|

گزارش «شرق» از جاده‌های خطرناک و مرگ‌باری که دانش‌آموزان مناطق کم‌برخوردار برای رسیدن به مدرسه طی می‌کنند

جاده‌های مرگ، مصدومیت و ترک تحصیل

بسیاری از دانش‌آموزان در مناطق جنوبی کشور، با سوخت‌بر و شوتی به مدرسه می‌روند، سرویس مدرسه ندارند، دختران ناچار به ازدواج زودهنگام‌اند و پسران ترک تحصیل می‌کنند

ظهر یکی از روزهای آبان، مدرسه تازه تعطیل شده بود و کودکان کنار جاده ایرانشهر به سرباز در بین حرکت ماشین‌های سوخت‌بر و شوتی منتظر خودروهای عبوری برای سوارشدن بودند. دختر ۱۰ساله‌ای مانند دیگر دانش‌آموزان در انتظار بود که یکی از این ماشین‌ها با او برخورد می‌کند

جاده‌های مرگ، مصدومیت و ترک تحصیل
نسترن فرخه خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

 ظهر یکی از روزهای آبان، مدرسه تازه تعطیل شده بود و کودکان کنار جاده ایرانشهر به سرباز در بین حرکت ماشین‌های سوخت‌بر و شوتی منتظر خودروهای عبوری برای سوارشدن بودند. دختر ۱۰ساله‌ای مانند دیگر دانش‌آموزان در انتظار بود که یکی از این ماشین‌ها با او برخورد می‌کند. حالا بیش از ۱۰ روز است بر اثر ضربه مغزی در بیمارستان بستری است. این حادثه اتفاقی نادر در این منطقه نیست، بلکه تکرار روزمره واقعیتی تلخ در مسیر رفت‌وآمد دانش‌آموزان است. از طرفی سرویس‌های فرسوده برای رفت‌وآمد و جاده‌های ناایمن در شهرهای مختلف بارها باعث مرگ و مصدودیت دانش‌آموزان شده است. با این حال هرچه محرومیت بیشتر باشد، این بحران نیز عمیق‌تر می‌شود؛ تا جایی که در بسیاری از روستاهای سیستان‌وبلوچستان چیزی به‌ نام سرویس مدرسه وجود ندارد و دانش‌آموزان ناچارند با خودروهای سوخت‌بر یا ماشین‌های عبوری در مسیرهایی پرخطر رفت‌وآمد کنند؛ مسیری که بارها به سوختن و جان‌باختن آنها انجامیده و بسیاری از این حوادث حتی رسانه‌ای هم نمی‌شود. این در حالی است که طی این سال‌ها رسانه‌ها بارها در مورد شرایط پرخطر رفت‌وآمد دانش‌آموزان در جاده‌ها نوشتند ولی تاکنون آموزش و پرورش برنامه‌ای برای سرویس مدارس نداشته و حتی از بودجه این موضوع در مناطق محروم هم کاسته، تا جایی که همین مسئله بر افزایش تعداد ترک تحصیلی‌های سال جاری اثر گذاشته است. مدیران مدارس و تسهیلگران این مناطق تأکید دارند که نبود سرویس مدرسه جدا از مسئله خطر جانی، به‌راحتی می‌تواند منجر به ترک تحصیل، سوخت‌بری در سن کم و کودک‌همسری در سیستان‌وبلوچستان شود.

