گفتوگوی تفصیلی «شرق» با رئیس ایفمارک فدراسیون فوتبال
زهره هراتیان: پزشکی ورزشی ایران بازوی قوی فیفاست
پزشکی ورزشی یک رشته نو و جدید در حوزه ورزش است. این روزها که سکته و ایست قلبی در بین ورزشکاران بیش از گذشته گسترده شده، این نگرانی را افزایش میدهد که چه عواملی سبب این حوادث شده است. مرگ ورزشکاران هنگام تمرین و مسابقات یکی از دغدغههایی است که باید پزشکی ورزشی به آن پاسخ دهد و تمرکز بیشتری روی رفع آن باشد. دوپینگ، مباحث جنسیتی، استفاده از مکملهای ورزشی و همراهی با تیم پزشکی تیمها در کنار زمین، بخشی از رشته نوین پزشکی ورزشی است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
افسون حضرتی: پزشکی ورزشی یک رشته نو و جدید در حوزه ورزش است. این روزها که سکته و ایست قلبی در بین ورزشکاران بیش از گذشته گسترده شده، این نگرانی را افزایش میدهد که چه عواملی سبب این حوادث شده است. مرگ ورزشکاران هنگام تمرین و مسابقات یکی از دغدغههایی است که باید پزشکی ورزشی به آن پاسخ دهد و تمرکز بیشتری روی رفع آن باشد. دوپینگ، مباحث جنسیتی، استفاده از مکملهای ورزشی و همراهی با تیم پزشکی تیمها در کنار زمین، بخشی از رشته نوین پزشکی ورزشی است. دکتر زهره هراتیان که مرکز پزشکی ورزشی ایفمارک را در ایران راهاندازی کرد، بعد از گذشت 10 سال، از این نهاد بهعنوان یک بازوی مؤثر و همراه فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا در جمعآوری اطلاعات مؤثر ساخته که آنها با اتکا بر دادههای ایران سعی در توسعه دانش خود و گسترش این تجربیات در بین دیگر کشورها دارند. زهره هراتیان، رئیس ایفمارک فدراسیون فوتبال، در گفتوگوی تفصیلی با «شرق» درباره موارد مختلف و مهمی صحبت کرد.
چرا به سمت پزشکی ورزشی رفتید؟ شاید اگر تخصص دیگری خوانده بودید، چالشها و دردسرهای کمتری داشتید.
پزشکی ورزشی یک تخصص است؛ بعد از اینکه پزشکی عمومی را میخوانید، باید امتحان تخصص بدهید و پزشکی ورزشی هم جزء انتخابهای اول من بود. زمانی که دانشجوی پزشکی بودم، فوتسال هم بازی میکردم؛ هم در رده ملی و هم در رده باشگاهی. به فوتبال هم علاقه داشتم. سال ۲۰۱۱ زمانی که پزشک عمومی بودم با فیفا کارم را شروع کردم. وقتی تخصص قبول شدم، دنبال فوتبال و حاشیههای آن رفتم.
خاطرم هست در رشتههای دیگر هم مدتی افسر پزشکی بودید؟
بله با بدمینتون کار میکردم؛ البته نه در بخش مسابقات داخلی، پزشک مسابقات بینالمللی بودم و از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۹ تیم ملی بدمینتون را همراهی کردم. الان هم هنوز در فهرست پزشکانشان هستم ولی مأموریتها را دیگر نمیروم. زیاد برایم جذاب نیست به همین دلیل هم زیاد با بدمینتون کار نمیکنم.
فرایندی که شما را به فیفا رساند از کجا شکل گرفت؟
فکر کنم این داستان را قبلا تعریف کردهام، ولی داستان جذابی دارد. یک نامه به فدراسیون فوتبال ارسال شده بود که خواسته بودند یک پزشک زن و یک پزشک مرد، یعنی جنسیت را مشخص کرده بودند، حتما در یک دوره آموزشی که در عربستان برگزار میشد، شرکت کنند.
یعنی دو پزشک؟
بله گفته بودند خانم هم باشد و من آن موقع تنها خانمی بودم که با فدراسیون همکاری میکردم. فدراسیون اسم من را رد کرد و با آقای دکتر خانلری رفتیم عربستان. دورهای که برگزار میشد، شخص رئیس کمیته پزشکی فیفا تدریس آن را بر عهده داشت. من هم چون خیلی مقاله میخواندم و در کلاس فعال بودم، روز دوم دوره ایشان بدون اینکه نگاه شرقی یا غربی داشته باشد، با من صحبت کرد و گفت ما میخواهیم تو با فیفا بهعنوان پزشک کار کنی. خودمم باورم نمیشد؛ چون من حتی قبلش با کنفدراسیون فوتبال آسیا هم کار نکرده بودم. درواقع من اول با فیفا کارم را شروع کردم و بعد وارد ایافسی شدم. اولین مأموریتم هم سه، چهار ماه بعدش بود. سال 2011 یا 2012 در جام جهانی زیر ۱۷ سال زنان که در باکو آذربایجان برگزار شد، بهعنوان پزشک فیفا عازم مسابقات شدم و خیلی هم تجربه کسب کردم و از آن زمان با فیفا همکاری میکنم و از سال 2013 هم با ایافسی فعالیتم را آغاز کردم.
دقیقا چه کاری وقت مسابقات انجام میدهید؟
اوایل که کار میکردیم، کارمان سنگینتر بود؛ چون هم کار نظارت بود، هم تست دوپینگ میگرفتیم، هم استانداردسازی خدمات پزشکی را تدریس میکردیم و هم کار ارزیابی انجام میدادیم. از سال ۲۰۱۸ و با آمدن آقای اینفانتینو، کمیته پزشکی هم عوض شد و ما بهطور رسمی پزشک فیفا شدیم که از نفرات قبلی در حال حاضر فقط من ماندم. وظیفهمان این است که در موارد اورژانسی وارد زمین شویم؛ یعنی بهعنوان پزشک فیفا باید مسائل اضطراری را مدیریت کنیم، در صورت نیاز، به پزشک تیمها مشاوره بدهیم و مسئول مستقیم موارد اورژانسی باشیم. مثلا اگر کانکاشن (برخورد سر دو بازیکن) اتفاق بیفتد، باید وارد عمل شویم. همانطور که گفتم از سال 2018 وظایف سنگینتر شده که من تجربه این مسئولیت را در جام جهانی 2022 قطر به دست آوردم.
