چرا سفر نمیرویم؟
روزهای اوج کووید ۱۹ در دنیاست. در نزدیکی شهر انتبه در اوگاندا، مشرف به دریاچه زیبای ویکتوریا، به اقامتگاهی به نام «خانه اُکرا» رسیدیم. سر میز صبحانه با استاد دانشگاهی آشنا میشوم که در یکی از دانشگاههای آمریکا فلسفه تدریس میکند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
علی مرسلی
روزهای اوج کووید ۱۹ در دنیاست. در نزدیکی شهر انتبه در اوگاندا، مشرف به دریاچه زیبای ویکتوریا، به اقامتگاهی به نام «خانه اُکرا» رسیدیم. سر میز صبحانه با استاد دانشگاهی آشنا میشوم که در یکی از دانشگاههای آمریکا فلسفه تدریس میکند.
«دیوید» به لطف کلاسهای آنلاین، مدتهاست در سفر زندگی میکند! هر صبح در بالکن زیبای اُکرا مینشیند و رو به دریاچه ویکتوریا، فلسفه اخلاق درس میدهد؛ اما بکگراند تصویرش را طوری تنظیم کرده که دانشجویانش در یک سال گذشته نفهمیدهاند او در سفر است! دیوید عاشق کووید ۱۹ است؛ چراکه در طول شصتوچند سال زندگیاش، کووید بزرگترین فرصت را برای انجام کاری که همیشه آرزویش را داشته فراهم کرده است. جواب اینکه چرا ما مثل دیوید سفر نمیکنیم، برای بیشتر ما واضح و یککلمهای است: پول. اغلب ما وقتی سفر میکنیم، کار نمیکنیم؛ پس درآمدی نداریم. در عین حال، هزینه سفر معمولا از هزینه زندگی روزمره بیشتر است، بهویژه برای ما که در کشوری با ارزشی پایینتر از ارزهای جهانی زندگی میکنیم. اما دلایل دیگری هم برای سفرنکردن وجود دارد. مهمتر از همه این است که بپرسیم: اصلا چرا باید سفر کنیم؟
در دنیایی که همه دیدنیها و شنیدنیها را میتوان آنلاین دید و شنید، وقتی برای دانستن و فهمیدن نیاز کمتری به حرکت فیزیکی داریم، چه نیازی به سفر باقی میماند؟ سفر به طبیعت آسیب میزند، با پروازها، ازدحام انسانها و مصرف بیرویه منابع. گاهی سفر، بهجای شناخت، به نمایش بدل میشود؛ عکسی میماند و تجربهای حسی از دست میرود. برخی سفر میکنند تا از خود بگریزند، بیآنکه بدانند خود را نیز با خود میبرند. شاید ماندن و سکوت، سفری عمیقتر باشد؛ جهان را میتوان در خانه خود و با خویش هم کشف کرد، بیآنکه از خانه بیرون رفت. و دستآخر، چه نیازی هست رنج سفر را به جان بخریم، خانه گرمونرممان را ترک کنیم و آواره سرزمینهای غریب شویم؟ بااینحال، در دنیای امروز کسانی هستند که سفر را به سبک زندگی بدل کردهاند. «دیجیتال نومدها» نسل تازهای از انسانها هستند که کار و سفر را درهم آمیختهاند. دفترشان هر جایی است که اینترنت دارد و خانهشان هر جایی است که دلشان آرام میگیرد. میان کافههای بالی، کوههای گرجستان و خیابانهای لیسبون کار میکنند و مینویسند و میسازند. برای آنها، سفر تعطیلات نیست، سبک زندگی است؛ راهی برای آزادی، شناخت و تجربه.
اما دیجیتال نومدها نخستین کسانی نیستند که سفر را شیوه زیستن کردهاند. قرنها پیش از آنها، کولیها در سراسر جهان سبک زندگی در سفر را بنیان نهادند. کولیها حدود هزار سال پیش از شمال هند به سوی ایران و اروپا مهاجرت کردند و در مسیر، مهارتهایی چون آهنگری، موسیقی و هنر را با خود آوردند.