یک سیکل تکراری

سلسله‌ای از حوادث پراکنده اما مشابه که در اخبار رسانه‌ها به چشم می‌خورد، ناامنی جاده‌ها و فرسودگی ناوگان حمل‌ونقل دانش‌آموزی را یادآور می‌کند؛ از ۲۹ فروردین که در کوهدشت لرستان سه مینی‌بوس در بازگشت از اردو دچار حادثه شده و هفت دانش‌آموز مصدوم شدند، تا ۶ آبان که در نقده آذربایجان غربی واژگونی یک مینی‌بوس ۱۲ دانش‌آموز را راهی بیمارستان کرد و برخورد سه سرویس مدرسه در محله سبزدشت تهران با ۱۵ مصدوم در سیزدهم آبان‌ماه. شدت حوادث اما در جنوب کشور عیان‌تر است. در ۱۴ آبان، برخورد یک پژو حامل دانش‌آموزان در محور دزفول به خیبر به مرگ یک دانش‌آموز و زخمی‌شدن چهار نفر انجامید؛ حادثه‌ای که بار دیگر مسئله استفاده از خودروهای غیراستاندارد و نبود سرویس ایمن در مناطق کم‌برخوردار را یادآوری کرد. حتی در مناطق شهری نیز نقص فنی عامل اصلی است. در ۳ خرداد، انحراف اتوبوس حامل ۲۰ دانش‌آموز دختر در مسیر قزوین به الموت، هرچند فقط به مصدومیت جزئی دو نفر منجر شد، اما طبق گزارش پلیس، ریشه حادثه «نقص ترمز» بود. این حوادث مشابه در نهایت پای مجلس را نیز به ماجرا باز کرد. در نهم مهر، یکی از نمایندگان استان سمنان پس از سانحه‌ای که به مرگ دو دانشجوی دختر انجامید، خواستار رسیدگی فوری به وضعیت جاده‌ها و سرویس‌های دانش‌آموزی و دانشجویی شد. کمی پیش از آن نیز گزارش رسمی کمیسیون عمران مجلس درباره دو سانحه مرگ‌بار در کرمان مربوط به آبان ۱۴۰۳ و فروردین ۱۴۰۴ منتشر شد.

در این گزارش همه نهادهای مربوطه، از آموزش‌ و پرورش تا پلیس راه، شرکت‌های مسافربری، راهداری و مراکز معاینه فنی در قصور سهیم بوده‌اند. در این دو حادثه، مجموعا ۲۴ نفر جان باختند و ۴۸ نفر زخمی شدند. آنها خودروهایی فرسوده، دارای نقص فنی، یا با مسافرگیری بیش‌ازحد بودند که منجر به این موضوع شده است. مرور این وقایع نشان می‌دهد بحران ایمنی، محدود به یک استان یا یک گروه نیست، بلکه مسئله‌ای ساختاری و مزمن است که در مناطق محروم به شکل مرگ‌بارتری خود را نشان می‌دهد.

سوخت‌بر یا سرویس مدرسه؟

شرایط رفت‌وآمد دانش‌آموزان در مناطق جنوبی کشور بحرانی‌تر از دیگر مناطق است، به‌طوری که برخی از حوادث آن رسانه‌ای نمی‌شود. در بسیاری موارد دانش‌آموزان مجبور به جابه‌جایی با ماشین‌های سوخت‌بر و شوتی هستند که احتمال تصادف در آن جاده‌های غیراستاندارد را چند برابر می‌کند. شرمین نادری، فعال اجتماعی که سال‌ها در مناطق جنوبی کشور و به‌ویژه سیستان‌‌وبلوچستان در حوزه آموزش کودکان فعالیت می‌کند، وضعیت سرویس مدارس روستایی در این استان را برای «شرق» بحرانی و پیچیده توصیف می‌کند. به گفته او، مناطق دشتیاری، نیکشهر و آهوران بیش از دیگر نقاط با چالش رفت‌وآمد دانش‌آموزان مواجه‌اند؛ چالشی که بخشی از آن به مسئله سوخت برمی‌گردد. به گفته نادری، بسیاری از رانندگان محلی ترجیح می‌دهند خودرو بخرند و سوخت یارانه‌ای را بفروشند؛ کاری که از نظر اقتصادی برای آنان به‌صرفه‌تر از سرویس‌دهی در مسیرهای صعب‌العبور است. راننده وقتی حساب‌وکتاب می‌کند، می‌بیند نمی‌صرفد ساعت‌ها در جاده‌های خاکی و کوهستانی، با این استهلاک شدید، بچه‌ها را جابه‌جا کند. تازه اگر هم تمام سهمیه بنزینش را مصرف کند باید ساعت‌ها در صف‌های طولانی بایستد. بنابراین خیلی‌ها ترجیح می‌دهند اصلا کار نکنند.  او می‌گوید: «همین موضوع باعث شده کودکان بسیاری از روستاها یا سرگردان بمانند یا با سوخت‌بران رفت‌وآمد کنند؛ سوخت‌برانی که اگرچه هزینه‌ای از خانواده‌ها نمی‌گیرند، اما خودِ عبور و مرورشان برای رساندن کودکان به مدرسه بسیار خطرناک است». طبق همین گفته‌های نادری: «در برخی روستاها، مانند روستای پن‌سان در نیکشهر، رانندگان برای سرویس مدارس تا یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان برای هر دانش‌آموز مطالبه کرده‌اند؛ مبلغی که هیچ‌کدام از خانواده‌ها توان پرداخت آن را ندارند. ما بخشی از هزینه را کمک کردیم، اما هنوز هم نامشخص است چقدر باید ماهانه بپردازیم. احتمالا حدود ۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان کمک‌هزینه لازم است که بر دوش‌ خانواده‌هاست، در حالی که آموزش‌ و پرورش فقط دو تا سه میلیون تومان کمک‌هزینه ماهانه برای یک سرویس اختصاص می‌دهد».