چه تجربهای بود؟
جام جهانی ۲۰۲۲ قطر خیلی متفاوت و حساس بود؛ به این دلیل که اولین تجربه من در فوتبال مردان بود. قبلا مسابقات فوتبال مردان رفته بودم، ولی تجربه جام جهانی بزرگسالان مردان را نداشتم. من سال ۲۰۲۱ در لیتوانی و در مسابقات فوتسال مردان، پزشک مسابقات بودم؛ اما جام جهانی ۲۰۲۲ از این جهت برای من جذاب بود که هیچ پزشک زنی در مسابقات نبود و همه پزشکان مرد بودند. در همه ورزشگاه فقط من پزشک زن بودم. این موضوع هم برایم جالب بود و هم این استرس را داشتم که باید توانمندیهای خودم را اثبات میکردم که این سطح از دانش را دارم که در مسابقات بهعنوان پزشک انتخاب شدهام. تمام کسانی که در تیم پزشکی بودند از پزشکان سرشناس کشورهای اروپایی بودند. مثلا یکی پزشک سابق تیم ملی انگلیس بود و من باید خودم را ثابت میکردم که از نظر علمی از آنها کمتر نیستم. خیلی برایشان جالب بود که یک زن ایرانی پزشک به مسابقات اعزام شده است. نکته دیگر اینکه بازی ایران و آمریکا در ورزشگاهی برگزار میشد که من آنجا حضور داشتم و این دغدغه ذهنی را داشتم و نگران بودم که با آقای کیروش دوباره باید روبهرو شوم. خیلی خودم را مدیریت کردم که توجهی به حواشی نداشته باشم و کار خودم را انجام دهم.
خانم دکتر در سالهای اخیر ما اخبار زیادی میخوانیم که بازیکنان فوتبال حین مسابقه دچار سکته و ایست قلبی میشوند. فرضیههای زیادی مطرح است که به دلیل فشار بازیها که بخشی از سیاستهای آقای اینفانتینو است و فیفادیهای زیاد و تورنمنتهای بسیاری برگزار میشود، بازیکنان تحت فشار هستند یا مثلا تغییر سبک تمرینات است. مثلا چه دلیلی دارد بازیکن جوانی که توپ با قفسه سینهاش -دروازهبان فوتسال- برخورد میکند، دچار مرگ شود. البته که اخبار فوتبال مردان هم بیشتر بازنشر میشود، ولی من در مورد سکته قلبی در بین فوتبالیست و فوتسالیستهای زنان مطلبی نشنیدم. دلیل این اتفاقات چیست؟
مجموعهای از همه این عوامل هست. مثلا هم فشار بازیها زیاد شده و هم رسانهها بیشتر اخبار فوتبال را پوشش میدهند. ما اصطلاحی داریم به نام commotio cordis که وقتی یک فرد جوان یک ضربه به قفسه سینهاش میخورد، ممکن است در محل و زمان نامناسب در ریتمی میخورد که ضربان قلب نامنظم میشود. این مسئله اصلا ربطی به تشخیص قبل از فصل هم ندارد. از بدشانسی فرد است. در این مواقع فقط دستگاه شوک لازم است که میتواند فرد را نجات دهد؛ حتی سیپیآر هم بهتنهایی کافی نیست. بنابراین به غیر از معاینات پیش از فصل، حتما باید تمهیداتی که لازم است، مثل دستگاه شوک و پزشکی که بهخوبی بلد باشد از آن استفاده کند، در کنار زمین حاضر باشند. زمان در این لحظه بیشترین اهمیت را دارد که فرصت برای احیا زیر دو دقیقه است. مسئله دیگری هم که وجود دارد، این است که فوتبال از سطح بالاتر اهمیتش به سطوح پایینتر هم رسیده؛ یک زمانی همه جام جهانی را فقط جام جهانی مردان میدانستند، ولی الان اهمیت فوتبال به ردههای پایینتر هم رسیده و فیفا با استراتژیای که دارد، همه کشورها را بیشتر درگیر فوتبال کرده و همانطور که گفتم مجموعهای از همه عوامل باعث این مسائل شده است.
گزارشی در مورد سکتههای زنان فوتبالیست هم هست؟
جالب اینجاست که تا حالا ایست قلبی در زنان نداشتیم.
آیا این فرضیه ثابت شده که زنان به دلیل پریود و آهنی که از دست میدهند، بهطور کلی کمتر در معرض سکتههای قلبی هستند؟
شاید یکی از دلایلش این باشد، ولی من مقالهای در این مورد نخواندهام. بااینحال، مقالات متعدد نشان داده که کلا ریسک بیماریها و ایست قلبی در زنان نسبت به مردان کمتر است. در مردان در یک نژاد خاصی مثل رنگینپوستان، به دلیل بیماریهای ژنتیکی خاصی ریسک مشکلات قلبی و عروقی بیشتر است که آنها را برای ابتلا به بیماریهای قلبی مستعدتر میکند. ولی خوشبختانه ایست قلبی در حوزه ورزش زنان نداشتیم.
شما معمولا چه معاینات پزشکیای قبل از فصل روی بازیکنان انجام میدهید؟
تمرکزمان روی معاینات قلب و عروق خیلی بالاست؛ یعنی هم اکو، هم نوار قلب و هم شرح حال دقیق از بازیکن میگیریم و شاید دلیلش این است که هزینهاش نسبت به سایر کشورها خیلی پایین است. مثلا فیفا و ایافسی این الزام را فقط برای لولهای خیلی بالا در نظر گرفتند، ولی ما چون هزینههایمان پایین است، سعی میکنیم برای همه ردهها انجام دهیم. این کار را با توجه به اینکه من مسئول لیگ حرفهای هم هستم، خیلی بیرحمانه بخشی از الزام معاینات قرار دادم. حتما باید بخشی از معاینات باشد. خروجی این سختگیری هم این است که ما در لیگ برتر خوشبختانه ایست قلبی تا حالا نداشتهایم. حوزه آموزش و آگاهی را بیشتر کردیم که یا با مدیرعاملان صحبت کردیم یا با خانواده بازیکنان که حواسشان به این مسائل باشد. خوشبختانه سنگبنای خوبی گذاشتیم که از هیئت فوتبال استان تهران شروع شده تا حتی معاینات را در ردههای آماتور هم انجام بدهند. حداقل یک نوار قلب گرفته شود و متخصص قلب بازیکنان را معاینه کند. الان خوشبختانه در استانهای گیلان، مازندران، تهران و خوزستان که جزء مراکز فوتبالخیز ما هستند، معاینات روتین را به شکلی از ایفمارک گرتهبرداری کردند و انجام میدهند.
