جنگ ۱۲روزه، واکنشهای جهانی و اولویتهای جدید سیاست خارجی
با فاصلهگرفتن از زمان آتشبس در جنگ بین ایران و اسرائیل و با گذر از تحلیلهای کلی درباره این رویارویی نظامی، حال بهتدریج زمان مقتضی برای تجزیه و تحلیل زوایای مختلف جنگ 12روزه فرا میرسد. موقعیتی که لازم است در بطن آن مشکلات، ضعفها و سهلانگاریهای به وقوع پیوسته در زمان جنگ و زمان پیش از آن بررسی شده و تصمیم لازم برای رفع آنها اتخاذ شود.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
با فاصلهگرفتن از زمان آتشبس در جنگ بین ایران و اسرائیل و با گذر از تحلیلهای کلی درباره این رویارویی نظامی، حال بهتدریج زمان مقتضی برای تجزیه و تحلیل زوایای مختلف جنگ 12روزه فرا میرسد. موقعیتی که لازم است در بطن آن مشکلات، ضعفها و سهلانگاریهای به وقوع پیوسته در زمان جنگ و زمان پیش از آن بررسی شده و تصمیم لازم برای رفع آنها اتخاذ شود.
در این راستا شاید مهمترین نکتهای که به محض پایان درگیری مورد توجه واقع شد و هم در سطح افکار عمومی و هم در سطح نخبگان و تحلیلگران سیاسی درخصوص آن سؤالاتی مطرح شد، موضوع روابط خارجی ایران و متحدان کشورمان در تقابل با اسرائیل و آمریکا بود. به بیان دیگر حمله اسرائیل به ایران و روندی که جنگ در 12 روز بعدی به خود گرفت، نشانگر تنهایی ایران در برابر تهدیدات موجود و عدم حمایت عملی هیچکدام از قدرتهای برتر نظام بینالملل از کشورمان در فرایند جنگ و آمادگیهای مرتبط با آن بود.
در واقع با وجود ماهیت آشکار تجاوزکارانه حمله اسرائیل، آمریکا و کشورهای اروپای غربی به صورت علنی از اسرائیل حمایت کرده، از هیچ کمک سیاسی و نظامی به اسرائیل دریغ نکردند و این در حالی بود که بلوک غرب با بهرهگیری از نفوذ خود در سازمانهای بینالمللی، مانع از آن شدند که این سازمانها حتی اقدامی برای محکومیت لفظی حمله آمریکا و اسرائیل کنند. این در حالی بود که حمایت از ایران در این جنگ، با وجود موضع برتر کشورمان از منظر اخلاقی، محدود به حمایتهای لفظی و بیانیههای سیاسی میشد و حمایتی فراتر از این حتی از طرف کشورهایی همچون چین و روسیه که متحدین ایران تلقی میشدند، ملاحظه نشد.
موضع سازمانهای منطقهای البته دلگرمکنندهتر بود و هم سازمان همکاری اسلامی و هم سازمان همکاری شانگهای حمله اسرائیل را محکوم کردند که البته در این میان عدم حمایت هند از بیانیه اعتراضی سازمان همکاری شانگهای تأملبرانگیز بود.
اما چه مواردی در زمینه برخوردهای بینالمللی با جنگ 12روزه شایسته توجه بیشتری است؟ به نظر میرسد موارد ذیل مهمترین مواردی است که میتوان مورد توجه قرار داد:
1- با وجود برخوردهای ناعادلانهای که ایران در اثنای جنگ با آنها درگیر بود، میتوان گفت که رفتارها و موضعگیریهای دولتها و نهادهای بینالمللی چندان هم دور از انتظار نبود. در واقع نظام بینالملل امروز، ساختاری است که به دنبال فروپاشی اتحاد شوروی، در اوایل دهه 90 میلادی شکل نهایی خود را به دست آورده و بدیهی است که با توجه به موقعیت زمانی، آمریکا و متحدانش در بلوک غرب توانستهاند بر مقدرات این نهادها مسلط شده و این تسلط را تا امروز کمابیش ادامه دهند. از طرف دیگر تسلط آمریکا و متحدانش بر نهادهای مالی بینالمللی و ساختارهای تجارت بینالملل، موجب شده که این کشورها ابزارهای لازم را برای تحت تأثیر قراردادن رفتارها و مواضع بقیه دولتها داشته باشند.
به عنوان نمونهای از نفوذ غرب در ساختار نظام بینالملل کافی است اشاره شود که روسیه به دنبال تهاجم به اوکراین از طرف تمامی سازمانهای بینالمللی از جمله مجمع عمومی سازمان ملل بهشدت محکوم و از نهادهای ورزشی اخراج شد، ورزشکاران روسی از رقابتهای بینالمللی محروم شدند، رئیسجمهور روسیه از طرف دیوان بینالمللی دادگستری تحت تعقیب قرار گرفت و برای او حکم جلب صادر شد. البته شاید در اینجا به ماهیت تجاوزکارانه جنگ روسیه در اوکراین و موضع دفاعی کشورمان در جنگ 12روزه اشاره شود اما به هر حال روسیه نیز با توجه به برخورداری از سلاحهای اتمی، عضویت دائمی در شورای امنیت سازمان ملل و همچنین وسعت و منابع گسترده، از قدرتهای برتر نظام بینالملل به شمار میرود و بدیهی است وقتی با کشوری در ابعاد قدرت روسیه، چنین برخوردهایی میشود، نمیتوان انتظار داشت که در هنگامه درگیری آمریکا و مهمترین متحدش با ایران، کشورها به صورت علنی و بیپرده به حمایت نظامی یا تدارکاتی از ایران بپردازند.
