روایت استادان جامعهشناسی و پژوهشگری، از فقدان خانه اندیشمندان علوم انسانی که ساختمانش بهتازگی تخلیه شده است
بستن پناهگاه گفتوگو
خانه اندیشمندان علوم انسانی که از سال ۱۳۹۰ شروع به فعالیت کرده بود، با وجود تلاش برای سرپاماندنش آبان سال ۱۴۰۴ برای همیشه بسته شد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
خانه اندیشمندان علوم انسانی که از سال ۱۳۹۰ شروع به فعالیت کرده بود، با وجود تلاش برای سرپاماندنش آبان سال ۱۴۰۴ برای همیشه بسته شد. بستن این خانه به باور بسیاری، فراتر از حذف یک نهاد فرهنگی است؛ مثل نشانهای از تضعیف جامعه مدنی در ایران. پژوهشگران و استادان علوم انسانی در گفتوگو با «شرق»، این مکان را یکی از معدود فضاهای گفتوگو، هماندیشی و مشارکت فکری میدانند که با بستهشدنش، یکی از آخرین پناهگاههای گفتوگوی آزاد در پایتخت از میان رفته است.
پژوهشگران و استادان علوم انسانی میگویند این خانه، جایی بود برای نفسکشیدن در میان شلوغیها و محدودیتها؛ جایی که صداهای متفاوت شنیده میشدند. حالا با خاموششدن چراغ آن، بخشی از جانِ شهر نیز خاموش شده است.
هرچند محمدامین توکلیزاده، معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، در واکنش به تخریب تابلوی «خانه اندیشمندان علوم انسانی» بیان کرده: «متولیان خانه اندیشمندان علوم انسانی درخواست داشتند تابلوی این خانه را به مکانی جدید منتقل کنند، اما به جان این تابلو افتاده و آن را تخریب کردند و فیلم آن را به نام شهرداری تهران دست به دست میکنند»، در حالی که از مدتها قبل شهرداری در پی تعطیلی این بنا بوده و از مردادماه نیروهای همین سازمان در این ملک مستقر شدند. به همین دلیل هم تمام فعالیتهای فرهنگی و فکری خانه اندیشمندان از همان زمان تعطیل شد.
خانه؛ جلوهای از حرکت به سمت جامعه مدنی بود
بسیاری این خانه را فقط محل برگزاری چند نشست و برنامه در طول سال نمیدانستند. مهدی حسینزادهفرمی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، خانه اندیشمندان علوم انسانی را نهفقط یک ساختمان یا محل برگزاری نشست، بلکه «نمادی از جامعه مدنی» میداند. او میگوید تعطیلی این مرکز فرهنگی، معنایی فراتر از بستهشدن یک نهاد دارد و نشانهای است از روند رو به گسترش اقتدارگرایی در جامعه ایران. او درباره تجربه شخصی خود از این مکان توضیح میدهد: «من چند بار به عنوان سخنران در خانه اندیشمندان حضور داشتم و بعضی نشستها و سخنرانیها را هم به عنوان مخاطب دنبال میکردم. اما چیزی که برای من فراتر از تجربه شخصی اهمیت داشت، حس خاصی بود که آن فضا ایجاد میکرد. خودِ واژه «خانه» در این نام، حس گرمی و آرامش دارد. خانه جایی است که آدم احساس امنیت میکند، میتواند فکر کند، حرف بزند و گفتوگو کند؛ دقیقا همان چیزی که ما در فضاهای رسمی دانشگاهی یا اداری کم داریم».
او ادامه میدهد: «خانه اندیشمندان در مرکز شهر بود، دسترسی آسانی داشت و مخاطب غیرآکادمیک هم میتوانست بهراحتی در نشستها شرکت کند. در حالیکه در دانشگاهها، با تغییر مدیران و سیاستها، فضا برای حضور آزاد مردم و حتی دانشجویان گاهی محدودتر میشود. از ظاهر و پوشش تا موضوع بحث، همه چیز ممکن است با حساسیت مواجه شود. اما در خانه اندیشمندان چنین محدودیتی نبود».