اگر بازیکنی بهطور ارثی فشار خون بالا یا دیابت یا بدخوابی داشته باشد و دارو مصرف کند، چطور این موضوع را با این منطق که دوپینگ نیست، حل میکنید؟
الان سه، چهار سال است هرکس پیش ما میآید، دورههای آموزش آنلاین دوپینگ را به شکل الزامی برگزار میکنیم. هم برای لیگ برتر و هم برای لیگ دسته اول، سه چهار سال است که به شکل الزامی برگزار میشود. در دورههای حضوری و مجازی ما این دورهها را گذاشتیم و کسی نمیتواند بگوید من نمیدانستم. خوشبختانه این برنامه ما هم جواب داده؛ چون تا حالا تست مثبت دوپینگ در لیگ برتر نداشتیم. اما میتوانم بگویم که دغدغه ما لیگهای غیرحرفهای و آماتور است که برای آن هم برنامهریزی داریم و باید انجام دهیم. اینقدر حجم کاری ما بالا بوده که هنوز فرصت نکردیم برای آنها برنامهریزی دقیقی داشته باشیم. مسئلهای که هست، از این بازیکنان اصلا تست نمیگیرند. اما موضوعی که هست، خیلی از این مکملهای آلوده و داروهای دوپینگ خطرناک هستند و میتوانند آلوده باشند و باعث از کار افتادن کبد شوند. میتواند باعث ناباروری شود، مشکلات قلبی و عروقی و ایست قلبی ایجاد کند و ما باید برای این مسائل برنامهریزی کنیم که خانوادهها هم در این مورد آگاهیشان بالا برود.
در مدارس فوتبال هم باید همین رویه را در پیش بگیرید.
دقیقا. الان این دغدغه وجود دارد که ما هنوز نمیدانیم مدارس فوتبال زیر نظر آموزشوپرورش هستند یا زیر نظر وزارت ورزش یا هیئتها.
خانم دکتر در همین فصل فوتبال یکی از بازیکنان پرسپولیس (اوریه) به دلیل بیماری هپاتیت B چند هفتهای نتوانست بازی کند. توضیح بفرمایید که فرد ناقل هپاتیت B در چه شرایطی بیماری را منتقل میکند، و اگر ناقل نیست، چرا اجازه بازی نداشت؟
اجازه بدهید اسمش را دیگر نیاوریم. چون اسم شخص نباید گفته شود و ما هم خیلی از این بابت ناراحت شدیم. ۱۵ روز بعد از اینکه ما از جواب آزمایش مطلع شدیم، یکدفعه این اسم رسانهای شد و ما خودمان از آزمایشگاهمان مطمئن بودیم، چون تمام تستهایی که برای آزمایشگاه رفرنسمان میفرستیم با کد میرود و هیچکس اسم ندارد و در این 10 سال مواردی داشتیم که بازیکنانی مشکلاتی هم داشتند، ولی کسی نفهمیده. زمانی که ما از باشگاه خواستیم که خودشان آزمایش را انجام دهند، شرایط به هم ریخت و نمیخواهم بگویم که از طرف باشگاه بوده ولی متأسفانه اسم شخص مطرح شد. اما کلا درمورد بحث هپاتیت B هیچ منعی وجود ندارد، به شرطی که همه عوامل به این سمت برود که به خود بازیکن آسیبی نمیرسد و ریسک انتقال هم در حداقل باشد. چگونه ریسک در حداقل است؟ یعنی بیماری فعال نباشد، همه بازیکنان واکسن زده باشند، پروتکلهایی که برای مثلا خونریزی حین بازی اتفاق میافتد، باید مطمئن باشیم که باشگاه آمادگی لازم را دارد و رعایت شود، پزشک بداند چه کاری باید انجام دهد، لباس عوض شود، چه پروتکلی را پزشک آماده کرده، از همه این موارد که مطمئن شدیم میتوانیم اجازه بازی بدهیم. این مسئلهای هم نیست که من گذاشته باشم. یوفا از آن پیروی میکند. اما باید حریم خصوصی بازیکن رعایت شده و بههیچعنوان نباید رسانهای شود و ما هم بهعنوان یک ارگان بدون اینکه دغدغهای برای سایر تیمها ایجاد شود، باید آن را مدیریت کنیم.
همیشه یکسری مباحث درباره فوتبال زنان مطرح میشود که قضاوت جنسیت بازیکن را براساس ظاهر انجام میدهند. آیا در فوتبال زنان ما فرد دوجنسه داشتیم؟
ببینید قوانین درباره تعیین جنسیت جزء قوانینی هست که علاوه بر ورزش در فوتبال هم وجود دارد. فرض کنید تیم ملی وقتی که به مسابقهای اعزام میشود، دبیرکل یک نامهای را امضا میکند که من اذعان و تأیید میکنم تمام این بازیکنانی که داریم میفرستیم، دختر هستند. چرا؟ چون بحث برابری میگوید که مردان از نظر ژنتیکی و هورمونی توانایی بالایی دارند، پس ما نمیتوانیم یک مرد را در تیم داشته باشیم، بهایندلیل که اصلا اصل برابری از بین میرود؛ یعنی فلسفه این است که ما هم دقیقا همین فلسفه را در پیش گرفتیم؛ یعنی اصلا به ظاهر فرد کاری نداریم. مسئله تعیین جنسیت که در لیگ زنان ما الزامی است. اما من دوست دارم این را راحت بگویم که این تفکری که بعضیها دارند که برای تعیین جنسیت بازیکنان را معاینه داخلی میکنند، اصلا وجود ندارد. زنی که به بلوغ برسد، از نظر ظاهری فاکتورهایی دارد که اگر به آنها رسیده باشد و هورمون تستسترون در بدنش نباشد، از نظر ما مشکلی ندارد. ما دیگر به ظاهرش و به طرز حرفزدنش کاری نداریم. این مسائل مواردی نیست که در حوزه پزشکی مطرح باشد. بنابراین از این لحاظ میتوانم بگویم که لیگ ما تحت نظارت کامل است و مشکلی وجود ندارد.
این قضاوتها که از سوی جامعه پزشکی ابراز نمیشود، اما به دلیل قضاوتهای ظاهری است که خیلی راحت حکم میدهند که ورزشکار مرد است. حساسیت هم بیشتر روی جنس زن وجود دارد. درحالیکه میتواند اندام جنسی کاذب داشته باشد. همین اتفاق در المپیک پاریس 2024 برای ایمانه خلیف افتاد که حتی مدالش را هم پس گرفتند.