ترک تحصیل به‌ دلیل سختی مسیر

بسیاری از همین دانش‌آموزان ترک تحصیل می‌کنند. نادری یکی از مهم‌ترین دلایل ترک تحصیل دختران و پسران دبیرستانی را نبود سرویس مناسب می‌داند. جاده‌های بدون زیرساخت، مسیرهای کوهستانی، گرمای طاقت‌فرسا و فاصله زیاد روستاها از یکدیگر، رفت‌وآمد روزانه را دشوار و گاه ناممکن کرده است. او نمونه‌ای از سال گذشته را یادآور می‌شود: «در روستای متسنگ، دخترهای متوسطه اول و دوم با یک وانت در جاده‌ای ۱۰ تا ۱۵کیلومتری رفت‌وآمد می‌کردند؛ جاده‌ای که محل عبور ماشین‌های سنگین ساخت خط ‌آهن چابهار است و بسیار ناامن. حتی عکسی هم از بچه‌هایی که از وانت آویزان بودند گرفتم و با همان عکس توانستیم یک خیر را راضی کنیم مدرسه‌ای برای پسرها بسازند تا تعداد کمتری دانش‌آموز سوار بر این ماشین‌ها شوند». نادری به روستای کهنانی‌کش در دشتیاری اشاره می‌کند که تا چند سال پیش کودکانش فقط تا ششم ابتدایی درس می‌خواندند. با ساخت کتابخانه و سپس مدرسه متوسطه اول توسط گروه‌های مردمی، امروز صد دانش‌آموز در این مدرسه درس می‌خوانند. اما بیشترشان همچنان مجبورند با وانت به مدرسه رفت‌وآمد داشته باشند. نادری در بین حرف‌هایش از حادثه‌ای اخیر می‌گوید که یکی از کودکان در مسیر مدرسه دچار تشنج شد و برای پیداکردن یک وانت مناسب، ناچار شدند «چند برابر قیمت معمول» کمک‌هزینه بدهند. به گفته نادری، نبود خودرو استاندارد باعث شده بسیاری از پسران دبیرستانی با موتور رفت‌وآمد کنند؛ اتفاقی که بارها به سانحه منجر شده است: «چند وقت پیش دو دانش‌آموز موتورسوار با هم تصادف کردند. یک مورد دیگر هم خواهر و برادری بودند که در راه مدرسه با موتور تصادف کردند و متأسفانه این حادثه منجر به فوت شد». شرمین نادری توضیح می‌دهد که در روستای تخت‌ملک، راننده برای سرویس ماهانه دانش‌آموزان ۷۰ میلیون تومان مطالبه کرده بود و تا الان هم هیچ خیری برای خرید مینی‌بوس پیدا نشده است. نتیجه این شده که دانش‌آموزان یا با موتور به مدرسه می‌روند یا ترک تحصیل کردند، یا کنار جاده منتظر خودروهای عبوری می‌مانند؛ خودروهایی که هیچ امنیتی برای بچه‌ها ندارند. با این حال نادری تأکید می‌کند که حتی وقتی ساخت مدرسه در یک روستا مشکل رفت‌وآمد را کم می‌کند، ده‌ها روستای دیگر همچنان در وضعیت بحرانی‌اند: «ما در سنگان امسال به‌ خاطر ساخت مدرسه و داشتن وانت، وضعیت بهتری داریم. اما یک روستا کجا؟ این همه روستای پراکنده و دور از مرکز کجا؟ در حالی که ادامه تحصیل دانش‌آموزان، مخصوصا دختران، به‌طور مستقیم به حل‌‌شدن همین مسئله ساده اما حیاتی یعنی سرویس مدرسه وابسته است».