به گفته حسینزادهفرمی، مدیریت وقت خانه اندیشمندان نیز نقش مهمی در این بازبودن فضا داشت: «آقای دکتر قاسمی، مدیر آنجا، نگاه باز و غیرانحصاری داشت. افکار و دیدگاههای متفاوت در این خانه میتوانستند برنامه داشته باشند و گفتوگو کنند. همین باعث شده بود خانه اندیشمندان بهتدریج به یک برند معتبر در حوزه علوم انسانی تبدیل شود».
او در ادامه به ایجاد یک نهاد مشابه اشاره میکند که به باورش، «نوعی تلاش برای انحراف و رقابت مصنوعی» است: «چون خانه اندیشمندان خوب کار میکرد، در نهایت برایش رقیب ساختند. نهادی با نامی شبیه «خانه اندیشهورزان علوم انسانی» که بهنوعی میخواست ذهن مخاطب را منحرف کند.
اما از نظر این استاد جامعهشناسی، ماجرای تعطیلی خانه اندیشمندان فقط موضوعی فرهنگی نیست: «خانه اندیشمندان جلوهای از حرکت به سمت جامعه مدنی بود؛ جایی که فعالیتهای علمی و گفتوگوی آزاد میتوانست بیرون از ساختارهای قدرت شکل بگیرد. بستهشدن آن یعنی ما در مسیر تقویت جامعه مدنی پیش نمیرویم، این نشانهای از بستهترشدن فضای عمومی است».
خانه، فرصتی برای شنیدن صداهای متفاوت بود
فضای مناسب برای گفتوگو و تبادل نظر فکر جامعه را بزرگتر میکند. با این حال «شیوا علینقیان»، جامعهشناس و پژوهشگر، از جمله کسانی است که تجربه همکاری و برگزاری نشست در خانه اندیشمندان علوم انسانی را داشته است. او از این فضا به عنوان یکی از معدود مکانهایی یاد میکند که امکان گفتوگو، تبادلنظر و فعالیت آزاد در حوزه علوم انسانی را فراهم میکرد. علینقیان درباره تجربهاش میگوید: «سال قبل به مناسبت ۲۵ نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان، نشستی با عنوان خشونت جنسیتی و ابعاد نوظهور در خانه اندیشمندان برگزار کردیم. این نشست با استقبال گسترده روبهرو شد و طبق برآورد ما بیش از ۵۰۰ نفر در آن شرکت کردند. پیش از آن تلاش کرده بودیم که این برنامه را در مکانهای دیگری برگزار کنیم، اما فقط خانه اندیشمندان بود که به ما فضا داد». او ادامه میدهد: «با همکاری چند نفر از مسئولان خانه که واقعا زحمت کشیدند، توانستیم برنامه را بدون هزینه برگزار کنیم و حتی در پذیرایی هم از ما حمایت کردند. به نظرم این فضا یکی از معدود مکانهایی بود که میتوانست در برابر مسائل اجتماعی و جنسیتی حساسیت نشان دهد و خودش را در قبال آنها مسئول بداند».