بیماریهایی ژنتیکی داریم که مثلا فرد یک کروموزوم اضافه دارد. چنین بیماریهایی وجود دارد. این افراد طبق قوانین کشور ما باید جنسیتشان را مشخص کنند که مرد هستند یا زن، جنس وسط نداریم. هرکدام هم طبق قانون اجازه دارند که این تغییر را انجام دهند. نمیتوانند با همان ابهام فعالیت کنند. ما از قبل اجازه ورود نمیدهیم، حتی اگر موارد ژنتیکی وجود داشته و تعیین جنسیت طبق قوانین کشور نهایی شده، باید از قبل جنسیت را مشخص کنند و وارد ورزش شوند. اگر موارد ژنتیکی هم وجود داشته و تعیین جنسیتشان نهایی شده، طبق قوانین کشور با عمل یا عملهایی که انجام دادهاند، هورمونهایی که مرتب بررسی میشوند، نامهای که دکتر غدد میدهد، همه چیز تحت کنترل است. مگر اینکه قانون عوض شود. همین الان کمیته بینالمللی المپیک هیچ دستورالعملی برای افرادی با کروموزوم اضافی ندارد و «گیج» شده، حتی به این سمت میرفتند که این جنس را بهعنوان جنس سوم به رسمیت بشناسند و مسابقات خودشان را برگزار کنند. موردی که گفتید، باعث شد که تصمیم بگیرند ایمانه خلیف را کنار بگذارند. این تصمیم به ما این آلارم را میدهد که ممکن است پلن تغییر کند. اگر تغییر کرد، ما مجدد طبق آخرین پلن کار میکنیم. من شخصی نمیتوانم تصمیم بگیرم. باید قانون بینالمللی باشد. الان یک سال است که فیفا اعلام کرده که میخواهد قوانینش را بهروز کند. هنوز که این اتفاق نیفتاده و ما مجبوریم از قانون دو سال قبل فیفا پیروی کنیم. منتظریم که قوانین جدید ابلاغ شود.
فیفا دقیقا چه ابلاغیهای داده است؟
قانون همینی بود که ما انجام میدادیم. میگفتند میزان تستسترون باید پایین باشد که فرد مزیتی از نظر جسمی نداشته باشد.
مثلا درباره یکی از خانمهایی که در فوتبال ایران است. این صحبتها وقتی که مخاطب عکسها را میبیند، مطرح میشود؛ بهویژه آنکه تعاریف زیبایی و جنسیت در ایران بسیار با دنیا متفاوت است و پذیرش جنسیتهای مابین طیف زن و مرد هم زیاد است، ما بهعنوان رسانه همیشه با این دغدغه مواجهیم که هم از ورزشکار دفاع کنیم که تستهای پزشکی داده و جنسیت مشخص دارد و هم از پاکی رشته ورزشی!
حالا که این عکس را به من نشان دادید، ای کاش من هم عکسی به شما نشان میدادم، از یک دختر بسیار زیبا که در یکی از تیمهای ملی بود و بازی میکرد، یک سال بعد که دیدمش، او را نشناختم. جراحی کرده و تصمیم گرفته بود تغییر جنسیت بدهد. بههمیندلیل ما در حوزه پزشکی یک بُعد روانی هم داریم که تا حالا به آن ورود نکردهایم، چون در قوانین نیست. قانون میگوید که شما این موارد گفتهشده را چک کنید و بعد اجازه بدهید، مگر اینکه قوانین جدید داخلی وضع و به ما ابلاغ شود که بگوید این موارد را هم اضافه کنید، که تا حالا چنین اتفاقی هم نیفتاده. ملاک ما ظاهر افراد نیست، مورد هم داشتیم که به ظاهر و مسئله جنسیت اعتراض شده، 24 ساعت به فرد فرصت دادیم که در ایفمارک نمونه خونش را آزمایش کنیم تا سطح تستسترون آن مشخص شود. اما عوامل روانشناختی ناشناخته هم هست که باعث میشود رفتار افراد متفاوت باشد. این رفتار در حوزه کاری ما نیست، در حوزه پزشکی هم نیست. مربی شاید باید درمورد آن تصمیم بگیرد. ما همیشه گفتهایم که بحث تعیین جنسیت یک معماست و «کلیر» نیست. کمیته بینالمللی المپیک قوانین خودش را دارد، فیفا قوانین خاص خودش را دارد. ما هم زیر نظر فیفا هستیم و طبق قانون آن عمل میکنیم.
پس موردهای اینگونه در فوتبال زنان بوده؟ از ورزش رفتند یا بعد از جراحی بازگشتند؟
بله بوده، ولی مدیریت شده. هر دو مورد را داشتیم.
کسی که رفته، تصمیم خودش بوده؟
ما گفتیم مثل قانون برو تعیین تکلیف شو و بیا. اکثرا این کار را کردند، کسی که برنگشته، باید مطابق قانون رفتار میکرده. ما گفتیم اگر میخواهی فوتبال بازی کنی، باید قانونش را هم رعایت کنی.
با توجه به مکملهایی که در فوتبال زنان هم استفاده میشود، آیا امکان دارد که میزان ترشح تستسترون را بالا ببرد؟ آیا این موارد در آزمایشها لحاظ میشود؟
هورمونها را معمولا از مکملها نمیگیرند. تغییر هورمون با مصرف مکمل وجود دارد ولی به این شکل عمل نمیکند که مثلا از طریق مصرف مکمل سطح تستسترون بالا برود. این هورمون بیشتر از طریق تزریق یا به صورت قرص است. مکملها بیشتر به مواد محرک آلوده هستند؛ یعنی وقتی شخص استفاده میکند، احساس میکند که انرژی و تمرکز بیشتری دارد که به صورت مقطعی عمل میکند. ما تستسترونی را که از داخل بدن ترشح شود یا تستسترون «اگزوژن» یعنی هورمونی که از بیرون وارد بدن میشود، با آزمایش میتوانیم متوجه شویم و اگر لازم باشد، تست تکمیلی انجام میدهیم.
خانم دکتر، همچنان این سؤال مطرح است که فوتبال برای زنان ورزش مناسبی است؟
سؤال خیلی چالشی بود. من اینگونه فکر نمیکنم. زن و مردش نمیکنم. من معتقدم هر چیزی که باعث حس خوب شود و آسیب نزند، خوب است. ما در پزشکی میگوییم یک نسخه را برای همه نمیشود پیچید. پس من نمیتوانم بگویم فوتبال برای زنان خوب هست یا نه. بستگی به شرایط زندگی آدمها، هیجانش، ایدهای که دارد، آینده و آرزویی که فرد برای خودش ترسیم کرده، میتواند خوب یا بد باشد. کاملا شخصی است.
منظورم از خوب یا بدبودن این است که آیا فوتبال با ساختار بدنی زنان و فیزیولوژی زنانه مطابقت دارد؟
اصلا هیچ مشکلی ندارد. فیفا رفته به این سمت که آیا خانم باردار میتواند فوتبال بازی کند یا نه؟ یا پروژه داشته درباره افراد مسن؛ چه زن چه مرد، که اگر فوتبال بازی کنند، سطح کلسترول و تری گلیسرید آنان تنظیم میشود و باعث میشود که امید به زندگیشان بالاتر برود. هیچ تضادی با این موضوع ندارد، مگر اینکه مسئله برخورد توپ باعث ایجاد آسیبهایی شود، چون به هر حال فوتبال یک ورزش «کنتاکتی» است و تماس بدنی بالایی دارد.
ممکن است فیفا اجازه دهد که زن باردار بازی کند؟
چنین مواردی داشتیم.
چون از والیبال زنان فیلمی منتشر شد که ورزشکار شش ماه باردار بود.
