جذابیت بیامان راستگرایان در آمریکای لاتین
بازگشت مشت آهنین
در ماه مارس 2020، نشریه فرانسوی لوموند دیپلماتیک، مژده داد در آمریکای لاتین جناح راست در بنبست قرار گرفته و درحال از دست دادن محبوبیت خود است و با بحرانی روبهرو است که نمیتواند بهزودی از آن بیرون بیاید. در آن زمان، موقعیت محافظهکاران در آرژانتین، اکوادور، شیلی، کلمبیا و بولیوی در مدتزمانی اندک بعد از بهدستگرفتن قدرت، از سوی طبقه متوسط شهری مورد تهدید قرار گرفته و با بحرانهایی روبهرو میشدند و در مقابل دست به سرکوب مخالفان میزدند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
در ماه مارس 2020، نشریه فرانسوی لوموند دیپلماتیک، مژده داد در آمریکای لاتین جناح راست در بنبست قرار گرفته و درحال از دست دادن محبوبیت خود است و با بحرانی روبهرو است که نمیتواند بهزودی از آن بیرون بیاید. در آن زمان، موقعیت محافظهکاران در آرژانتین، اکوادور، شیلی، کلمبیا و بولیوی در مدتزمانی اندک بعد از بهدستگرفتن قدرت، از سوی طبقه متوسط شهری مورد تهدید قرار گرفته و با بحرانهایی روبهرو میشدند و در مقابل دست به سرکوب مخالفان میزدند. به نظر میرسید ستاره اقبال این رهبران بهزودی افول کند؛ اما این پیشبینی به وقوع نپیوست و پنج سال بعد، اوضاع چنان شد که چپگرایانی که خود را عامل ترقی در آمریکای لاتین میدانستند، در مقابل محافظهکاران و گاه راستگرایان افراطی دست خود را به نشانه تسلیم بالا بردهاند.
ریشههای تاریخی
استقبال از راستگرایی و حتی راست افراطی در آمریکای لاتین، ریشه در تاریخ این کشورها دارد. بین سالهای 1810 تا 1825، یعنی سالهای پسااستقلال در این منطقه، تقریبا همه کشورها تحت نفوذ محافظهکاران دارای زمین و نزدیک به کلیسای کاتولیک اداره میشدند و در مقابل آنها لیبرالهای طرفدار اقتصاد آزاد، جدایی دولت از کلیسا و کاهش قدرت نیروهای نظامی وجود داشتند که از کمبود اقبال عمومی رنج میبردند. پس از درخششی کوتاه برای جمهوریخواهان، از سال 1930 تا اواسط دهه 80 میلادی، دیکتاتورهای نظامی راستگرا در اغلب کشورهای آمریکای لاتین قدرت را به طور کامل در اختیار داشتند. در واقع آمریکای لاتین به مدت ۵۵ سال، خونینترین و سازمانیافتهترین دوره را با حضور راستگرایان در قدرت تجربه کرد. این وضعیت با کودتای ژتولیو وارگاس در برزیل و انحلال کنگره آغاز شد. او با پررنگکردن نقش کلیسا، به ستیز با چپگرایی پرداخت و فعالیت احزاب سیاسی را ممنوع و پلیس مخفی را برای تعقیب مخالفان، سرکوب و شکنجه آنها ایجاد کرد که پیش از این در برزیل سابقه نداشت. در همان زمان، در آرژانتین ژنرال خوسه فلیکس اوریبورو، دولت دموکراتیک این کشور را برانداخت و با یک کودتا، آغازگر دورهای شد که بعدها دهه ننگین نام گرفت. سرکوب احزاب و مخالفان، دستگیری و تبعید پیدرپی منتقدان و ایجاد رژیمی شبهفاشیستی به تبعیت از بنیتو موسولینی ایتالیایی، از اقدامات فلیکس اوریبورو محسوب میشد. بین سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۴۴ در السالوادور، ماکسیمیلیانو ارناندس مارتینس پس از قتلعام ۳۰ هزار دهقان بومی، با افتخار گفت کشتن یک کمونیست به کشتن یک مگس ارجح است. در موج دوم از ظهور دیکتاتورهای راستگرا که از بولیوی و برزیل آغاز شد، دو مورد شیلی و آرژانتین بیش از دیگر کشورها مورد توجه قرار گرفتند. در شیلی، کودتای نظامیان علیه سالوادور آلنده چپگرا که با حمایت ایالات متحده آمریکا در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ اتفاق افتاد، به دیکتاتوری آگوستو پینوشه انجامید که مرگ و ناپدیدشدن هزاران نفر را رقم زد. کودتا که با به توپ بستن محل اقامت آلنده آغاز شد، در ادامه به کشتهشدن یا ناپدیدشدن بین سه تا چهار هزار نفر، شکنجه بیش از 40 هزار نفر و تبعید بیش از ۲۰۰ هزار نفر انجامید. در آرژانتین بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳، 30 هزار نفر ناپدید شدند و فجایع این دوره نسبتا کوتاه کماکان در ذهنها باقی مانده است.