این جامعهشناس از تعطیلی خانه اندیشمندان با تأسف یاد میکند: «برای من خیلی ناراحتکننده است که چنین فضایی از بین رفته. خانه اندیشمندان پتانسیل زیادی داشت. البته همه برنامههایش منتقدانه یا غیررسمی نبود؛ گاهی نشستهای آکادمیک و رسمی هم برگزار میشد، اما در مجموع این فضا امکان گفتوگو میان کنشگران، پژوهشگران و مردم را فراهم میکرد». او با اشاره به محدودیتهای موجود در دانشگاهها ادامه میدهد: «در سالهای اخیر، حتی انجمنهای علمی هم در دانشگاهها امکان برگزاری نشستهای ماهانه خود را نداشتند. در نتیجه، بسیاری از آنها به سمت خانه اندیشمندان کوچ کردند. حالا با تعطیلی این مکان، عملا جایی برای گردهمآمدن و گفتوگو باقی نمانده است». علینقیان، بر اهمیت تداوم چنین فضاهایی تأکید دارد: «در شرایطی که سرمایههای عمومی و فرهنگی یکییکی در حال از بین رفتن یا خصوصیشدن هستند، وجود نهادی مثل خانه اندیشمندان یک استثنا بود. ای کاش نهادهایی از این دست بتوانند مستقلتر عمل کنند و زیر سایه تصمیمهای اداری و مالی از بین نروند. بهنظرم شهرداری باید بداند که با بستن چنین مکانهایی، در واقع بخشی از حیات فکری و اجتماعی شهر را تعطیل میکند». به گفته او، خانه اندیشمندان، با همه نقدهایی که میشد به آن داشت، فرصتی بود برای شنیدن صداهای متفاوت. امیدوارم اهالی علوم انسانی بتوانند روزی چنین فضاهایی را پس بگیرند. چون جامعهای که امکان گفتوگو را از دست بدهد، دیگر جایی برای نفسکشیدن ندارد».
ازبینرفتن بخشی از تجربه جمعی
حضور در مکانهای فرهنگی، قدرت تأمل را در افراد یک جامعه بالا میبرد. با این حال «عطیه ملکزاهدی»، پژوهشگر اجتماعی، از جمله کسانی است که طی سالهای گذشته در برنامهها و نشستهای خانه اندیشمندان علوم انسانی حضور داشته است. او این فضا را «نقطهای زنده در قلب شهر برای ارتباط، گفتوگو و آشنایی میان علاقهمندان علوم انسانی» توصیف میکند: «خانه اندیشمندان در موقعیت مکانی بسیار خوبی قرار داشت، نزدیک خیابان انقلاب. این موقعیت باعث میشد دسترسی به آن آسان باشد، بهویژه برای کسانی که به فضای کتابفروشیها، کافهها و محیط فرهنگی اطراف انقلاب علاقه داشتند. برخلاف بسیاری از مراکز فرهنگی دیگر که در نقاط دور از دسترس قرار دارند، اینجا همیشه در دسترس بود و برای ما، که اغلب از میان دانشجویان و پژوهشگران علوم انسانی بودیم، حس طبیعیتری داشت». ملکزاهدی، به یکی از برنامههای خاص خانه اندیشمندان با عنوان «چراغ دیگر» اشاره میکند و آن را نمونهای از خلاقیت و جسارت فرهنگی میداند: «یکی از اتفاقات ویژه، برگزاری برنامههایی در ایام مذهبی مثل تاسوعا و عاشورا بود که حالوهوای متفاوتی داشتند. این برنامهها، فضایی برای گفتوگو، شعرخوانی و تأمل فلسفی و اجتماعی درباره واقعه عاشورا فراهم میکردند. مثلا شاعرانی مثل اسماعیل محمودی در آن نشستها شعرخوانی داشتند و استادان برجسته درباره معنای اجتماعی یا انسانی عاشورا سخن میگفتند. حضور در این برنامهها آزاد بود و اطلاعرسانی عمومی میشد؛ این خودش خیلی مهم بود، چون در بسیاری از فضاهای مشابه، برنامهها محدود به دعوتنامه یا جمعهای بسته بود».