در فوتبال هم داشتیم و روی مسئله کار میشد که آیا زایمان این زن راحتتر است، نوزاد سرحالتر خواهد بود، وزنش بیشتر یا کمتر است. تا جایی که برخوردها مانعی نباشند، چنین مواردی بوده ولی توصیه نمیشود.
یکی از سختیهای ورزش زنان مسئله پریودشدن در فصل گرما و سرما، سرعت و دوندگی و میزان خونریزی است. از بُعد پزشکی چطور باید این دوران را مدیریت کرد؟
مورد به مورد فرق میکند. بعضی از بازیکنان قرص مصرف میکنند که هم عوارض و هم مزیت دارد ولی ورزشکار دیگر دغدغه ندارد. من یک مدت کنار تیمهای ملی بودم و تجربه به من نشان داده که هرکس به سیکل خودش رسید، باید بداند که چطور میتواند درد را مدیریت و کنترل کند. چون پارگی رباط صلیبی در زنان به دلیل زوایای بدنشان و هورمونها بیشتر است و باید بدانند که در چه فازی ریسک این پارگی بیشتر میشود. من باز هم تأکید میکنم که مورد با مورد متفاوت است؛ بنابراین فرد ورزشکار باید به نسخهای برسد که خاص خودش باشد، چون بازیکن فوتبال که یک فصل تمرین و مسابقه دارد، نمیتواند یک سال دارو مصرف کند. هر سبکی که برای بازیکن راحتتر است، باید به آن نسخه برسد. این نسخه هم مخصوص خودش باید باشد.
بهعنوان یک فرضیه گفته شده که ورزش حرفهای تغییراتی در ساختارهای بدن زنان ایجاد میکند. منوپاز زودرس، از بین رفتن بافت پستانها، قطع موقتی پریود و... را به همراه دارد. فوتبال هم این عوارض را دارد؟
در فوتبال چنین مطالعهای در این زمینه نداشتیم. این اتفاقات مربوط به ورزشهایی مثل ماراتن و ورزشهای سهگانه که سطح استقامتی خیلی بالاست، اتفاق میافتد و خیلی آسیبرسان است که حتی ممکن است فرد دچار مشکلات زیادی شود، چون ورزشکار تغذیهاش خیلی مهم است و ساعتها مجبور است تمرین کند ولی ما در فوتبال چنین مسئلهای نداریم. یک موضوع خیلی مهمی که آن هم مؤثر است، ژنتیک ورزشکار است که باید بررسی کرد در خانوادهاش سیکل پریود به چه صورت بوده.
همکاریهای فیفا و وادا (آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ) چگونه است؟ شما گفتید دوپینگ یکی از اولویتهای فیفاست و هم کمتر میبینیم در فوتبال که دوپینگ بهطور گسترده وجود داشته باشد، با وجود میل به گلزنی، تمایل به قهرمانی در این رشته تیمی بیشتر از رشتههای فردی است. سازوکار روابط این دو نهاد به چه صورت است؟
فیفا چون اولین ارگانی بود که با دوپینگ مبارزه کرد، برای خودش حرمتی قائل بود و گفت ما خودمان تست دوپینگ میگیریم. زمان بلاتر، فیفا تست دوپینگ میگرفت، ولی مطابق قوانین وادا. الان این دو نهاد به هم نزدیکتر شدند، پلتفرم مطابق قوانین واداست، مدیریتِ «کیس» با فدراسیون جهانی فوتبال است و افسران هم از طرف فیفا هستند. یعنی کسی که تست میگیرد از طرف وادا حکم نمیگیرد، از فیفا حکم میگیرد. در کنفدراسیون فوتبال آسیا نیز همین شرایط هست. در کشورها چون هزینهها بالاست، «نادو» این کار را انجام میدهد که در ایران هم نادو که با وادا مرتبط است تستگیری انجام میدهد. هیچ ارتباطی با سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال ندارند. باعث خوشحالی من است که در سه سال اخیر با اینکه خودشان اعلام کردند 300 تا 400 نمونه تست گرفته شده، در لیگ برتر مورد دوپینگ نداشتیم. این اتفاق زمانی رخ داد که ما آموزشهای چهره به چهره را شروع کردیم. اگر مطالعه عملی داشته باشیم نشان میدهد که اگر آموزش داشته باشیم میتوانیم ریسک دوپینگ را پایین بیاوریم. همیشه هم گفتم که در ورزشهای انفرادی تست مثبت زیاد داشتیم با اینکه تعداد ورزشکاران کمتر است. من فکر کنم میتوانیم تجربیاتمان و راز موفقیت را با هم در میان بگذاریم. همیشه پیشگیری هزینهاش کمتر است. چون ورزشکاری که تست دوپینگش مثبت میشود، شغلش را از دست میدهد، چهار سال معمولا محرومیت باید بکشد، معمولا این ورزشکاران چندین خانواده را تحت پوشش دارند، بحث آبرو است و به نظرم باید فدراسیون پزشکی ورزشی برنامه جامعی در بحث آموزش از پایه تا بالاترین سطح بگذارد.
در طول ۱۰ سالی که با فیفا همکاری دارید، تجربههای پرهراسی داشتید مثل ضربههای سربهسر که باعث بیهوشی بازیکن شود، یا ایست قلبی که حتی گاهی اوقات دیدیم که داور خودش تنفس مصنوعی میدهد...
من تجربه ایست قلبی نداشتم خوشبختانه، ولی تجربه شکستگی، بیهوشی، موارد اینچنینی را داشتم. هم در بازیهای ایافسی و هم فیفا که خوشبختانه در حد بستریشدن در آیسییو بوده و مشکل را مدیریت کردیم.
یعنی شما به عنوان افسر پزشکی برای احیای بازیکن وارد زمین میشوید؟
بله، از سال ۲۰۱۸ قوانین فیفا اجازه میدهد و باید به عنوان مدیر پزشکی مسابقهای که برگزار میشود، وارد زمین شویم و کمک کنیم، قبل بازی ما هماهنگ میکنیم که هرکسی چه کار کند، یعنی به پزشک تیمی که بازی دارد میگوییم ببین اگر ایست قلبی اتفاق افتاد میخواهی من مدیریت کنم یا تو؟ معمولا جوابشان این است که میگویند شما مدیریت کنید. ما میپرسیم که تو چه کار میکنی میگوید من فقط ماساژ قفسه سینه میدهم. من باید تیمم را توجیه کنم. یک فرمی هست تکتک نکات آن را بررسی میکنیم. به یکی میگویم تو دستگاه شوک را بیاور، تو کیف را بیار و رگ بگیر، به فرد دیگری مسئولیت دیگری میدهم و مرتب سناریوها را با همدیگر تکرار میکنیم. مثلا سناریوی ایست قلبی یا سناریوی ضربه سر را چک میکنیم. هرکسی میداند که چه کاری باید انجام دهد. در هر بازی فیفا ما از سه ساعت قبل فقط آموزش میدهیم، تیممان را میشناسیم و به هم میگوییم که برای هر موقعیتی چه کار باید بکنیم. به پزشک تیم هم اطلاع میدهیم که ما آمادهایم، او هم وقتی میبیند یک تیم آماده هست، میگوید همهچیز با خودتان.
