|

کشاورزی پرمصرف؛ قاتل پنهان آب ایران

بحران آب در ایران دیگر یک تهدید آینده نیست؛ بلکه یک واقعیت امروز است. سرزمینی که زمانی با تمدن‌های قنات و شبکه‌های سنتی آبیاری شناخته می‌شد، امروز با پدیده‌ای روبه‌رو است که کارشناسان از آن با عنوان «ورشکستگی آبی» یاد می‌کنند. سرانه آب تجدیدپذیر کشور که در دهه ۱۳۴۰ حدود هفت هزار مترمکعب در سال برای هر نفر بود، اکنون به حدود هزارو ۲۰۰ مترمکعب کاهش یافته است.

کشاورزی پرمصرف؛ قاتل پنهان آب ایران

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

امیر منشاری، کارشناس سازه‌های هیدرولیک: بحران آب در ایران دیگر یک تهدید آینده نیست؛ بلکه یک واقعیت امروز است. سرزمینی که زمانی با تمدن‌های قنات و شبکه‌های سنتی آبیاری شناخته می‌شد، امروز با پدیده‌ای روبه‌رو است که کارشناسان از آن با عنوان «ورشکستگی آبی» یاد می‌کنند. سرانه آب تجدیدپذیر کشور که در دهه ۱۳۴۰ حدود هفت هزار مترمکعب در سال برای هر نفر بود، اکنون به حدود هزارو ۲۰۰ مترمکعب کاهش یافته است. این رقم، ایران را وارد محدوده «تنش آبی شدید» می‌کند و اگر این روند ادامه یابد، طبق پیش‌بینی‌ها در دو دهه آینده سرانه آب ایران به کمتر از ۸۰۰ مترمکعب خواهد رسید. از مجموع ۶۰۹ دشت ایران، بیش از ۴۱۰ دشت در وضعیت ممنوعه یا بحرانی قرار دارند؛ یعنی برداشت از منابع زیرزمینی در این دشت‌ها به حدی بوده که ذخایر استراتژیک آنها در حال نابودی است. این یعنی موتور اصلی حیات سرزمین در حال خاموش‌شدن است و آینده بسیاری از شهرها و روستاها به خطر افتاده است.

دراین‌میان بخش کشاورزی بزرگ‌ترین مصرف‌کننده آب کشور است. براساس آمار وزارت نیرو، حدود 80 درصد منابع آب ایران در این بخش مصرف می‌شود. اما مشکل تنها در میزان مصرف نیست، بلکه در شیوه مصرف است: راندمان آبیاری در ایران کمتر از ۴۰ درصد است. به زبان ساده، بیش از نیمی از آبی که برای کشاورزی برداشت می‌شود، یا در مسیر انتقال هدر می‌رود یا در روش‌های سنتی آبیاری (غرقابی) تبخیر و غیرقابل استفاده می‌شود. این یعنی میلیاردها مترمکعب آب هر سال از دست می‌رود، بی‌آنکه نقشی در تأمین امنیت غذایی داشته باشد.

اصطلاح «ورشکستگی آبی» به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن مصرف آب بخش کشاورزی بیش از ظرفیت اکولوژیک حوضه‌ها باشد. بر‌اساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، در بسیاری از حوضه‌های کشور مانند زاینده‌رود و کرخه، برداشت سالانه آب کشاورزی تا سه برابر ظرفیت تجدیدپذیر بوده است. به زبان ساده، کشاورزی ما نه از سود، بلکه از سرمایه آبی نسل‌های آینده خرج می‌کند.کشورهای خشک جهان، مانند استرالیا و امارات، نشان داده‌اند که کشاورزی در مناطق کم‌آب هم می‌تواند پایدار باشد؛ البته اگر مبتنی بر فناوری و مدیریت درست باشد. در بعضی از کشورهای خشک، بیش از ۹۰ درصد فاضلاب شهری بازچرخانی و در کشاورزی استفاده می‌شود. در استرالیا، با قیمت‌گذاری واقعی آب و اعطای یارانه به فناوری‌های نوین آبیاری، مصرف آب کشاورزی به‌شدت کاهش یافته است. این کشورها ثابت کرده‌اند که راهکار وجود دارد، به شرط آنکه سیاست‌ها اصلاح شوند.اگرچه بسیاری تمایل دارند مشکل را صرفا به کشاورزان نسبت دهند، اما واقعیت این است که ریشه اصلی بحران در سیاست‌گذاری‌های نادرست کشور نهفته است:

1. الگوی کشت نامتناسب با اقلیم: در استان‌های خشک و نیمه‌خشک مانند فارس، کرمان و خوزستان، محصولاتی مانند برنج، نیشکر و هندوانه کشت می‌شوند که نیاز آبی بسیار بالایی دارند. برای مثال، تولید هر کیلوگرم برنج در ایران به بیش از سه هزار لیتر آب نیاز دارد. وقتی چنین محصولی در مناطق کم‌آب کشت می‌شود، طبیعی است که منابع محدود سریع‌تر از بین بروند.