مرگ در راه مدرسه

عبید ملک‌رئیسی، معلم و فعال آموزشی در مناطق روستایی جنوب استان سیستان‌و‌بلوچستان، از وضعیت خطرناک مسیر رفت‌وآمد دانش‌آموزان می‌گوید: «روزانه هفت، هشت نفر از همکاران و دانش‌آموزان با دو ماشین پشت سر هم مسیر ایرانشهر به سرباز را طی می‌کنیم. مسیر ما پر از روستاهای کوچک است و مدارس لب جاده قرار دارند. هیچ گذرگاه یا محافظی ندارد و دانش‌آموزان ناچارند در کنار جاده حرکت کنند». به گفته ملک‌رئیسی، سرویس مدرسه رسمی به آن معنا که در شهرهای دیگر رواج دارد، برای مدارس دخترانه و پسرانه این منطقه وجود ندارد: «دانش‌آموزان یا با موتورسیکلت شخصی یا با خودروهای گذری و حتی سوخت‌بر جابه‌جا می‌شوند. گاهی ما معلمان مجبوریم آنها را سوار کنیم، ولی نمی‌توانیم همیشه این کار را انجام دهیم، چون تعداد دانش‌آموزان زیاد است و همه آنها را که نمی‌توان سوار کرد. از طرفی همه معلم‌ها هم ماشین سواری ندارند».

برخورد با ماشین سوخت‌بر و آسیب‌ مغزی

این معلم روایت می‌کند که هفته گذشته یک دانش‌آموز دختر کلاس چهارم یا پنجم در مسیر ایرانشهر به سرباز با یک خودروی سوخت‌بر برخورد کرد و دچار آسیب مغزی شد: «این دانش‌آموز مثل بسیاری دیگر از دانش‌آموزان بعد از تعطیلی مدرسه منتظر ماشین بود. 

مدارس معمولا کنار جاده هستند و در این جاده‌ها ماشین با سرعت حرکت می‌کند. ماشین جلویی ما برای جلوگیری از برخورد با این دانش‌آموز منحرف شد و متأسفانه پا و سر یکی از همکاران ما که در همان ماشین جلویی بود، هم آسیب دید. اما همان موقع ماشین دیگری با سرعت به این دختر زد و ضربه به سر او باعث ضربه مغزی شد. بعد از این ماجراها همراه دیگر همکاران، پیگیر وضعیت دانش‌آموز شدیم که پزشکان بیمارستان گفتند دانش‌آموز تحت عمل جراحی قرار گرفت و فعلا در بیمارستان بستری خواهد بود».

ملک‌رئیسی اضافه می‌کند که این اتفاقات مسبوق به سابقه است: «پارسال یک دانش‌آموز کلاس هشتم با موتور تصادف کرد و پایش از زانو به پایین قطع شد. دانش‌آموز دیگری دررفتگی دست داشت و یک مورد هم فوتی اتفاق افتاد. از این اخبار کم‌و‌بیش به گوش ما می‌رسد که برخی شاگرد خودمان یا شاگرد همکاران‌مان هستند». با این حال از استعداد دانش‌آموزان این مناطق می‌گوید که اگر فضا برای تحصیل آنها فراهم باشد، بهتر درس خواهند خواند و می‌گوید: «سال گذشته برای اولین بار در چهار سال اخیر، بیش از ۹۰ درصد دانش‌آموزان مدرسه دیپلم گرفتند و حتی برخی را به دانشگاه معرفی کردیم. این در شرایطی است که دانش‌آموزان صبحانه و ناهار نمی‌خورند و مسیر طولانی و پرخطر را طی می‌کنند. راهکار اصلی شاید ایجاد مدارس شبانه‌روزی و خوابگاهی در روستاهای مرکزی است تا دانش‌آموزان مجبور به رفت‌وآمد طولانی نشوند. علاو‌ه‌بر‌این سرویس مدارس استاندارد، بهسازی جاده‌ها، نصب تابلو و نظارت دقیق ضروری است».