ریشههای اقتصادی و فرهنگی
از اواخر سال ۲۰۲۲، نشانههای چرخش دوباره مردم کشورهای آمریکای لاتین به سمت محافظهکاران نمایان شد. در حقیقت در کشورهایی همچون آرژانتین، اکوادور و بولیوی، واکنش به رکود طولانیمدت، تورم فزاینده، افزایش نابرابری و ناکارآمدی سیاستهای توزیع ثروت به شکل چرخش از چپ به سمت راست بروز کرد. شکستهای اقتصادی در مواردی مانند برزیل یا مکزیک (که البته این کشور این روزها درگیر ناآرامیهایی است) باعث شد تا رهبران چپگرا، نشانههایی از میل به انضباط اقتصادی و نادیدهگرفتن آرمانهای ابتدایی از خود نشان دهند؛ اما در موارد دیگر، چنین تمایلی در میان رهبران دیده نشد. رهبران جدید و نسبتا جوان آمریکای لاتین که به جناح راست تعلقخاطر دارند، به ریشههای سنتی تکیه میکنند. آنها خود را در مقابل خواستههای چپگرایان در مواردی همچون به رسمیت شناختن سقط جنین، حقوق اقلیتهای جنسیتی و به رسمیت شناختن حقوق و آزادیهای برابر برای زنان قرار داده و این خواستهها را در تضاد با منافع خانواده و شهروندان میدانند. از سوی دیگر، این فراد خود را در تقابل با جرم و جنایتی نشان میدهند که بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین را درگیر خود کرده است.
نمونههای اخیر
راست جدید در آمریکای لاتین نمیخواهد از دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده عقب بماند. آنها در ایجاد سروصدا، شعارهای دهانپرکن و میل به دیدهشدن و البته رویکردشان به مسائلی مانند مهاجران و موضوعات مرتبط با زنان و حقوق اقلیتها، مشقهایشان را از روی دست ترامپ مینویسند. بنا بر روایت اکونومیست، موج تازه ظهور راستگراها با پیروزی غافلگیرکننده بولسونارو در برزیل در سال ۲۰۱۸ و پس از آن بوکله در سال ۲۰۱۹ آغاز شد. در شیلی، کاست، بنیانگذار یک حزب جمهوریخواه جدید راستگرا، ۴۴ درصد از آرا را در رقابتهای ریاستجمهوری سال ۲۰۲۱ به دست آورد و حزب او در انتخابات شورای قانون اساسی در سال ۲۰۲۳ پیروز شد و در نهایت در انتخابات ۲۰۲۵ این کشور، راستگرایان شانه به شانه چپگراها چنان پیش رفتند که انتخابات به دور دوم کشیده شد. نمادهای اصلی دور جدید راستگرایی در آمریکای لاتین، اشخاصی همچون نایب بوکله فلسطینیالاصل، رئیسجمهور ۴۴ساله السالوادور و فردی مورد اعتماد دونالد ترامپ و خاویر میلی ۵۵ساله رئیسجمهور آرژانتین هستند. بوکله که توانست میزان جرم و جنایت را در السالوادور به شکل چشمگیری کاهش دهد، کار را به جایی رساند که از هر صد نفر از شهروندان این کشور، دو نفر از آنها راهی زندان شدند. او متهم است که با نقض قانون اساسی، آزادیهای اجتماعی را از السالوادوریها دریغ کرده و مانع از وقوع شکنجه و انواع دیگر بدرفتاری در قبال زندانیان نمیشود. بولسونارو که حمایت مارکو روبیو را با خود دارد و سالها در برزیل رئیسجمهور بوده، در حالی به اتهام تلاش برای طراحی و اجرای کودتا به زندان میرود که از نخستین سیاستمداران راستگرای جدید بود که چشم رسانهها را به خود خیره میکرد. بعد از او، بوکله شیفته سلفی و ژل مو و مبارزه با مجرمان و سپس خاویر میلیِ آرژانتینی با ارهبرقی در دست، تبدیل به مهمترین چهرههای آمریکای لاتین شدند. کسانی که هرچند موفقیتهایی در زمینه بهبود اوضاع اقتصادی یا مقابله با جنایتها به دست آوردهاند، اما شیفته دوربین، همکاری با دونالد ترامپ و شبکههای اجتماعی هستند و از بستن روزنههای آزادی و مقابله با برابری ابایی ندارند.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.