تقسیم وظایف میکنید؟
بله، از سال ۲۰۱۸ این شرایط پیش آمد. قبلش نه اینکه نظارتی نداشته باشیم ولی به این شکل تقسیمبندی و «تیمورک» نبود. الان مثلا در ضربه سر ما هم به یک تبلت دسترسی داریم مثل ویایآر که با 8 یا 13 دوربین تصاویر را میتوانیم ببینیم تا مکانیسم آسیب را راحت تشخیص دهیم و ببینیم چطور بود. اگر به کانکاشن شک داشته باشیم و اگر پزشک تیم این ضربه را «میس» کرده باشد، تصویر را به پزشک تیم نشان میدهیم و مثلا میگوییم این ضربه را ببین، چهرهاش را نگاه کن، وقتی بلند شد یکی از علائم را دارد، میخواهی صدایش کنی تا بررسی شود که ببینی علائمی دارد یا نه. این اتفاق در جام جهانی 2022 برای من دو سه بار تکرار شد.
در هنگام مسابقه شما هم وضعیت بازیکنان را زیر نظر دارید.
مدام باید با همکارم در ارتباط باشم. چون ما دو تا همکاریم یکی بالا کنار «مدیا تریبون» که خبرنگاران هستند مینشیند و کانکاشن را چک میکند، یکی هم کنار زمین است. مثلا همکارم به من زنگ میزند و میگوید این صحنه را دیدی؟ من خودم یک تبلت روبهرویم هست، صحنه را برمیگردانم عقب تا ضربه را نگاه کنم. وقتی که داور علامت میدهد که بیایید داخل زمین من باید بروم آسیب را مدیریت کنم، مخصوصا در جام جهانی چند صد میلیون نفر نگاهشان به ماست که اشتباه وسیلهای حمل نکرده باشیم، همهچیز درست باشد، این موضوع استرس را خیلی بیشتر میکند. ما 10 روز قبل از مسابقات به محل برگزاری رویداد میرویم و آموزش میدهیم که تیم هماهنگ باشد.
پس شما باید به داوران هم آموزش دهید که شرایط ورود تیم پزشکی به زمین را بدانند.
اتفاق خوبی که امسال افتاد، ما رفتیم کلاس داوری و من تمام موضوعاتی را که چلنج داشتیم گفتم و توضیح دادم که مثلا در زمان ایست قلبی تنها زمانی است که شما بدون اجازه داور وارد زمین میشوید. داور باید این مسئله را بداند که چه شده که مثلا یک فرد وارد زمین شده یا داور باید کانکاشن را بشناسد و اجازه بدهد پزشک تیم شرایط بازیکن را ارزیابی کند. برای تعویض بازیکنان آسیبدیده نیاز است پزشک اجازه تعویض را بدهد، یعنی اگر بازیکن بگوید نه من بیرون نمیروم و نمیخواهم تعویض شوم و پزشک گفت که آسیب کانکاشن است، داور باید فقط به حرف پزشک گوش کند. همه این سختگیریها به خاطر اتفاقاتی بوده که افتاده و قوانینی که تغییر کرد. یا در زمان cooling break باید بدانیم چه کار باید کرد؟ وظیفه پزشک چیست؟ وظیفه ما چیست؟ ما باید حواسمان به داور هم باشد، چون داور هم ممکن است دچار مشکل شود. از قبل یک حوله و وسایلی را که لازم است، برای داور هم باید آماده کرده باشیم.
الان ممکن است کسانی که این مصاحبه را میبینند و میخوانند، کمی نگران شوند که فوتبال ورزش خطرناکی است و هر ضربهای میتواند باعث حادثهای شود!
دوستی میگفت منچ که بازی نمیکنند، فوتبال است و بالاخره ضربه سر میزنند. اما ما باید بیشتر نگران زیر 18 سالهها باشیم. زیر ۱۸ سال اصلا داستان متفاوت است. چون بیشتر کسانی که آسیب میبینند افراد زیر ۱۸ سال هستند و این مورد آسیب در بین زنان وجود دارد. ولی چون زیاد درگیری در فوتبال زنان نیست، ما زیاد این مدل آسیب را در فوتبال زنان نداشتیم. یعنی زیر ۱۸ سال، در زنان و سن پایینتر کانکاشن بیشتر است. ما شیوه ارزیابیمان مخصوصا در بچههای زیر ۱۳ سال متفاوت است. در بخش آماتور مثلا در زنگ ورزش دو تا بچه ضربه به سر شدند، از بچه میپرسند خوبی؟ میگوید آره. ولی ممکن است کانکاشن اتفاق افتاده باشد. خیلی خانواده پیگیر باشد یک سیتیاسکن انجام میدهند و میگویند مشکلی نیست. در صورتی که کانکاشن عملکرد مغز را تحتتأثیر قرار میدهد نه ساختار مغز را که در سیتیاسکن مشخص شود. من بعضی اوقات میبینم پزشکان تیم میگویند خدا را شکر ما رفتیم سیتی کردیم کانکاشن نبود، واقعا میخواهم سرم را به دیوار بکوبم. اصلا کانکاشن فقط باید با سؤال و ارزیابی بررسی شود. سیتی و امآرآی نرمال، ردکننده کانکاشن نیست. ما از چه چیز کانکاشن میترسیم، ببینید اگر فردی با کانکاشن در همان مسابقه بازی کند و یک ضربه حتی یواشتر به سرش بخورد، احتمال فتق مغزی و مرگ وجود دارد. آبشاری که در مغز راه میافتد و آکسونهایی که آسیب دیدهاند باعث اتفاقاتی در مغز میشود که اگر ضربه دوم را بخورد، خیلی خطرناک است. بازیکنانی که تمرکزشان آسیب میبیند، بالانسشان به هم میخورد، دیگر آن بازیکن ششدانگی که دو سه تا بازی قبل بوده نیست یا بچه درس نمیخواند، استرس و بیخوابی دارد که باید مدیریت و ریکاوری شود. اگر این علائم وجود داشته باشد، نشاندهنده این است که ریکاوری به درستی انجام نشده است. بحث کانکاشن بسیار بسیار در کشور ما پیچیده است. چون خیلی وقت پیش در کشورهای دیگر مطرح بوده و برایش راه حل پیدا کردند، در سیلابسهای آموزشی آوردند، ولی متأسفانه در کشور ما از این بحث غفلت کردند. حالا جالب این است که فوتبال اولینبار به این مسئله ورود کرده و حدود چهار، پنج سال است که روی این نوع آسیب کار شده، شاید رشتههای انفرادی هم که مرتب ضربه سر و چنین برخوردهایی دارند، زیاد به این مسئله اهمیت ندادهاند. بهخاطر همین به نظرم فوتبال در این حوزه بهدلیل اینکه توجه به این رشته زیاد بوده و یک ارگان قوی مثل فیفا پشت آن هست، کمیته پزشکیاش میتواند تجربیاتش را در اختیار دیگر رشتهها قرار دهد. ما به دلیل اینکه داخل ایران هم شش، هفت سال در این حوزه کار کردیم به عنوان یکی از بازوهای قوی فیفا در این زمینه اطلاعات و دیتاهایی داریم که اتفاقا کشورهای دیگر تشنه بهدستآوردن آن هستند و میتواند به رشتهها و فدراسیونهای دیگر کمک کند.