2- متحدان ایران در منطقه که عموما محور مقاومت خوانده میشوند، در جنگ بین ایران و اسرائیل هیچ نقشی ایفا نکردند و همچون دیگر کشورهای عرب و اسلامی منطقه، فقط به صدور بیانیه اکتفا کردند. در این میان کوتاهمدتبودن جنگ بین ایران و اسرائیل که پس از پنج یا شش روز به یک نبرد متوازن تبدیل شد، میتواند این احتمال را برجسته کند که خود ایران ضرورتی برای دخالتدادن متحدان خود ندیده چراکه ایران از یک سو نمیخواست دامنه جنگ را بیش از حد گسترده کند و از طرف دیگر نمیخواست در نبردی که پایاپای پیش میرود متحدان خود را به میدان آورده و تضعیف کند و ترجیح داده از این امتیاز در شرایط مطلوبتری بهره بگیرد.
3-اما شاید بتوان مهمترین نتیجه جنگ 12روزه را تبیین اهمیت روابط ایران با روسیه و چین در کنار ابهامزدایی از ماهیت این روابط دانست. در واقع نوع برخورد دو قدرت برتر نزدیک به ایران در خلال جنگ 12روزه نشان داد که رابطه بین ایران با روسیه و چین نه یک رابطه استراتژیک بلکه رابطه تاکتیکی ناشی از تضاد با اقدامات آمریکاست. اما واقعیت این است که نقش آمریکا در ساختار نظام امنیت بینالمللی و تأمین امنیت تقریبا همه کشورهای آسیای غربی و اروپا، موجب شده که کمتر کشوری امکان یا اراده اقدام مستقل را در حوزه سیاست بینالملل برخلاف نظر آمریکا داشته باشد.
در این راستا و با عنایت به حمایت بیقیدوشرط آمریکا از اسرائیل و رویکرد خصمانه این دو کشور نسبت به ایران، باید پذیرفت که تنها معدود کشورهایی همچون چین و روسیه (حتی کشوری مثل پاکستان) وجود دارند که میتوان به عملکرد مستقل آنها دل بست و به توسعه همکاریهای همهجانبه در ابعاد سیاسی و نظامی، با آنان امید داشت.
4- کاستیهای مشهود رخداده در خلال جنگ 12روزه ثابت کرد که با توجه به شرایط اقتصادی و ساختارهای ژئوپلیتیک، زمینههای همکاری بین ایران با چین بسیار بیشتر از روسیه فراهم است و به نظر میرسد بسط رابطه با روسیه بنا به برخی دلایل ساختاری و ژئوپلیتیک نمیتواند بیش از میزان فعلی منافع ملی ایران را تأمین کند. درباره دلایل این گزاره باید گفت که اولا روسیه اقتصادی متوسط با توان تولید محدود دارد که این مسئله موجب میشود این کشور حتی در صورت داشتن اراده سیاسی، توان عمل به تعهدات خود را نداشته و در نهایت نتواند نیازهای ضروری تسلیحاتی ایران را برطرف کند.
در ابتدای این مطلب گفته شد که دوستان ایران در خلال جنگ با اسرائیل تنها به حمایت لفظی از کشورمان اکتفا کردند. اما در میان این حمایتهای لفظی نیز پرشورترین حمایت از طرف پاکستان به عمل آمد، کشوری دارای سلاح هستهای و متحد چین. پاکستان سالها متحد آمریکا بود اما وقتی به نتیجه قطعی رسید که آمریکا در رقابت بین هند و پاکستان جانب هند را گرفته، تمرکز خود را بر توسعه روابط با چین معطوف کرد. اما این رویکرد موجب ارتقای تدریجی جایگاه بینالمللی پاکستان شد به نحوی که خبرهای غیررسمی حاکی از سفر قریبالوقوع ترامپ به پاکستان است. سفری که اولین سفر یک رئیسجمهور آمریکا به پاکستان پس از 20 سال خواهد بود.
این در حالی است که پاکستان مدتهای مدیدی به دلیل فعالیتهای اتمی و ترویج غیرقانونی تکنولوژی هستهای از طرف آمریکا تحت فشار بود. اما آمریکا امروز با آن کنار آمده چراکه پاکستان خود را در موقعیتی قرار داده که آمریکا امکانی برای فشارآوردن بیشتر بر این کشور ندارد و این تجربهای عینی است که میتواند مورد توجه سیاستگذاران کشورمان واقع شود. در واقع وقتی پاکستان با اتهام بیمسئولیتی در ترویج تکنولوژی هستهای به عرصه جامعه بینالملل بازگشته، چرا باید کشورمان با تمام رفتارهای مسئولانهاش نتواند در این عرصه حضور یابد؟
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.