به گفته این پژوهشگر، خانه اندیشمندان فقط یک سالن سخنرانی نبود، بلکه بستری برای آشنایی میان رشتهها و شکلگیری شبکههای دوستی و فکری به وجود میآورد: «در آنجا برنامههایی از رشتههای مختلف برگزار میشد؛ از فلسفه و تاریخ گرفته تا جامعهشناسی، علوم سیاسی و روانشناسی. همین باعث میشد آدمها از حوزههای گوناگون با هم آشنا شوند. مثلا کسی که فقط به روانشناسی علاقهمند بود، میتوانست به یک نشست فلسفی برود، استادان آن حوزه را بشناسد و با دانشجویان دیگر ارتباط بگیرد. روابط و دوستیهای زیادی در آن فضا شکل گرفت که فراتر از همان نشستها ادامه پیدا میکرد». او با حسرت از تعطیلی این فضا یاد میکند و میگوید: «خانه اندیشمندان یکی از معدود جاهایی بود که گفتوگو در آن امکانپذیر بود؛ جایی که آدمها از رشتهها و سلیقههای مختلف میتوانستند کنار هم بنشینند، گوش بدهند و یاد بگیرند. حالا که دیگر نیست، بخشی از آن تجربه جمعی هم از بین رفته است».
اهمیت مکانها بیش از یک ساختمان است
گروههای مختلف علوم انسانی معمولا برای برگزاری نشست و برنامههایی از این دست، تنها خانه علوم انسانی را برای این کار داشتند. قمر تکاوران، پژوهشگر اجتماعی هم به همین موضوع اشاره دارد و میگوید: «خانه اندیشمندان برای اهالی علوم انسانی مهم بوده و هست. بسیاری از انجمنهای علمی و گروههای مستقلی که در حوزههای فرهنگی و اجتماعی فعالیت میکنند، جای دیگری ندارند. برای مثال انجمن جامعهشناسی ایران بیمکان است و در چند سال اخیر خانه اندیشمندان پناه ما شده بود و جلسات و نشستهای انجمن در خانه برگزار میشد. اما حالا همین مکان هم از استادان و پژوهشگران دریغ شده است. اهمیت مکانها بیش از یک ساختمان است؛ مکانها جریان فکری با خود دارند. میدانیم که اصحاب علوم انسانی تلاش زیادی کردند برای نگهداشتن خانه، اما موفق نشدند. انگار که بگویند نیازی نداریم به فکر و فعالیت اهالی علوم انسانی و بخواهند آن را تعطیل کنند. اما آیا چنین چیزی ممکن است؟ به نظرم نه فعالیت اهالی این حوزه تعطیل میشود و نه جامعه از این فعالیتها بینیاز».
تلاش برای خاموشکردن تفکر جمعی
آدمهایی که در خانه اندیشمندان علوم انسانی رفت و آمد داشتند، باور دارند این ساختمان فقط بنایی در مرکز شهر نبود؛ پناهگاهی برای گفتوگو، تبادل نظر و پرورش اندیشه بود. سالها در اتاقها و سالنهای آن، صداهایی متفاوت کنار هم نشستند، از سیاست و فلسفه گفتند، از جامعه و دردهایش نوشتند و امید به آیندهای بازتر را زنده نگه داشتند. بستن این خانه، به تعبیر بسیاری از پژوهشگران، نه پایان یک ساختمان بلکه خاموششدن یکی از معدود چراغهای روشن تفکر جمعی در شهر است. بسیاری بر این باورند که فعالیت فرهنگی و فکری، هرچند از ذهن و زبان آغاز میشود، برای دوام و اثرگذاری به مکان نیاز دارد؛ به فضایی امن و عمومی که آدمها بتوانند در آن بنشینند، بیندیشند و گفتوگو کنند. خانه اندیشمندان چنین فضایی بود؛ جایی که دانشگاه، جامعه و مردم به هم میرسیدند. حالا با بستهشدن آن، این پیوند نیز گسسته است. با این حال اندیشهای که در دل این خانه جریان داشت، هنوز زنده است و میتواند در شکلها و جاهای دیگر دوباره جان بگیرد. با وجود بستهشدن این خانه اما نیازی که آن را به وجود آورد، نیاز به گفتوگو، تفکر و همدلی است که همچنان پابرجاست. با این حال جامعهای که بتواند این نیاز را بشناسد و پاس بدارد، هنوز امید نجات در خود دارد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.