کانکاشن درمان دارد؟
بله یک ریکاوری یک هفتهای لازم است. فیلمهایی که منتشر شد ما از بازیکنان سؤال میپرسیدیم که مثلا کلمه «اسفند» را برعکس بگو، این ارزیابیها جزء ارزیابیهای کانکاشن هست. چرا ما در معاینات پیش از فصل این سؤالات را میپرسیم؟ آن زمان که بازیکن هنوز ضربه سر نخورده، ولی ما به یک «بیس» احتیاج داریم مثلا من از شما میپرسم اسفند را برعکس بگو، شاید اصلا نتوانی بگویی این دلیل نمیشود که به سرتان ضربه خورده. ما از همه بازیکنان این آزمونها را میگیریم و میگوییم که مثلا عدد ارزیابی از اول روی 12 است، حالا اگر ضربه سر خورد این عدد شد 12 آن را به حساب کانکاشن نگذارید.
چرا کمیتههای پزشکی باشگاهها فعال نیست؟ اگر فعال شوند از حجم کاری شما هم کم میشود.
خیلی سؤال خوبی پرسیدید. یک سال است به این نتیجه رسیدهام که باشگاهها کلینیکهای خودشان را داشته باشند. بعد از 10 سال کار بینالمللی الان دنبال زیرساختسازی هستم. یک سال است که دارم روی این موضوع کار میکنم و میخواهم تمام باشگاهها کلینیک خودشان را داشته باشند. سؤال من این است که چرا پرسپولیس، استقلال، سپاهان و تراکتور کلینیک پزشکی مثل نیوکمپ یا بایرنمونیخ ندارند؟ اگر ساختمان پزشکی خودشان را برای ارزیابی داشته باشند، حتی هواداران هم میتوانند استفاده کنند و برای باشگاه درآمد خواهد داشت. به نظرم به چند دلیل این کلینیکها وجود ندارند. یکی بحث ناآگاهی است که اتفاقا خیلی مسئله مهمی است، مسئله دیگر استفاده از اسمهاست که خودمان را بزرگ کنیم ولی آوردهای در نهایت ندارد. من الان میدانم که نیازهای یک کلینیک پزشکی چه مسائلی است، تجهیزاتش را میدانم، حدود شش، هفت تا کلینیک بینالمللی فیفا را در آمریکا، اروپا و آسپتار قطر دیدم، بنابراین تصمیم گرفتم با باشگاهها صحبت کنم تا این اتفاق در ایران هم بیفتد. حتی اسمش را هم بگذارند ایفمارک، من مشکلی ندارم، ولی تمرکزم روی این است که حتما باشگاهها به دنبال بخش پزشکی خودشان باشند.
شما خودتان هر چند وقت یک بار باید اطلاعاتتان را بهروز کنید؟
ما در ایافسی هر سال مجبوریم در دورههایی که میگذارد، شرکت کنیم. حتی اگر مسئله جدیدی هم یاد ندهند، همان اطلاعات قبلی را به شکل دیگری تدریس میکنند، ولی الزامی است. فیفا هم دورههای مختلف میگذارد و بعد از دوره آزمون میگیرد. من چهار دوره آزمون فیفا شرکت کردم. همکاران پزشک من میدانند که یک آزمون «آسکی» یعنی مهارتسنجی هست که تئوری و مهارتسنجی هرکدام متفاوت است. در آخرین دوره که سال 2024 در بوستون برگزار شد، در چهار اتاق، چهار کیس بود؛ مثلا یکی تشنج کرده بود، یکی به سختی نفس میکشید، یکی کانکاشن شده بود یا یکی نوموترکس شده بود که ببینند من چطور آنها را مدیریت میکنم. با تجهیزات کامل و سه استاد هم با دقت کامل عملکرد مرا زیر نظر داشتند. یک شبیهسازی انجام داده بودند برای آزمون عملی. خیلی بیرحمانه رد میکردند و خیلی سختگیرانه نمره قبولی میدادند. من در این آزمون در بین کاناداییها و آمریکاییها اول شدم و بعد از مدتها مثل بچهها حس خیلی خوبی داشتم که توانستم از پس آزمون بربیایم که کلی هم استرسزا بود.
در ایفمارک شما بخشی را برای روانشناسی ورزشی در نظر گرفتید؟
من شخصا روانشناسی را با آن واژهای که هست قبول ندارم. در جامعه فوتبال هم نسبت به آن «گاردی» وجود دارد. ما مسئلهای به اسم روانشناختی داریم. مثلا در فوتبال آلمان میزان خودکشی بالا رفته بود، رفتند کسانی را بهعنوان «منتالکوچ» وارد فوتبال کردند. اسم روانشناس را نمیآورند، چون گارد داشتند. کسانی بودند که در حوزه روانشناسی و فوتبال کار کرده بودند که چطور استرس را کنترل کنند یا اگر بازیکنی پنالتی از دست داد، چه رفتاری با او داشته باشند. من خودم به روانشناختی اعتقاد دارم؛ یعنی اینکه نیاییم دو ساعت با فرد صحبت کنیم و بگوییم تو استرس داری این قرص را بخور. ما الان با دیتا باید صحبت کنیم؛ دیتای بومیشده خودمان. با دیوایسها کار کنیم. مثلا نقش مغزی گرفتیم به بازیکن اطلاع بدهیم که تو «رِنج» مغزیات نشان میدهد که استرس داری، برای درمانش باید این کارها را انجام بدهی. این کار قابل قبولتر است تا اینکه ما یک پرسشنامه بگذاریم جلوی فرد که پُر کند. هرچند پرسشنامه هم از دیتا بیرون آمده است. الان پذیرش ورزشکاران برای شاخههای روانشناختی خیلی بالاتر از روانشناسی شده است. ما خیلی در این حوزه کار کردیم. حدود پنج سال است در این حوزه کار میکنیم. نیرو تربیت کردیم، هم در ارزیابیهای معاینات قبل از فصل بررسی کردیم که ببینیم چه خروجی دارد و هم الان یک فرم بینالمللی را «ولید» کردیم.