آموزش و و پرورش کمکی نمی‌کند

عبدالقادر ترکمانی، مدیر مدرسه سورگاه در دهستان رمشک استان کرمان، درباره وضعیت رفت‌وآمد دانش‌آموزان، به «شرق» می‌گوید: «منطقه ما در جنوب کرمان و محدوده قلعه‌گنج قرار دارد. روستاهایی که دانش‌آموزان از آنها به مدرسه می‌آیند، مسیرهایی دارند که ماشین سواری عملا قادر به عبور از آنها نیست. بیشتر جاده‌ها خاکی و کوهستانی‌اند و دسترسی به بسیاری از روستاها فقط با وانت‌ نیسان ممکن است. الان دانش‌آموزان را با سه وانت به مدرسه می‌آوریم. هر وانت حدود 15 تا 16 نفر را در قسمت بار حمل می‌کند. ظهر هم دوباره همین‌طور برمی‌گردند. ما در مجموع ۴۳ دانش‌آموز داریم که در این سرویس‌ها جابه‌جا می‌شوند. مسیر هر روستا تا مدرسه حدود ۱۰ کیلومتر است، اما این ۱۰ کیلومتر جاده مستقیم نیست؛ پیچ‌وخم در کوه است و گاهی یک تا دو ساعت طول می‌کشد». به گفته این مدیر، اگر این سرویس‌ها با کمک خیرین ایجاد نمی‌شد، دانش‌آموزان پس از کلاس ششم ترک تحصیل می‌کردند: «تا قبل از حضور خیرین، بیشتر بچه‌ها بعد از پایه ششم ترک تحصیل می‌کردند. پسرها سر از سوخت‌بری درمی‌آوردند و دخترها به سمت کودک‌همسری می‌رفتند و درواقع سرنوشت دیگری برای‌شان نبود». این مدیر تأکید می‌کند که آموزش‌ و پرورش حضور دارد، اما حمایتی نمی‌کند و توضیح می‌دهد: «آموزش‌ و پرورش تا امروز هیچ‌گونه پشتیبانی جدی نکرده. حتی رئیس اداره هم برای بازدید آمد، اما نهایتا باز بارِ کار روی دوش خیرین ماند».

ترکمانی از تصادف‌های مکرر در همین مسیرهایی که دانش‌آموزان از آن عبور می‌کنند، مثال می‌زند و می‌گوید: «همین یک ماه پیش، دو ماشین در همین مسیر به هم برخورد کردند و چهار نفر سوختند. درست در همان جاده‌ای که بچه‌ها با وانت از آن رفت‌وآمد می‌کنند. دانش‌آموز داخل آن ماشین‌ها نبود، اما این مسیرها هر روز این‌طور حادثه‌خیزند». او از حادثه‌ای مربوط به یکی از دانش‌آموزان متوسطه دوم یاد می‌کند: «حدود یک ماه قبل، یکی از دانش‌آموزان متوسطه دوم که مجبور بود ۱۰ کیلومتر با موتور تا رمشک برود، از جاده پرت شد و توی دره افتاد. چند روزی بستری بود و بعد از بهبودی به مدرسه برگشت. این اتفاق آن‌قدر تکرار شده که برای مردم منطقه متأسفانه عادی شده است». ترکمانی می‌گوید: «تصادف‌های منجر به جراحت برای دانش‌آموزان سالانه چند مورد رخ می‌دهد، جاده‌های جنوب کرمان پر از خودروهای سوخت‌بری است و همین رفت‌وآمد را خطرناک‌تر می‌کند. ماشین‌هایی که در مسیرند، اغلب سوخت‌بر هستند. برخی از دانش‌آموزان با همین ماشین‌های عبوری به مدرسه می‌آیند. هرچند ما سه سرویس داریم، اما امسال هزینه‌ها آن‌قدر بالا رفته که بعضی بچه‌ها مجبورند با ماشین‌های سوخت‌کش بیایند». به گفته او، تصادف در جنوب کرمان بالاست. همین چند هفته پیش، ۱۴ نفر در رمشک سوختند؛ دو نفرشان دانش‌آموز بودند و با خانواده‌شان در مسیر با خودروهای سوخت‌بر تصادف کردند. این مدیر درباره وضعیت دشوار دختران برای رفت‌و‌آمد به مدرسه هم می‌گوید: «برای دخترها شرایط از همه سخت‌تر است. اغلب آنها نهایتا تا ششم، درس می‌خوانند. چون سرویس نیست، مدرسه دور است و خانواده‌ها اجازه نمی‌دهند. بیشترشان در ۱۴ یا ۱۵‌سالگی ازدواج می‌کنند و در سنین پایین دو تا سه بچه دارند». ترکمانی تصویری بزرگ‌تر از منطقه‌ای که از آن توضیح داد، ارائه می‌دهد: «این دهستان حدود 50 روستا و 15 هزار نفر جمعیت دارد، اما فقط در مرکز دهستان چند مدرسه متوسطه دوم وجود دارد. آموزش‌ و پرورش حتی نمی‌داند در بعضی روستاها مدرسه وجود دارد یا ندارد. ما با کمبود شدید امکانات آموزشی، نیروی انسانی و فضا روبه‌رو هستیم. با این حال بیشترین معضل همچنان سرویس، جاده و نبود حمایت نهادی است».