آهنگری برایشان نه فقط شغل که نماد بقا و پایداری بود. با آتش و چکش، ابزار زندگی مردم را میساختند و بسیاری از مردم، مهارتشان در کار با آتش را جادوگری میپنداشتند. اما سفر برای کولیها فقط جابهجایی نبود؛ راهی بود برای آزادی و یافتن معنا در جهانی ناپایدار. آنان با کوچ از تبعیض میگریختند و در حرکت، زندگیشان را معنا میکردند. هنوز هم، هرچند بسیاری از آنها ساکن شدهاند، روح سفر و صدای چکش و موسیقیشان در زندگیشان جاری است. مولوی در دیوان شمس به بیخانمانی و زندگی خارج از شهر کولیان (لولیان) اشاره میکند: لولیان از شهرِ تن بیرون شوید/ لولیان را کی پذیرد خان و مان؟ ایرانیان، در تاریخ، سفرنامههای چندانی ننوشتهاند و به نظر میرسد کمتر اهل سفر بودهاند. حج مهمترین سفر مسلمانان در گذشته و حتی امروز است. اما در روزگار پیشین، مسلمانان تنها برای حج یا تجارت سفر نمیکردند، سفر برای آنان راهی بود برای دانش، تجربه و تعالی روح. دانشمندان برای جستوجوی علم از شهری به شهری میرفتند (چون سعدی از شیراز به بغداد)، صوفیان در سیر و سلوک به دیدار پیران و مرشدان میشتافتند (چون شمس به قونیه و مولانا به تبریز)، و زائران برای دیدار اولیا سفر میکردند (چون بایزید بسطامی برای دیدار ابوالحسن خرقانی). سفر میتوانست حتی وجهی اسطورهای داشته باشد؛ عبور از دشواریها، همچون سفر سیمرغ به کوه قاف برای یافتن سیمرغ، یا سفر رستم در گذر از هفتخان.
در جهان معاصر، نه کولی هستیم، نه رستم، نه شمس، نه سعدی یا بایزید. بیشتر ما دیجیتال نومد هم نیستیم و درآمدمان کفاف سفری طولانی بی کار را نمیدهد. با گسترش شبکههای اجتماعی، بهویژه اینستاگرام و تیکتاک، سفر گاه به ابزار نمایش و مقایسه تبدیل شده است. کسانی که امکان یا تمایل به سفر ندارند، ممکن است دچار حس ناکافیبودن شوند. توهماتی چون «سفر ارزان» یا «سفر بکپکری» نیز به این احساس منفی دامن میزنند، زیرا برای کسی که در سفر درآمد ندارد، «سفر ارزان» وجود ندارد؛ این تعبیر تنها برای کسانی معنا دارد که شغلشان سفر است. دنیای مجازی این حس ناکافیبودن را تشدید میکند. تصاویر بینقص از غروبها، صبحانههای رنگارنگ در بالکن هتلهای لوکس و جادهها، فرودگاهها و جاذبههای توریستی، این توهم را میسازند که: اگر سفر نکنی، از زندگی عقب ماندهای. ما در جهانی زندگی میکنیم که بیش از هر زمان دیگری به جاهای دوردست دسترسی داریم و میتوانیم از آنها بدانیم، حتی بدون سفر.
اما در عین حال، کمتر از همیشه احساس رضایت و حضور میکنیم. شاید سفرِ واقعی نه حرکت بر روی نقشه جغرافیا، بلکه حرکت در آگاهی برای حس حضور در این جهان باشد. این حس حضور و رضایت حضور در پهنه هستی، قرار نیست الزاما با سفر به دست آید!
شاید همانطورکه عطار گفت: «سیمرغ را در جای دیگری غیر از قاف پیدا کنیم».
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.