از دیگر انتخاب‌های نادرست، می‌توان به سام درخشانی در نقش خان‌کاکا اشاره کرد که اساسا در قامت این شخصیتِ رمان نمی‌گنجد. نقش‌های فرعی دیگر نیز چندان تأثیرگذار نیستند. در مجموع، تنها دو بازی قابل توجه در «سووشون» دیده می‌شود: فرشته صدرعرفایی در نقش عمه فاطمه یکی از بهترین بازی‌های خود را ارائه می‌دهد. بیان کلام، زبان بدن و تسلط او بر جهان اثر، همگی در خدمت روایت‌اند که بخش عمده آن به تجربه و مهارت شخصی‌اش بازمی‌گردد. همچنین مریم سعادت در نقشی فرعی، بازی قابل قبولی ارائه می‌دهد. در نهایت می‌توان گفت ضعف در شخصیت‌پردازی و کستینگ، به این سریال ضربه جدی زد؛ در‌حالی‌که «سووشون» به ‌واسطه بن‌مایه‌ها و مضامین وطنی‌اش، این ظرفیت را داشت که بیش از بسیاری از آثار دم‌دستی نمایش خانگی بدرخشد.

پس از پایان فصل اول «سووشون»، شاهد پخش سریال «بامداد خمار» به کارگردانی دوباره نرگس آبیار هستیم؛ اثری که با استقبال عمومی روبه‌رو شده و بخش اعظم این موفقیت، مرهون انتخاب دقیق و هوشمندانه بازیگران است. همین کستینگ سنجیده، برگ برنده آبیار در قیاس با اثر پیشین او محسوب می‌شود؛ انتخاب‌هایی که کاملا متناسب با فضای رمان، شخصیت‌ها و زیست تاریخی آنها صورت گرفته است. بیشتر بازیگران «بامداد خمار» توانسته‌اند عمق و روح شخصیت‌ها را منتقل کنند. نقش‌های اصلی و فرعی در خدمت فیلم‌نامه‌اند و اغراقی گل‌درشت در بازی‌ها دیده نمی‌شود. محبوبه جوان با بازی ترلان پروانه و محبوبه کهنسال با بازی احترام برومند، اصالت شخصیت محبوبه رمان را حفظ کرده‌اند. در چهره پروانه به‌خوبی شرم، خشم، عشق، لجاجت و آسیب‌پذیری دیده می‌شود و همین حالات، با گذر زمان، در چهره برومند به شکلی پخته‌تر و در قالب پشیمانی و ندامت بازتاب می‌یابد.

از سوی دیگر با بازی متفاوت نوید پورفرج در نقش رحیم مواجه‌ایم؛ نقشی که بیش از هر چیز در سکوت شکل گرفته است. با توجه به جذابیت ظاهری رحیم در رمان، آبیار با انتخاب پورفرج و گریمی متناسب، توانسته به‌درستی همان رحیمی را که در ذهن مخاطب نقش بسته بود، زنده کند.

در مقابل، علی مصفا در نقش بصیرالملک، اقتدار مردی در جامعه‌ای پدرسالار را به‌خوبی و به‌صورت زیرپوستی ارائه می‌دهد.

لاله اسکندری که سال‌ها از مدیوم تصویر دور بود، در نقش نازنین‌بانو، مادر محبوبه، بازی‌ای ظریف و دقیق ارائه می‌دهد و شیمی میان این زوج به‌خوبی شکل گرفته است. یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های مجموعه نیز از آنِ مرجانه گلچین در نقش مرحمت‌خانم (دایه خاندان بصیرالملک) است؛ شخصیتی فرعی اما تأثیرگذار که به‌مثابه نیرویی پنهان، در بدنه روایت می‌درخشد. او از همان قسمت نخست، با لحنی پخته، جهان و فضای سریال را به تماشاگر منتقل می‌کند. همچنین با بهنوش بختیاری متفاوتی روبه‌رو هستیم که از زبان بدن سنجیده استفاده کرده و به‌جای حرکات اغراق‌آمیز، بر جزئیات تکیه دارد. پس از مدت‌ها، بازی متفاوتی از پریوش نظریه نیز در قاب تصویر دیده می‌شود. او در نقش عمه کشور، به‌جای اغراق‌های مرسوم، با تنش درونی، سکوت‌های طولانی، طمأنینه و ریتمی کند و متأمل، از تیپ‌سازی پرهیز کرده است. گلاره عباسی در نقش نزهت، دختر بزرگ بصیرالملک، با ادای درست ضرب‌المثل‌ها و هماهنگی زبان بدن و بیان، به‌خوبی از عهده نقش خواهر محبوبه برآمده است. بازیگران جوانی همچون فرزانه فرنام و دانیال پورصباح نیز بازی‌هایی منسجم ارائه داده‌اند. هرچند حضور رضا کیانیان در این 9 قسمت کوتاه بوده، اما او همچون همیشه در نقش خود می‌درخشد و حالا باید منتظر نقش‌آفرینی گلاب آدینه ماند.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.