گاهی اوقات مثال میزنم یک بازی مانده به قهرمانی، بازیکنان شرایط مناسبی از نظر روحی ندارند و ما معمولا در چنین مقاطعی بازنده هستیم یا ناکام میشویم. یکدفعه هم واردکردن یک روانشناس به تیم نمیتواند مؤثر باشد.
درست میگویید، بهترین روانشناس مربی است. گاهی اوقات مربی از همان اول فصل میگوید که نیاز به روانشناس دارم، چون نمیتوانم بحران را مدیریت کنم. ولی گاهی اوقات مربی خودش بحران مدیریت میکند. آمدن یک روانشناس شب مسابقه -به قول شما یک آدم غریبه- در هیچ کجای دنیا اتفاق نمیافتد. یا روانشناس باید از اول کنار تیم باشد یا مربی خودش روانشناس خوبی باشد که تیمش را ارزیابی کند. کسی که از بیرون بیاید کاملا غریبه است و اتفاقا 90 درصد مواقع بازیکنان «دستش» میاندازند و مسخرهبازی درمیآورند. سرمربی است که میتواند تشخیص دهد چطور برخورد کند تا تیم را از بحران بیرون بکشد؛ اگر هم نتواند که باید از ابتدا چنین فردی کنارش باشد. مربی باید بداند که روانشناسی یک قسمت از کار مربیگری است.
اگر برگردیم 10 سال قبل، شما فوتسال بازی میکنید و دانشجو هستید، یک دعوتنامه به فدراسیون فوتبال میرسد و مسیر زندگی شما عوض میشود، الان حاضر هستید باز هم آن دعوت را قبول کنید؟
شخصیت من به گونهای است که به گذشته فکر نمیکنم. میگذرم، افسوس نمیخورم، در لحظه زندگی میکنم. یعنی حتی برای آینده هم تصمیم نمیگیرم. همین الان دلم میخواهد که مسیر آینده را تغییر بدهم. نه اینکه این مسیر را کلا تغییر بدهم، ولی میخواهم یک تغییری ایجاد کنم. اما اصلا به گذشته فکر نمیکنم. من اعتقاد دارم مسیر هر کسی از قبل مشخص است. اما اگر برمیگشتم، یک کارهایی را تکرار نمیکنم. قبلا خیلی حرص و جوش میخوردم، خیلی میجنگیدم، ولی الان تجربه دارم و اگر به گذشته برگردم کمتر حرص میخورم. شاید الان این تجربه را دارم و اگر به گذشته برگردم همان تجربه را داشته باشم. از کارهای خیلی خوبی که در زندگیام کردم این بود که از سال ۲۰۲۰ اصلا در هیچ فضای مجازیای نیستم. ترجیح میدهم کتاب و مقاله علمی بخوانم. از خودم راضیام؛ چون فضای مجازی برای آدمهایی که مثل ما دورشان دیوار شیشهای هست، یعنی انرژی خود را صرف این کنی که چرا آدمها ناآگاه هستند و ناراحت شوی از ناآگاهی که تو نقشی در آن نداری. بارها درباره دوپینگ صحبت شده و وقتی میگویم تست دوپینگ دست ما نیست، باز دوباره درباره آن صحبت میشود. این افراد دیگر خودشان را به غفلت و ناآگاهی زدهاند. من افتخار میکنم که حداقل یک آورده و دستاوردی برای کشورم داشتم؛ پزشکی ورزشی را در این کشور اسمورسمدار کردم. فیفا یک ماه پیش به فدراسیون فوتبال نامه زده که هم بهشدت تقدیر کرده و هم گفته ما از دیتاهای شما داریم استفاده میکنیم که استراتژی پلنهای پیشگیری برای کل بازیکنان حرفهای دنیا را بنویسیم. من از خودم راضیام که در یک دهه توانستم چنین اعتمادی را در فیفا ایجاد کنم. از ساختاری که در لیگ حرفهای فوتبال ایران در حوزه استانداردسازی خدمات پزشکی ایجاد شده، خیلی راضی هستم. خیلی بهتر باید باشد ولی وقتی کلی نگاه میکنم که چه چیزایی را پشت سر گذاشتم و با چه آدمهایی درگیر شدم، راضیام.
در سفرهایی که داشتید با پزشکان زن در حوزه پزشکی ورزشی هم در تماس بودید، آنها چه دغدغهای در کشورشان داشتند؟
من خیلی امیدوارتر شدم. به هر حال ما خانوادههایمان به زنان اهمیت میدهند. هرقدر زیرساختهای دولتی ممکن است برابر نباشد -در همه دنیا هم نابرابری وجود دارد- ولی خانواده معمولا این نگاه را ندارند. وقتی با همکارانم حتی از اروپا صحبت میکردم، میگفتند به ما این «پوزیشن» را نمیدهند و به مردان بیشتر توجه میشود. من حداقل حس میکردم در مسائل شغلی در ایران اینگونه نیست. در شغل خودمان چنین استنباطی نداشتم. ما در دانشگاههایمان زنان بیشتر هستند و اساسش را خانواده میدانم که به دخترانشان بیشتر اهمیت میدهند.
اگر یک بار دیگر با کارلوس کیروش مواجه شوید، با توجه به تجربهای که از قبل دارید، چه برخوردی میکنید؟
فکر میکنم برخورد ما خیلی کلی خواهد بود. اصلا وارد جزئیات نمیشویم مگر اینکه خودش یک جزئیاتی را باز کند. آن زمان شرایط روحی من بهگونهای بود که احساس میکردم آنچه را ساختهام، میخواهند به زور از من بگیرند و واقعا هم داشت این اتفاق میافتاد. حس میکردم با از دست دادن آن، مسیر زندگیام بهکلی عوض میشود. چند وقت که گذشت فهمیدم باید این اتفاق را به یک فرصت تبدیل کنم. بنابراین دیگر وقتم را صرف گذشته و اتفاقاتش نخواهم کرد. ورود نمیکنم و گارد هم نخواهم گرفت. هیچ بیاحترامی هم نخواهم کرد. البته بستگی به رفتار آقای کیروش دارد. من دارم درباره 50 درصد خودم صحبت میکنم. در جام جهانی هم بازی ایران و آمریکا من کنار نیمکت A نشسته بودم که نیمکت ایران بود. خیلی سعی کردم با آنها چشمدرچشم نشوم. بین دو نیمه ما یک بر صفر باخته بودیم، من سرم را گرفتم رو به آسمان و گفتم خدایا من بخشیدم، قرار نباشد به خاطر جنگ من و کیروش تیم ملی ببازد. به خاطر انتقام و این مسائل قرار نباشد تیم ملی نتیجه را واگذار کند. من دوست دارم مردم خوشحال شوند. روحیهام اینگونه است که میگذرم از کنار همه چیز و زیاد خودم را درگیر نمیکنم.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.