2. یارانه‌های معکوس: دولت در سال‌های گذشته یارانه‌های هنگفتی برای انرژی، کود و حتی آب به بخش کشاورزی داده است. این سیاست‌ها نه‌تنها مشوق صرفه‌جویی نبوده‌اند، بلکه انگیزه برداشت بی‌رویه و گسترش سطح زیر کشت محصولات پرآب‌بر را تقویت کرده‌اند. وقتی کشاورز هزینه واقعی آب و برق را نمی‌پردازد، چرا باید در مصرف آن صرفه‌جویی کند؟

3. ضعف حکمرانی آب: سیاست‌گذاری آبی در ایران طی دهه‌های اخیر بر «عرضه بیشتر» استوار بوده است: سدسازی، حفر چاه‌های عمیق و انتقال آب بین‌حوضه‌ای. اما تجربه جهانی نشان می‌دهد که این روش‌ها در نهایت پایدار نیستند. وقتی تقاضا مدیریت نشود، هر منبع جدید هم به‌سرعت مصرف می‌شود و بحران دوباره تکرار می‌شود.ادامه روند کنونی پیامدهای سنگینی خواهد داشت که نه‌تنها محیط‌ زیست، بلکه اقتصاد و حتی امنیت ملی را تهدید می‌کند:

• فروپاشی آب‌های زیرزمینی و فرونشست زمین: برداشت بی‌رویه از سفره‌های زیرزمینی در ده‌ها دشت کشور باعث فرونشست زمین شده است. در اصفهان، میزان فرونشست به بیش از ۳۰ سانتی‌متر در سال رسیده؛ عددی که چندین برابر مرز بحران جهانی است. این پدیده به‌عنوان «زلزله خاموش» شناخته می‌شود و می‌تواند زیرساخت‌های حیاتی از‌جمله راه‌ها، خطوط ریلی، و حتی ساختمان‌های شهری را تخریب کند.

• کاهش امنیت غذایی: تضاد عجیبی در اینجا وجود دارد؛ تلاش برای خودکفایی در تولید محصولات اساسی از طریق برداشت بی‌رویه آب، در نهایت منابع را از بین می‌برد و کشور را به واردات وابسته‌تر می‌کند. همین امروز هم ایران بیش از ۵۰ درصد گندم مصرفی خود را وارد می‌کند و بحران آب می‌تواند این وابستگی را تشدید کند، به‌عنوان مثال، سیاست‌های «خودکفایی گندم» که در دهه ۷۰، به‌ویژه در زمان ریاست‌جمهوری محمد خاتمی پیش‌ برده شد، گرچه با هدف کاهش واردات و افزایش تولید داخلی مطرح شدند، اما از لحاظ اقتصادی و زیست‌محیطی مشکلات زیادی به همراه داشتند. خودکفایی گندم به فشار بیشتر بر سفره‌های زیرزمینی و به‌کارگیری اراضی پرمصرف منجر شد، بدون آنکه همیشه بازده مناسب با هزینه آب به دست آید.

افزایش مهاجرت روستایی: با نابودی منابع آبی، کشاورزی در بسیاری از مناطق دیگر توجیه اقتصادی نخواهد داشت. در نتیجه، میلیون‌ها نفر مجبور به ترک روستاها و مهاجرت به شهرها خواهند شد. این مهاجرت‌ها، بار مضاعفی بر دوش شهرها می‌گذارد و زمینه‌ساز تنش‌های اجتماعی می‌شود.

تنش‌های اجتماعی بر سر حقابه: اعتراض‌های کشاورزان اصفهان یا خوزستان بر سر کمبود آب نشان داد که بحران آب می‌تواند به‌سرعت به مسئله‌ای امنیتی تبدیل شود. وقتی منابع محدود شوند، رقابت بر سر آنها شدت می‌گیرد و شکاف‌های اجتماعی عمیق‌تر می‌شود.

راهکارهای سیاستی: برای عبور از این وضعیت، تغییر در رویکرد حکمرانی آب ضروری است. راهکارهای زیر می‌تواند بخشی از مسیر اصلاح باشد:

1. تدوین و اجرای الگوی کشت ملی: الگوی کشت باید الزام‌آور و بر‌اساس اقلیم هر منطقه طراحی شود. برای مثال، کشت برنج باید به استان‌های شمالی محدود شود و محصولاتی مانند نیشکر و هندوانه (تولید هر کیلوگرم هندوانه بیش از ۵۰۰ لیتر آب مصرف می‌کند) در مناطق خشک به‌تدریج کنار گذاشته شوند.

2. اصلاح نظام یارانه‌ها: یارانه‌ها باید به سمت حمایت از فناوری‌های نوین آبیاری (قطره‌ای، هوشمند) و محصولات کم‌آب‌بر هدایت شوند، نه به انرژی ارزان که مشوق برداشت بیشتر آب است.

3. قیمت‌گذاری واقعی آب کشاورزی: اگرچه این اقدام حساسیت‌های اجتماعی دارد، اما بدون آن امکان مدیریت تقاضا وجود ندارد. قیمت‌گذاری باید تدریجی و همراه با حمایت از کشاورزان خرد اجرا شود تا فشار اقتصادی به آنها وارد نشود.

4. سرمایه‌گذاری در بازچرخانی و استفاده مجدد: بخش زیادی از پساب شهری و صنعتی می‌تواند به کشاورزی بازگردد. امروز کمتر از ۱۰ درصد پساب در ایران بازچرخانی می‌شود، در‌حالی‌که در کشورهای پیشرفته این رقم به بیش از ۷۰ درصد رسیده است.

5. دیپلماسی آب مجازی: واردات هدفمند محصولات پرآب‌بر (مثل برنج و سویا) می‌تواند فشار بر منابع داخلی را کاهش دهد. این همان مفهوم «آب مجازی» است؛ یعنی به‌ جای مصرف آب داخلی برای تولید، محصول را از کشوری دیگر وارد کنیم.

6. آموزش و فرهنگ‌سازی کشاورزان: تجربه نشان داده که بدون مشارکت کشاورزان، هیچ سیاستی موفق نخواهد بود. آموزش عملی و حمایت‌های مالی برای تغییر الگو ضروری است.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.