|

روز خبرنگار؛ روز تناقض در سرزمینی از تضاد

دیروز روز خبرنگار بود. در تقویم رسمی کشور، روزی برای پاسداشت «راویان حقیقت»، «چشم‌های بیدار جامعه»‌ و «صدای مردم»؛ اما در واقعیت، در سرزمینی به نام ایران، این روز برای بسیاری از ما، نه روز افتخار است، نه جشن و نه تقدیر، بلکه روزی است که تناقض‌ها دوباره گلوی آدم را می‌فشارند.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

مجید سعیدی

 

دیروز روز خبرنگار بود. در تقویم رسمی کشور، روزی برای پاسداشت «راویان حقیقت»، «چشم‌های بیدار جامعه»‌ و «صدای مردم»؛ اما در واقعیت، در سرزمینی به نام ایران، این روز برای بسیاری از ما، نه روز افتخار است، نه جشن و نه تقدیر، بلکه روزی است که تناقض‌ها دوباره گلوی آدم را می‌فشارند.

در این کشور، خبرنگار گاه قهرمان ملی است، بر سکوها می‌ایستد، مدال می‌گیرد و قاب عکسش در رسانه‌های رسمی قاب می‌شود؛ اما همان خبرنگار، در زمانی دیگر، با همان دوربین، با همان قلم، با همان دغدغه، ناگهان «عنصر مشکوک»، «عامل بیگانه»‌ یا «مخل امنیت ملی» خوانده می‌شود.

خردادماه، درست ۴۰ روز پیش، در چنین روزی، ما وسط جنگ بودیم؛ جنگی واقعی، نه مجازی و نه استعاری. موشک و بمب پهپاد بود و دود، خون بود و خاک، و ما -خبرنگاران و عکاسان- باز هم همان کاری را می‌کردیم که همیشه: روایت.

اما در آن روزها، بر‌خلاف امروز که سالن‌های همایش و لوح‌های تقدیر پر شده‌اند از تعارف‌های پرطمطراق برای «خبرنگار قهرمان»، ما را نه قهرمان،‌ بلکه «هدف» می‌دیدند. ما شکار بودیم و برخی، مثل من، واقعا شکار شدند.

هنوز از خاطرم نرفته است. در روزهای پایانی آن درگیری‌ها، بعد از بازداشت و آزادی بدون توضیح، ناگهان تلفن زنگ زد. از همان‌جایی که روزی کارت خبرنگاری‌ام را صادر کرده بودند. گفتند: «پات رو از خونه بیرون نذار. قراره دوباره دستگیر شوی‌». سرد، بی‌توضیح و بی‌هیچ نگاهی انسانی.

شاید خواننده‌ای که این یادداشت را می‌خواند، تصور روشنی از «بازداشت در زمان جنگ» نداشته باشد؛ اما باید بداند‌ آنچه در میدان نبرد رخ می‌دهد، با آنچه پشت میزهای بازجویی بعد از آن می‌گذرد، فرق دارد. آنجا در جنگ، جانت در خطر است؛ اینجا، هویتت. در میدان، شاید گلوله زخمی‌ات کند، ولی در اتاق‌های بسته، اعتبارت را نشانه می‌گیرند.

و بگذارید این را هم صریح بگویم:

اگر خبرنگار صدا‌و‌سیما برای شما قهرمان است، برای من نیست. ما از دو جهان متفاوت آمده‌ایم. قهرمان من، کسی نیست که با کارت ویژه و حفاظت کامل‌ پشت نوار زرد گزارش می‌گیرد و بعد از تدوین، با روایت از پیش‌ تعیین‌ شده روانه آنتن می‌شود. قهرمان من شاید  همان کسی‌ است که با دوربین خود، با قلبی پر از ترس ولی با عهدی درونی برای ثبت واقعیت، در تاریکی شب از درگیری‌ها فیلم گرفت. مثل خودم در ۲۳ خرداد؛ روز اول جنگ، ساعت چهار صبح، وقتی ‌هنوز صدای گلوله‌ها در گوش شهر می‌پیچید، من با موبایلم و یک چشم پشت سر، نگران از اینکه هر لحظه ممکن است دستگیر شوم، تصاویر خشونت را برای دنیا فرستادم. در همان لحظه که تصاویر من در شبکه‌های خبری جهان پخش می‌شد، قهرمان منتخب شما احتمالا در خواب عمیقی بود.

شما اگر می‌خواهید بدانید چه کسی واقعا شجاع است، ما را آزاد بگذارید؛ بی‌محافظ، بی‌خط قرمز، بگذارید روایت کنیم آنچه را ‌واقعا می‌بینیم. آن‌وقت خود مردم قضاوت خواهند کرد که خبرنگار واقعی کیست.

در سرزمین من، خبرنگار‌بودن گاهی یعنی ایستادن در صف تقدیر‌ و گاهی ایستادن در صف بازداشت و تهمت است. ما در میانه‌ایم؛ میان حقیقت و مصلحت، میان شرافت حرفه‌ای و هزینه‌های شخصی، میان بودن یا نبودن.

و من، در روز خبرنگار، فقط می‌خواهم بگویم:

ما را اگر نمی‌خواهید، لااقل حذف نکنید. اگر صدای‌ ما‌ را نمی‌پسندید، لااقل خفه‌اش نکنید. اگر تصویرمان را سانسور می‌کنید، لااقل آن را مصادره نکنید.

ما فقط یک چیز داشتیم و داریم: وجدان.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.