خطر جان و سکوت مسئولان

یکی دیگر از تسهیل‌گران که در مناطق جنوبی کرمان فعال است، درباره وضعیت دانش‌آموزان رمشک و روستاهای پیرامون آن، برای «شرق» می‌گوید: «منطقه رمشک، با اینکه مرکز به شمار می‌رود، اداره پست و بانک هم ندارد و بیشتر روستاهای اطراف آن پراکنده و بسیار از هم دورند. روستاهایی که من نام بردم، هرکدام بین پنج تا 30 کیلومتر از مرکز فاصله دارند. تقریبا همه این روستاها فقط دبستان دارند و هیچ مدرسه راهنمایی و دبیرستانی در بخش عمده‌شان فعال نیست. برای دوره متوسطه اول فقط دو نقطه ظرفیت دارند. رمشک و روستای ده‌بالا برای متوسطه دوم هم همچنان تنها گزینه خود رمشک است». او تأکید می‌کند که نبود مدرسه، تنها مشکل نیست؛ هیچ وسیله نقلیه‌ای برای رفت‌وآمد دانش‌آموزان وجود ندارد: «بیشتر خانواده‌ها ماشین ندارند. کسانی هم که ماشین دارند، معمولا برای کار به بندرعباس یا سیستان‌و‌بلوچستان می‌روند. برای همین اصلا وسیله‌ای نیست که بچه‌ها را هر روز ببرد و بیاورد. مسیرها طولانی و جاده‌ها خاکی و بسیار خراب است. حتی پیاده‌روی هم ممکن نیست، فاصله‌ها ۱۰ تا ۳۰ کیلومتر است. در صورت ادامه تحصیل، تنها راه برای بسیاری از دانش‌آموزان خوابگاه شهر رمشک است؛ خوابگاهی که حتی ظرفیت و امکانات کافی هم ندارد». در ادامه می‌گوید: «خوابگاه رمشک بسیار خراب و غیرقابل‌ قبول است؛ آموزش‌ و پرورش تقریبا هیچ حمایتی نمی‌کند. خیلی از خانواده‌ها به‌ویژه برای دختران‌شان اجازه خوابگاه‌رفتن نمی‌دهند. همین باعث می‌شود که بسیاری از دختران پس از کلاس ششم ترک تحصیل می‌کنند و بلافاصله به سمت کودک‌همسری می‌روند. موارد متعددی داریم که دختر ۱۳‌ساله باردار است و زنانی که در ۲۲‌سالگی سه یا چهار فرزند دارند». این تسهیل‌گر یک نمونه از تلاش محلی برای جبران این کمبود را توضیح می‌دهد: «از سال ۱۴۰۱ یک مدرسه ساخته شده بود که تلاش کرد دانش‌آموزان چهار روستای چاهان، اشکوتو، دمیلک و کنارجمال را با دو خودروی دوکابین جمع کند. حدود ۳۰ دانش‌آموز متوسطه اول ثبت‌نام کردند. آموزش‌ و پرورش قول کمک داد، ولی هیچ حمایتی نکرد. این ماشین‌ها با سختی زیاد و هزینه سنگین بنزین، هر روز بچه‌ها را می‌آوردند. امسال هم گفته‌اند شاید نزدیک عید نوروز مبلغی بدهند. درواقع اگر کمک خیرین نباشد، رسما همه این بچه‌ها از تحصیل محروم می‌شوند». این تسهیل‌گر ادامه می‌دهد: «در بعضی روستاها مثل دمیلک، طعمه‌میری و دمیتون، مسیرها آن‌قدر بد است که بعد از یک بارندگی، عبور خودرو از رودخانه ممکن نیست و معلم‌ها مجبورند با موتور به مدرسه رفت‌وآمد کنند. گاهی بچه‌ها یک تا دو هفته معلم ندارند. در روستای برجک بچه‌های دبستانی مجبورند یک کیلومتر برای رسیدن به مدرسه روستای کناری پیاده بروند؛ آن‌هم در گرمای شدید و بین سگ‌های ولگرد که بسیار خطرناک است».

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.